گوزن های پا به ماه
نویسنده:
کمال شفیعی
امتیاز دهید
«گوزن های پا به ماه » عنوان دفتر شعر « کمال شفیعی » است . شاعری که البته شاید خیلی نشود عنوان جوان را به او اطلاق کرد اما چابکی و سبک بالی جوانانه در شعرهایش هویداست . این دفتر که شامل 58 شعر از سروده های شاعر است ، شامل اشعار سپید کوتاه شفیعی است . اما قبل از هر چیز « چاپ پنجم » یک کتاب شعر را اگر نتوان یک اتفاق بعید دانست ، مطمئناً اتفاقی نادر و شگفت آور است که « گوزن های پا به ماه » به این توفیق دست یافته است . اما شعرها ...
تقریباً همه اشعار این مجموعه خصوصیتی مشترک دارند : سادگی زبانی و گریز از پیچیدگی و مغلق گویی . این سادگی البته همیشه موفق نیست ولی در بسیاری از شعرها به زیبایی و استحکام کار افزوده است.
بیشتر
تقریباً همه اشعار این مجموعه خصوصیتی مشترک دارند : سادگی زبانی و گریز از پیچیدگی و مغلق گویی . این سادگی البته همیشه موفق نیست ولی در بسیاری از شعرها به زیبایی و استحکام کار افزوده است.
دیدگاههای کتاب الکترونیکی گوزن های پا به ماه
گاهی مسیرهایی هست که میدونیم هست اما ازش بی خبریم.یا شاید روزگاری اون مسیر طی شده و بعد هم فراموش شده.یا شاید هم خیال میکنیم که فراموش شده!!!![/quote]
اره خب. اینجوریه دیگه.
آن اسب وحشی مغروری باشد
که شب هنگام
میان سینه ام
چهارنعل می تازد
دلهره ای ویران کننده تو این شعر هست.انگار ضربه های سم اسبو روی قلبم حس میکنم و صداشو می شنوم...
چرا؟
نمیدونم! و به این فکر میکنم که این اسب سرکش مقصدش کجاست؟ و کی به خط پایان میرسه؟؟؟
شاید مقصدش ناکجا آباد بود. مسیری که هرگز طی نخواهد شد.
آنگاه مجبوری زیر سم ستوران درد زیادی رو متحمل بشی.
از من میشنوی رها کن خودت رو از قیدش.
گاهی مسیرهایی هست که میدونیم هست اما ازش بی خبریم.یا شاید روزگاری اون مسیر طی شده و بعد هم فراموش شده.یا شاید هم خیال میکنیم که فراموش شده!!!!
خب به علت اینکه دیر وقته و حال نداشتم رو حرفتون فکر کنم بعدا پاسختون رو میدم. [/quote]
دوست عزیز من فقط جواب دادم.سوال نکردم!
شب خوش.
آن اسب وحشی مغروری باشد
که شب هنگام
میان سینه ام
چهارنعل می تازد
دلهره ای ویران کننده تو این شعر هست.انگار ضربه های سم اسبو روی قلبم حس میکنم و صداشو می شنوم...
چرا؟
نمیدونم! و به این فکر میکنم که این اسب سرکش مقصدش کجاست؟ و کی به خط پایان میرسه؟؟؟
شاید مقصدش ناکجا آباد بود. مسیری که هرگز طی نخواهد شد.
آنگاه مجبوری زیر سم ستوران درد زیادی رو متحمل بشی.
از من میشنوی رها کن خودت رو از قیدش.
گاهی مسیرهایی هست که میدونیم هست اما ازش بی خبریم.یا شاید روزگاری اون مسیر طی شده و بعد هم فراموش شده.یا شاید هم خیال میکنیم که فراموش شده!!!![/quote]
خب به علت اینکه دیر وقته و حال نداشتم رو حرفتون فکر کنم بعدا پاسختون رو میدم.
آن اسب وحشی مغروری باشد
که شب هنگام
میان سینه ام
چهارنعل می تازد
دلهره ای ویران کننده تو این شعر هست.انگار ضربه های سم اسبو روی قلبم حس میکنم و صداشو می شنوم...
چرا؟
نمیدونم! و به این فکر میکنم که این اسب سرکش مقصدش کجاست؟ و کی به خط پایان میرسه؟؟؟
شاید مقصدش ناکجا آباد بود. مسیری که هرگز طی نخواهد شد.
آنگاه مجبوری زیر سم ستوران درد زیادی رو متحمل بشی.
از من میشنوی رها کن خودت رو از قیدش.[/quote]
گاهی مسیرهایی هست که میدونیم هست اما ازش بی خبریم.یا شاید روزگاری اون مسیر طی شده و بعد هم فراموش شده.یا شاید هم خیال میکنیم که فراموش شده!!!!
آن اسب وحشی مغروری باشد
که شب هنگام
میان سینه ام
چهارنعل می تازد
دلهره ای ویران کننده تو این شعر هست.انگار ضربه های سم اسبو روی قلبم حس میکنم و صداشو می شنوم...
چرا؟
نمیدونم! و به این فکر میکنم که این اسب سرکش مقصدش کجاست؟ و کی به خط پایان میرسه؟؟؟[/quote]
شاید مقصدش ناکجا آباد بود. مسیری که هرگز طی نخواهد شد.
آنگاه مجبوری زیر سم ستوران درد زیادی رو متحمل بشی.
از من میشنوی رها کن خودت رو از قیدش.
آن اسب وحشی مغروری باشد
که شب هنگام
میان سینه ام
چهارنعل می تازد
دلهره ای ویران کننده تو این شعر هست.انگار ضربه های سم اسبو روی قلبم حس میکنم و صداشو می شنوم...
چرا؟ [/quote]
نمیدونم! و به این فکر میکنم که این اسب سرکش مقصدش کجاست؟ و کی به خط پایان میرسه؟؟؟
آن اسب وحشی مغروری باشد
که شب هنگام
میان سینه ام
چهارنعل می تازد
دلهره ای ویران کننده تو این شعر هست.انگار ضربه های سم اسبو روی قلبم حس میکنم و صداشو می شنوم...[/quote]
چرا؟
دلهره ای ویران کننده تو این شعر هست.انگار ضربه های سم اسبو روی قلبم حس میکنم و صداشو می شنوم...