عبور از خاتمی
درباره:
سید محمد خاتمی
امتیاز دهید
نویسنده: جمعی از نویسندگان
این کتاب شامل مقالاتی است از بزرگان جریان اصلاح طلبی در ایران:
سعید حجاریان
حسین بشیریه
علیرضا علوی تبار
محسن آرمین
علیرضا جلایی پور
هاشم آقاجری
محمد رضا تاجیک.
این کتاب شامل مقالاتی است از بزرگان جریان اصلاح طلبی در ایران:
سعید حجاریان
حسین بشیریه
علیرضا علوی تبار
محسن آرمین
علیرضا جلایی پور
هاشم آقاجری
محمد رضا تاجیک.
آپلود شده توسط:
poorfar
1392/01/15
دیدگاههای کتاب الکترونیکی عبور از خاتمی
تندرست باشید و بر قرار
سالهای 68 تا 76 که با چوب تو سر ملت می زد به فکر ناموس مردم نبود حالا یه دفعه دلسوز مال مردم شده.....
هاشمی هیچ وقت به اندازه ی امروز حقیر نبوده.
"افتخاراتی که ایران چه قبل و چه بعد از انقلاب داشت کتمان شدنی نیست و ایران کشوری عزیز بود. من خودم با ماشین همه کشورهای اروپایی را گشتم و رانندگی کردم. از این کشور به آن کشور می خواستم بروم فقط پاسپورت را نشان می دادم. حالا به جایی رسیدیم که مردم امروز می ترسند زن خودشان را با خود به سفر خارجی ببرند چون بی اهانتی می شود."
...
احتمالا آقای هاشمی رفسنجانی هم پس از رد صلاحیت در انتخابات ریاست جمهوری، پهلویست شده اند!!!! فقط خدا کند به اتحاد با گروههای تجزیه طلب و دریافت پول از دولت های غربی و... متهم نشوند!! ;-)
البته این روزها با توجه به پیشرفت علم و تکنولوژی و گسترش وسایل ارتباط جمعی و وجود ماهواره و اینترنت و... دیگر چنین حربههایی کمتر موثر می افتد و مانند سالیان دهه 60 و 70 خریداری در میان مردم جامعه ندارد. اما خب اقلیتی هم هستند که هنوز چنین دروغهایی را باور کنند.
5- چه بهتر بود می آمدید و با ذکر این مصائبی که در دوران هاشمی رفسنجانی بر مردم ایران رفته است، می گفتید که حالا ستون نظام در آستانه هشتاد سالگی متنبه و متحول شده و برای آنکه اثر خیری در این واپسین سالیان عمر از خویش باقی بگذارد و نام نیکی از او بماند، به میدان آمده تا جبران مافاتی کرده باشد. اما اینکه با قدرت تخیل خود سناریوهای جدیدی از تاریخ معاصر بنویسید، چندان زیبنده شما نیست!
6- به عنوان یک مشروطه خواه ( شما بخوانید پهلویست!!!! ) اصلا انتظار ندارم کسی که یک صفحه تمام از خدمات و شایستگیهای هاشمی رفسنجانی سخن بگوید، از مشروطه خواهان هم تعریف و تمجید نماید. طبیعی است که شما هم تکرار کننده همان تبلیغات منفی و دروغینی باشید که شبانه روز در سایت ها و روزنامه های نظام نوشته می شود. اما محض اطلاع جنابعالی باید عرض کنم، پیش از تشکیل شورای ملی (مدتها پیش) مذاکراتی جهت تهیه منشور این شورا با دو حزب عمده کرد (حزب دموکرات و حزب کومله) صورت گرفت و نه فقط با این دو حزب، بلکه با دهها حزب و گروه و سازمان سیاسی دیگر، منجمله همان جبهه ملی شاخه اروپا و یا حزب پان ایرانیست که در فرمایشات خود اشارهای به آنها داشتید و جنبش آذربایجان و کمپین سفارت سبز (که هنوز هم در شورا هست) و... که این دلیل بر اتحاد یا لابی با کسی یا گروهی نیست. پس از تشکیل شورا هم تنها گروه کُردی که در مجمع شرکت نمود، سازمان دموکراتیک یارسان بود. ضمنا باز هم محض اطلاع جنابعالی باید عرض کنم نه حزب کومله و نه حزب دموکرات تجزیه طلب نبوده و نیستند و توجیهاتی که سالها برای قلع و قمع این احزاب بکار می رفت دیگر در شرایط کنونی خریداری ندارد. البته به استثنای برخی از گروههای ناسیونالیست تندرو (بخوانید فاشیست و نژادپرست) که اتفاقا در نهضت پان ایرانیسم هم برخی از آنها را می توانید بیابید!! یعنی همان جایی که نبیره و ندیدههای کریمخان و عباس میرزا خواب تاجگذاری و سلطنت بر ایران می بینند!!
1- از قدیم گفته اند "کم گوی و گزیده گوی چون دُر ... تا از هنرت جهان شود پر"!!!
دیدگاه های شما را خواندم. می توانستید در حجمی به مراتب کمتر همین مطالب را بیان کنید تا در وقت خود و دوستان اندکی صرفه جویی بفرمایید. مخلص کلام شما چیزی جز حمایت از هاشمی رفسنجانی و جریان ملی مذهبی نبود. سایر مسایلی که فرمودید، مقدمهچینی و موخرهنویسی! برای توجیه همین حمایت بود. (اگر غیر از این است خودتان تصحیح بفرمایید)
2- سناریویی که از سالهای دهه 70 ساختید، مهره اصلی بسیاری از نابسامانی و زشتکاری های آن دوران را عامدانه از قصه حذف کرده است! یعنی اساسا سناریویی پیش روی ما نهاده اید که بازیگر اصلی و به اصطلاح سوپراستارش غایب است! طبیعی است چنین قصهای خوشایند مخاطب نیست. هر قدر که این مخاطب با شما و افکارتان همسو باشد.
از هاشمی رفسنجانی به عنوان کسی که در آن سالیان نقش مرد اول کشور را ایفا میکرد، حرفی نزدید. مردی که طرف مستقیم غربیها در مذاکرات و بده بستان های سیاسی و اقتصادی و... بود. مردی که خود جانشین آیت الله خمینی را تعیین کرد و بر مسند رهبری نشاند و در دوران ریاست جمهوری اش، زمانی که هنوز باندهای قدرت در سپاه و بیت رهبری از قدرت و امکانات کافی برای تسلط بر منابع قدرت و ثروت برخوردار نبودند یا در حال فراهم نمودن تدارکات لازم برای تصاحب این منابع بودند (امری که اتفاقا در زمان اصلاحات و با بزدلی ها و ضعف های آقای سید محمد خاتمی امکان پذیر شد)، به عنوان مرد اول ایران در رأس بسیاری از امور و تصمیمگیریها قرار داشت.
3- از سرکوب خیزشهای اجتماعی اسلامشهر، قزوین، مشهد،... سخنی نگفتید که توسط نیروی انتظامی تازه تأسیس وزارت کشور و با حمایت مستقیم همین آقای هاشمی رفسنجانی به شکل خونینی صورت گرفت. اعتراضاتی که عمدتا ریشه در سیاست های اقتصادی دولت هاشمی رفسنجانی، تورم نجومی و شکاف ناگهانی و شدید طبقات اجتماعی از یک سو، و تقسیمبندی های جغرافیایی و سیاسی و توزیع نامتناسب ثروت (یا دست کم عدم اصلاح این تقسیمبندیهای اشتباه) بوجود آمد و به جای حل آن، دولت آقای هاشمی رفسنجانی تنها به پاک کردن صورت مسئله اکتفا نمود.
بخش دیگر از اپوزیسیون ایران نیز حقوق بشری های، جهان وطنی هایی از دست شادی صدر می باشند که برای آنها هم چیزی به نام ایران و... تعریف نشده است برای نگاه ایشان می توان به سخنان چندی قبل او که اقوام و بودنشان را به زندگی زناشویی تشبیه کرده که می توان هر لحظه طلاق گرفت و از هم جدا شد که از احزاب منطقه ای سلیمانیه نشین تا پان ترکان باند باکو و جنبش الاحوازیه و یوسف بنی طرف با پوشش بی نظیر تلویزیون بی بی سی همراه بود و نیز آخرین ابراز نظر ایشان در مورد خوزستان که جای خود دارد.
از اپوزیسیون فعلی برخی نیز فعالان قومی،منطقه ای هستند که از دو سرچشمه سیراب می شوند نسل جدیدی که از ناسیونالیزمی منطقه ای (کردی،ترکی،بلوچی،عربی در برابر ناسیونالیزم ایرانی) پیروی می کنند که طیفی از حداکثری های پانیست، ترک گرا تا آذری گرا نُرمی که دربین فعالان سیاسی از آنها به نام ملت چی یاد میشود تا فدرالیست ها و در میان آنها نیز برخی ناسیونالیست ها و قوم گرا و برخی بازماندگان احزاب چپ استالینی به ویژه در نواحی شمالغربی ایران و یا تازه پیروان چپ به خصوص بعد از دهه 80 و حزب هایی چون کمونیست کارگری و شاخه های مارکسسیت حاضر در جریانات دانشجویی و به ویژه دانشکده حقوق دانشگاه تهران در ابتدایی دهه 80 شمسی هستند
شاهد از غیب رسید،سخنان سردار فیروزآبادی ( یکی از همان تربیت یافته گان مکاتب اشعری مسلک خراسان) که عازم قدس هستیم و نقشه عملیات آماده است.
http://www.tabnak.ir/fa/news/321299/%D9%81%DB%8C%D8%B1%D9%88%D8%B2%E2%80%8C%D8%A2%D8%A8%D8%A7%D8%AF%DB%8C-%D8%B9%D8%A7%D8%B2%D9%85-%D9%82%D8%AF%D8%B3-%D9%87%D8%B3%D8%AA%DB%8C%D9%85
منتظریم تا محرم گردد... و انتهای آن که به این بشارت ختم می شد که:تیغ من و حنجر تو.
کنار زدن هاشمی آخرین مرحله از پروسه و پروژه بود.به معنای کامل دو کلمه پروسه به معنی مسیری که طی شد و پروژه به معنی عملی فکر شده و ...
این نگاه عقبه ای نظامی –امنیتی هم دارد. سپاه پاسداران بر خلاف سال های نخستین که ریشه در نگاه های نزدیک به انترناسیونالیزم دینی داشت و بخش نهضت های آزادیبخشش- تالی سپاه قدس- هم از این نگاه بود وظیفه خود را در همان هلال معروف می داند و تشکیل نیروی ...چندی پیش آقایان مصلحی و طائب (مهدی) فاش کردند که حزب الله دیگر در سوریه پایه گذاری کردیم قوی تر از حزب الله لبنان.این روز ها سخن از تشکیل ارتشی شیعی – علوی( علوی این جا کاملا به معنی طایفه ای است نه به معنایی که بر عموم شیعیان می رود) به استعداد 60 هزار نفر است.پیشتر نیز جیش المهدی جریان الصدریه در عراق که نگاه تندروانه ایشان هم قابل مرور است در عراق بر همین روش بود.
این رگه نظامی که کم کم دست به تسویه سپاه از عناصر باقی مانده از سه دهه پیش ( به طور موازی ) زد به طوری که این روزها سپاه عنصری مدیرتی – نظامی – اقتصادی است.(ریشه های سپاه را باید در جریانات موازی جُست به طوری که از دو تن از ملی – مذهبی ها هم به عنوان موسسان این نهاد یاد می شود محسن سازگارا و ابراهیم یزدی).
رد کردن هاشمی را باید در این رگه ها جست تا موضوع کوچکی بنام مشایی. هاشمی عنوان کرده بود با اسراییل سر جنگ نداریم و اولویت ما سازندگی است. این روزها باب شدن پارادایم مکتب مقاومتی،سیاست مقاومتی،اقتصاد مقاومتی در برابر نگاه هاشمی قابل تحلیل است.
این نگاه که از عقبه فقهی و بدنه نظامی برخوردار است گمان می کند که می بایست برای بر پایی دولت کَریمه( که به طنزی زیبا دکتر سعید حجاریان آن را دولت کریمه یا همان تفرجگاه سران اتحاد جماهیر سوسیالیتی در ساحل دریای سیاه خواند) تلاش کرد.برای این فکر اهل سنت ،عربستان و... همانقدر دشمن است که اسراییل و یادمان نرود در کتاب های مذهبی باقی مانده از انتشارات خیابان ناصر خسرو که به دهه های 30-40 و 50 شمسی باز می گردد. به صراحت در آن یاد می شد که دشمن نه مسیحیت و امپریالسیم که برداشت مبتنی بر نظرات اهل سنت است.(برای نشانه یافتن از بالیدن این تفکر در بستر پایگاه های ارگانی خاص می توان به کاغذ نوشته های تظاهرات 88 مراجعه کرد آن جایی که دختر آیت الله هاشمی را فتنه گری شتر سوار قلمداد نموده و تظاهرات را با نبرد جَمل این همانی و موج فرا گیر مراسمی که در دهه اول ربیع الاول به مناسبت در گذشت فاروق اعظم، دوم خلیفه عالم اسلام بر پا می شود.همان عید عُمَر،عُمَر کُشان و... که تا مدتها در ابتدای اتقلاب 57 این نگاه فقهی در چارچوب حوزه ها حبس بود و راهی به مصادر قدرت نداشت).
فضا را در هوای جنگ جهانی اول می بینی.شکست های بزرگ،ساکس – پیکوی جدید.
برخی با دانستن این چشم انداز سعی در تعریف محور دیاربکر – اربیل – حلب دارند( عمق استراتژیک -احمد داود اوغلو-کتابی که کتاب دست سیاست خاجی ترکیه است و رفتار این سال ها و نئو عثمانی گری در آن دیده شده) برخی در ذهنیت ساختن بزرگ ها هستنند.آذربایجان بزرگ،کردستان بزرگ،الاحوازیه و عربستان بزرگ،بلوچستان بزرگ و نو افغان های پختون( همان هایی که به اشتباه پشتون شان می گوییم) در هوای مرز های شرقی ایران و باز زنده سازی محمود افغان و سودای ادامه راه احمد خان ابدالی.
جریان فکری این روزها، کسانی که موعودگرایی و امام زمان گرایی آنها را طی این سال ها شاهد بودیم.تلویزیون ایران عملا مفاتیح الجنان صوتی است – با نفس دعا و مذهب مشکلی ندارم- اشعریون و نو حجتیه ها، تیم و مقتدایان آنها هم که مشخص است حضراتی.برای خط فکری آنها که در داخل کمر به محو فرهنگ منحط غرب و افکار عصر روشنگری و مبلغان آن بسته اند. (آنهایی که حکومت را جمهوری،برخاسته و برخواسته از رای گیری،در چارچوب قرارداد اجتماعی می دانند).پروژه ای که نه تنها سروش و حجاریان و مجتهد(شبستری) در آن کافر و حتا مهدورالدم بودند که امثال زاده ی آیت الله موسس نیز بر این چوب نواخته می شوندیادمان هست رفتار با آیت الله دکتر حائری بعد از آنکه اصل 110 را پیرو بحث قرارداد اجتماعی خواند.
چند وقت پیش اتفاقا از راه مسیج برای مهربان دوستی ( هیچ عزیز) وقتی دُر افشانی های شهریار زرشناس در شبکه چهارم بود- که عمله افکار منحط غرب را که نام می برد به شایگان،سیدحسین نصر،سروش و دوم خردادی ها می تاخت –پیامی فرستادم و او یاد آن روز ها کرد که حتا عبدی(عبدالحسین زرین کوب، آن گونه که بانو همسرشان می خواندندشان) فراماسونر بود و برنامه هویت تابلوی عصر جمعه های شبکه 1.سری به شبکه شش بزنیم ویژه برنامه ای در روز پیدا می کنید که از فراماسونری ،کابالا و مسیحیت چیزی نگوید؟در مجامع خصوصی شان هم که پر است از سقیفه و دشنام از حرام زاده خواندن سنی ها، از طرح ترور رسول الله توسط خلفای راشدین در روز غدیر بعد از اعلام پیشوایی علی مرتضا.کار به قلب تاریخ رسیده است اسنادی را منتشر می کنند که آن یارِ غار، صدیق نبوده است که تنها تشابه اسمی داشته است ابوبکری را با ابوبکر.این از زیر ساخت تکفیری های شیعه، اخباری ها و اشعریون سلفی در لباس شیعه که وظیفه خود را گرفتن انتقام چهارده قرن پیش می انگارند. سری به نوشته های برخی دوستانِ پایگاه ها در انتشاراتشان سر شارتان می سازد که وقتی سخن از اسلام آوری فلان چهره میشود سوال می شود شیعه شده است یا سنی؟ کم کم که لفظ وهابی جایگزین سنی می شود.برای مرگ شیخی در عربستان در کنار سفارت عربستان در تهران شیرینی پخش می کنن.در این نگاه، مولای رومی را که از علی چنان نیک گفته که بی تردید کمتر شاعر شیعی، کافر می داند و به زعم خود... یاد صندلی های اتوبوس ها هستم و شعار مرگ بر مثنوی، مرگ بر اسفار، مرگ بر فلسفه، وقتی تیغ بر گردن شیخ صدرا باشد؛ پوپر که تکلیفش معین شده است...