رسته‌ها
عبور از خاتمی
امتیاز دهید
5 / 3.6
با 110 رای
امتیاز دهید
5 / 3.6
با 110 رای
نویسنده: جمعی از نویسندگان

این کتاب شامل مقالاتی است از بزرگان جریان اصلاح طلبی در ایران:
سعید حجاریان
حسین بشیریه
علیرضا علوی تبار
محسن آرمین
علیرضا جلایی پور
هاشم آقاجری
محمد رضا تاجیک.
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
فرمت:
PDF
تعداد صفحات:
148
آپلود شده توسط:
poorfar
poorfar
1392/01/15

کتاب‌های مرتبط

قدرت در روابط بین الملل
قدرت در روابط بین الملل
0 امتیاز
از 0 رای
عشق رئیس جمهور
عشق رئیس جمهور
4 امتیاز
از 30 رای
روز قتل رئیس جمهور
روز قتل رئیس جمهور
4.6 امتیاز
از 34 رای
ARAB AND JEW
ARAB AND JEW
5 امتیاز
از 2 رای
اسرار نفت
اسرار نفت
4.4 امتیاز
از 48 رای
برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی عبور از خاتمی

تعداد دیدگاه‌ها:
1557
جناب پرشین کینگ خط فکری حرکت تا این جا سخن از آن رفت اینکه سهم هر کس در حکومت چقدر است بحث دیگری است.هنرگزیده گویی شما نیز چیز در اندازه بنده بود با قدری تخفیف :) احزاب کردی را بسیار بهتر از شما می شناسم. در مورد روند دیدگاهاشان هم می توانیم ساعت ها با هم صحیت کنیم. در آرمان ایجاد کردستان بزرگ چه شاخه حدکا و حدک آن هیچ شکی نیست.دوست داشتید و کردی هم بتوانید بخوانید خوشحال می شوم نوشتارها و اعلامیه های آنها در اخیتارتان بگذارم و حتا با دوستان حزبی روزگاری مهمانشان د سلیمانی و هولیر باشیم به اتفاق وخط فکری نافی مراوده نیست کما اینکه ساگاروی گرامی می تواند از دوستی به شما بگوید که سال های پژاک و کومله عمر ایلخانی و حدکا هجری را در سابقه دارد و از دوستان بسیار عزیز مشترکمان است و همین طور دوستان کرد اقلیمیم که در حرکت گوران عضو و از نزدیکان بختیار علی هستند.عصبانیت در کلامتان را هم درک می کنم.موضوع یک برداشت است که هاشمی هدایت شده حاکمیت آمد یا خیر وگرنه سخن از گردگیری از دهه 60-70 هاشمی جای دیگر می طلبد.بازهم تکرار می کنم با قاطعیت تمام می توانم ادعا کنم بسیار بهتر از حضرتتان کردستان در تمام پهنه هایش از ارمنستان تا بقاع و اورامی ها و سورانی ها و... و مسیر احزاب کردی را می شناسم. راستی ریگا را خوانده اید؟ کوردوستان را؟ با انوشیروان مصطفا آشنایید؟ با سه نتر لور سلیمانیه چطور و ادعای جدایی تا لورستان.این ها جای خود را دارد.قصد این بود که بخشی از حاکمیت بدون آن زد و بندی که برخی دوست دارند آنطور وانمود کنند با بخشی دیگر از حاکمیت تسویه حساب کرد.راستی در خصوص سلطنت و پهلویست بودن دلیل آن این است که از سلطنت حاضر برائت می جویید و سر در پی شهبانو و رضا پهلوی دوم دارید این بهترین دلیل که درخواست شما دودمان گرایی است نه نظام سلطنتی که اتفاقا به مرور داریم به آن نایل می شویم دوباره.
تندرست باشید و بر قرار
افتخاراتی که ایران چه قبل و چه بعد از انقلاب داشت کتمان شدنی نیست و ایران کشوری عزیز بود. من خودم با ماشین همه کشورهای اروپایی را گشتم و رانندگی کردم. از این کشور به آن کشور می خواستم بروم فقط پاسپورت را نشان می دادم. حالا به جایی رسیدیم که مردم امروز می ترسند زن خودشان را با خود به سفر خارجی ببرند چون بی اهانتی می شود."

سالهای 68 تا 76 که با چوب تو سر ملت می زد به فکر ناموس مردم نبود حالا یه دفعه دلسوز مال مردم شده.....
هاشمی هیچ وقت به اندازه ی امروز حقیر نبوده.
بخشی از بیانیه امروز (چهارشنبه) هاشمی رفسنجانی:
"افتخاراتی که ایران چه قبل و چه بعد از انقلاب داشت کتمان شدنی نیست و ایران کشوری عزیز بود. من خودم با ماشین همه کشورهای اروپایی را گشتم و رانندگی کردم. از این کشور به آن کشور می خواستم بروم فقط پاسپورت را نشان می دادم. حالا به جایی رسیدیم که مردم امروز می ترسند زن خودشان را با خود به سفر خارجی ببرند چون بی اهانتی می شود."
...
احتمالا آقای هاشمی رفسنجانی هم پس از رد صلاحیت در انتخابات ریاست جمهوری، پهلویست شده اند!!!! فقط خدا کند به اتحاد با گروههای تجزیه طلب و دریافت پول از دولت های غربی و... متهم نشوند!! ;-)
7- متاسفانه اصلاح طلبان و ملی مذهبی ها که چند سالی است حکم چوب دو سر نجس را یافته اند و تلاش های شبانه روزی شان برای بازگشت به حلقه قدرت جمهوری اسلامی تا کنون بی نتیجه مانده است و از سوی دیگر با توجه به کارنامه و پیشینه سیاه شان جایی هم در میان اپوزیسیون ندارند، مجبورند برای تخریب چهره نيروهاي دموکراسی خواه واقعی ايران، توجیهاتی چنین سطحی بیافرینند تا برخی از مردم را که دسترسی به اطلاعات آزاد و صحیح ندارند، بفریبند. ادعاهایی نظیر پول گرفتن فلان گروه اپوزیسیون از دولت‌های غربی، حمایت بهمان حزب اپوزیسیون از حمله امریکا و اسراییل به ایران، اتحاد فلان شخصیت سیاسی اپوزیسیون با گروههای تجریه طلب و...
البته این روزها با توجه به پیشرفت علم و تکنولوژی و گسترش وسایل ارتباط جمعی و وجود ماهواره و اینترنت و... دیگر چنین حربه‌هایی کمتر موثر می افتد و مانند سالیان دهه 60 و 70 خریداری در میان مردم جامعه ندارد. اما خب اقلیتی هم هستند که هنوز چنین دروغ‌هایی را باور کنند.
4- از شکل‌گیری باند مخوف وزارت اطلاعات دولت آقای هاشمی رفسنجانی برای ترور دگراندیشان داخل و خارج از کشور هم حرفی نزدید. آیا می‌توان باور کرد، رییس جمهور مملکت از وجود چنین باندی در درون وزارت اطلاعات خود بی خبر بوده است؟ از جریان دستگیری سعیدی سیرجانی و دلیل دستگیری و سپس مرگ دلخراش او در زندان چیزی خوانده اید؟! از ترور سه کشیش مسیحی و پاسخی که آقای هاشمی رفسنجانی به دولت های غربی در خصوص این ترورها داد، چطور؟ از ترورهای خارج از کشور؟ از قتل دکتر برومند، روانشاد بختیار، فریدون فرخزاد، رضا مظلومان،... چه؟ شما که از احزاب تجزیه طلب!!! و اتحادشان با پهلویست ها!!!! خشمگین هستید، بد نیست اندکی هم سر از سایت ها و روزنامه های جمهوری اسلامی ( چه اصولگرا، چه اصلاح طلب! ) بیرون آورید و در مورد ترور صادق شرفکندی و دکتر قاسلمو و... هم کمی مطالعه بفرمایید. از ماجرای ترور رهبران احزاب کرد در رستوران میکونوس و دادگاهی که بعدها در کشور آلمان تشکیل شد و همین آقای هاشمی رفسنجانی به عنوان یکی از آمران این قتل‌ها، به عنوان یکی از محکومان درجه یک آن دادگاه شناخته شد. از بمب گذاری مرکز یهودیان بوئنوس آیرس آرژانتین که پرونده دیگری بر پرونده های سیاه پیشین سردار سازندگی و وزیران و امیرانش افزود.
5- چه بهتر بود می آمدید و با ذکر این مصائبی که در دوران هاشمی رفسنجانی بر مردم ایران رفته است، می گفتید که حالا ستون نظام در آستانه هشتاد سالگی متنبه و متحول شده و برای آنکه اثر خیری در این واپسین سالیان عمر از خویش باقی بگذارد و نام نیکی از او بماند، به میدان آمده تا جبران مافاتی کرده باشد. اما اینکه با قدرت تخیل خود سناریوهای جدیدی از تاریخ معاصر بنویسید، چندان زیبنده شما نیست!
6- به عنوان یک مشروطه خواه ( شما بخوانید پهلویست!!!! ) اصلا انتظار ندارم کسی که یک صفحه تمام از خدمات و شایستگی‌های هاشمی رفسنجانی سخن بگوید، از مشروطه خواهان هم تعریف و تمجید نماید. طبیعی است که شما هم تکرار کننده همان تبلیغات منفی و دروغینی باشید که شبانه روز در سایت ها و روزنامه های نظام نوشته می شود. اما محض اطلاع جنابعالی باید عرض کنم، پیش از تشکیل شورای ملی (مدتها پیش) مذاکراتی جهت تهیه منشور این شورا با دو حزب عمده کرد (حزب دموکرات و حزب کومله) صورت گرفت و نه فقط با این دو حزب، بلکه با دهها حزب و گروه و سازمان سیاسی دیگر، منجمله همان جبهه ملی شاخه اروپا و یا حزب پان ایرانیست که در فرمایشات‌ خود اشاره‌ای به آنها داشتید و جنبش آذربایجان و کمپین سفارت سبز (که هنوز هم در شورا هست) و... که این دلیل بر اتحاد یا لابی با کسی یا گروهی نیست. پس از تشکیل شورا هم تنها گروه کُردی که در مجمع شرکت نمود، سازمان دموکراتیک یارسان بود. ضمنا باز هم محض اطلاع جنابعالی باید عرض کنم نه حزب کومله و نه حزب دموکرات تجزیه طلب نبوده و نیستند و توجیهاتی که سالها برای قلع و قمع این احزاب بکار می رفت دیگر در شرایط کنونی خریداری ندارد. البته به استثنای برخی از گروههای ناسیونالیست تندرو (بخوانید فاشیست و نژادپرست) که اتفاقا در نهضت پان ایرانیسم هم برخی از آنها را می توانید بیابید!! یعنی همان جایی که نبیره و ندیده‌های کریمخان و عباس میرزا خواب تاجگذاری و سلطنت بر ایران می بینند!!
جناب sedaghat jam!!
1- از قدیم گفته اند "کم گوی و گزیده گوی چون دُر ... تا از هنرت جهان شود پر"!!!
دیدگاه های شما را خواندم. می توانستید در حجمی به مراتب کمتر همین مطالب را بیان کنید تا در وقت خود و دوستان اندکی صرفه جویی بفرمایید. مخلص کلام شما چیزی جز حمایت از هاشمی رفسنجانی و جریان ملی مذهبی نبود. سایر مسایلی که فرمودید، مقدمه‌چینی و موخره‌نویسی! برای توجیه همین حمایت بود. (اگر غیر از این است خودتان تصحیح بفرمایید)
2- سناریویی که از سالهای دهه 70 ساختید، مهره اصلی بسیاری از نابسامانی و زشتکاری های آن دوران را عامدانه از قصه حذف کرده است! یعنی اساسا سناریویی پیش روی ما نهاده اید که بازیگر اصلی و به اصطلاح سوپراستارش غایب است! طبیعی است چنین قصه‌ای خوشایند مخاطب نیست. هر قدر که این مخاطب با شما و افکارتان همسو باشد.
از هاشمی رفسنجانی به عنوان کسی که در آن سالیان نقش مرد اول کشور را ایفا می‌کرد، حرفی نزدید. مردی که طرف مستقیم غربی‌ها در مذاکرات و بده بستان های سیاسی و اقتصادی و... بود. مردی که خود جانشین آیت الله خمینی را تعیین کرد و بر مسند رهبری نشاند و در دوران ریاست جمهوری اش، زمانی که هنوز باندهای قدرت در سپاه و بیت رهبری از قدرت و امکانات کافی برای تسلط بر منابع قدرت و ثروت برخوردار نبودند یا در حال فراهم نمودن تدارکات لازم برای تصاحب این منابع بودند (امری که اتفاقا در زمان اصلاحات و با بزدلی ها و ضعف های آقای سید محمد خاتمی امکان پذیر شد)، به عنوان مرد اول ایران در رأس بسیاری از امور و تصمیم‌گیری‌ها قرار داشت.
3- از سرکوب خیزش‌های اجتماعی اسلامشهر، قزوین، مشهد،... سخنی نگفتید که توسط نیروی انتظامی تازه تأسیس وزارت کشور و با حمایت مستقیم همین آقای هاشمی رفسنجانی به شکل خونینی صورت گرفت. اعتراضاتی که عمدتا ریشه در سیاست های اقتصادی دولت هاشمی رفسنجانی، تورم نجومی و شکاف ناگهانی و شدید طبقات اجتماعی از یک سو، و تقسیم‌بندی های جغرافیایی و سیاسی و توزیع نامتناسب ثروت (یا دست کم عدم اصلاح این تقسیم‌بندی‌های اشتباه) بوجود آمد و به جای حل آن، دولت آقای هاشمی رفسنجانی تنها به پاک کردن صورت مسئله اکتفا نمود.
4-اما آن سو پهلویست ها هستند(من اکراه دارم تا آنها را سلطنت طلب بدانم و حتا مشروطه گرا که اگر سلطنت است از طایفه خوشنام زند،افشار نادری ها و قجرهای عباس میرزایی در ایران هستند که برخی از آنها مردانی دانشمند ،سیاست ورزان خبره هم هستند و از قضا برخی هاشان هم در نهضت پان ایرانیسم حاضر) در وادی خاندان گرایی و اتفاقا منجی گرایی دچار هستند که بدنه داخلی سیاسیون ایرانی را به آن متهم می کنند.رفتار های رهبر این جریان رضا پهلوی دوم و لابی او با جریان تجزیه طلب کُردی(حدکا یا همان حزب دمکرات کردستان شاخه شرفی) نشان از رویکردی است که امتیاز دهی برای سقوط جمهوری اسلامی برای برخی حتا تا مرز تجزیه بخشی از ایران پیش رفته است. تعبیری یکی از آقایان در همکلامی داشت که نهایت کردستان برای ایران کسری از 10تا 15 درصد جمعیتی و سرزمینی است در سنجه کردن سود- زیان ما با نفع 90-85 درصدی مواجه خواهیم بود و ابلهانه این شخص نمی دانست که دومینو تجزیه نه در کردستانات که همانطور که در اولین سطور به آن اشاره کردم به تمامی پهنه ایران می رسد.در این راستا می توان به تلاش سناتور آمریکایی اشاره کرد که خوشبختانه با موضع گیری دوستان عزیز جبهه ملی ساکن در اروپا و آمریکا در همان گام نخست مواجه شد.
بخش دیگر از اپوزیسیون ایران نیز حقوق بشری های، جهان وطنی هایی از دست شادی صدر می باشند که برای آنها هم چیزی به نام ایران و... تعریف نشده است برای نگاه ایشان می توان به سخنان چندی قبل او که اقوام و بودنشان را به زندگی زناشویی تشبیه کرده که می توان هر لحظه طلاق گرفت و از هم جدا شد که از احزاب منطقه ای سلیمانیه نشین تا پان ترکان باند باکو و جنبش الاحوازیه و یوسف بنی طرف با پوشش بی نظیر تلویزیون بی بی سی همراه بود و نیز آخرین ابراز نظر ایشان در مورد خوزستان که جای خود دارد.
از اپوزیسیون فعلی برخی نیز فعالان قومی،منطقه ای هستند که از دو سرچشمه سیراب می شوند نسل جدیدی که از ناسیونالیزمی منطقه ای (کردی،ترکی،بلوچی،عربی در برابر ناسیونالیزم ایرانی) پیروی می کنند که طیفی از حداکثری های پانیست، ترک گرا تا آذری گرا نُرمی که دربین فعالان سیاسی از آنها به نام ملت چی یاد میشود تا فدرالیست ها و در میان آنها نیز برخی ناسیونالیست ها و قوم گرا و برخی بازماندگان احزاب چپ استالینی به ویژه در نواحی شمالغربی ایران و یا تازه پیروان چپ به خصوص بعد از دهه 80 و حزب هایی چون کمونیست کارگری و شاخه های مارکسسیت حاضر در جریانات دانشجویی و به ویژه دانشکده حقوق دانشگاه تهران در ابتدایی دهه 80 شمسی هستند
شاهد از غیب رسید،سخنان سردار فیروزآبادی ( یکی از همان تربیت یافته گان مکاتب اشعری مسلک خراسان) که عازم قدس هستیم و نقشه عملیات آماده است.
http://www.tabnak.ir/fa/news/321299/%D9%81%DB%8C%D8%B1%D9%88%D8%B2%E2%80%8C%D8%A2%D8%A8%D8%A7%D8%AF%DB%8C-%D8%B9%D8%A7%D8%B2%D9%85-%D9%82%D8%AF%D8%B3-%D9%87%D8%B3%D8%AA%DB%8C%D9%85
3-باز گردیم به سال های دهه 70 و بیرون آمدن و بَر گماری این طرز فکر که بیشترشان در مدرسه ای خاص در قم و یا مکتب فکری در خراسان ریشه دارند. یادم است روزی سعید حجاریان درخواست کرد مجموعه گفت وگو های شورای امنیت ملی که در آن محمد خاتمی به عنوان وزیر ارشاد از یک سو و احمد جنتی و حسین شریعتمداری از سوی دیگر داشته اند چاپ شود تا زمینه غبار روبی از بسیاری از تحلیل های متقاطع جماعت تحلیل گر عادی و عامی حاصل شود.نگاه به جایگاه انسان،میزان اختیار،نگاه به حق انتخاب و... امری که محقق نشد تا هم چنان جماعت ایرانی به پندار خوانی خود از جریانات سیاسی ادامه دهند.یکی از آقایان که در اینجا از او یاد کردم مهدی نصیری جایگزین محمد خاتمی در روزنامه کیهان و مدیر مسوول این روزنامه پیش از سردار حسین شریعتمداری است. او که از لیدرهاو تئوریسین های این جریان فکری است (چیزی که در ادبیات سیاسی معاصر ایران از آن به نام راست تمامیت خواه، راست تندرو از آن یاد می شود)مقالات او در مخالفت با برخی گرایش های به نگاه خود منحط فلسفی و لیبرالیستی در قالب نامه ها و مقالات پر و پیمان علیه محسن مخملباف و برخی اهل قلم و انتشارات در کیهان اواخر دهه 60مجال بروز یافت.این شخص بعد ها دو تئوری را مطرح نمود که امروزه اساس کار رفتار های سیاسی است.نمی دانم چند تن از آقایان وخانم ها مجموعه و سری مقالات ایشان را در نشریه "صبح " دنبال می کردند.به گمان من ابراز نظر در مورد روابط موجود این روزهای سیاست ایران بدون دانستن این عقبه امری ابتر است و سعیی بیهوده و حرفی برای نیمکت پارک یا صندلی کافه شاپ ها برای استمنای ذهنی و لذت بردن از بودن. آن روزها از سوی این عقبه دو سخن مطرح شد"لبنانیزه کردن ایران" سیاست زمین سوخته یعنی اگر ما نباشیم هرج و مرج و بحران و سال های اواخر دهه 70 و 80 میلادی لبنان که صحنه نبرد بین طوایف و مذاهب مختلف شد و از عروس خاورمیانه چیزی باقی نگذارد دامان گیر ایران می شود و دیگر سیاست " النصر بالرعب" پیروزی با ترس، سر راست بگویم برخورد حداکثری با مخالفان به طوری که به علت شدت عمل مخالفان یا سکوت کنند و یا حذف شوند.شعری آن محرم سال ها خوانده میشد در محافل خاصی با این مضمون که:
منتظریم تا محرم گردد... و انتهای آن که به این بشارت ختم می شد که:تیغ من و حنجر تو.
کنار زدن هاشمی آخرین مرحله از پروسه و پروژه بود.به معنای کامل دو کلمه پروسه به معنی مسیری که طی شد و پروژه به معنی عملی فکر شده و ...
2-آنها با دو دسته دشمنی درون گفتمانی دارند با روشنفکران دینی به علت قائل بودن به نگاه فلسفی تا نگاهی فقاهتی (آن هم نگاه مُن بعث از یک برداشت فقهی)، ملی مذهبی ها و ملیونی که مذهب شخصی دارند چون زنده یاد داریوش فروهر.یکی به واسطه نگاه به ایرانیت و دیگری در قبال ملی – مذهبی ها ،نگاه آنها به انترناسیونالیسمی دینی که اهل سنت را برادر دینی خود می داند.( برای نگاه به دیدگاه برخی آقایان به نوشته و سخنرانی های امثال آقای دانشمند و... می توان مراجعه کرد و موج گسترده فروش این سی دی ها در مراکز و شهر های مذهبی و مکان های خاصی چون پاساژ های خیابان کارگر).
این نگاه عقبه ای نظامی –امنیتی هم دارد. سپاه پاسداران بر خلاف سال های نخستین که ریشه در نگاه های نزدیک به انترناسیونالیزم دینی داشت و بخش نهضت های آزادیبخشش- تالی سپاه قدس- هم از این نگاه بود وظیفه خود را در همان هلال معروف می داند و تشکیل نیروی ...چندی پیش آقایان مصلحی و طائب (مهدی) فاش کردند که حزب الله دیگر در سوریه پایه گذاری کردیم قوی تر از حزب الله لبنان.این روز ها سخن از تشکیل ارتشی شیعی – علوی( علوی این جا کاملا به معنی طایفه ای است نه به معنایی که بر عموم شیعیان می رود) به استعداد 60 هزار نفر است.پیشتر نیز جیش المهدی جریان الصدریه در عراق که نگاه تندروانه ایشان هم قابل مرور است در عراق بر همین روش بود.
این رگه نظامی که کم کم دست به تسویه سپاه از عناصر باقی مانده از سه دهه پیش ( به طور موازی ) زد به طوری که این روزها سپاه عنصری مدیرتی – نظامی – اقتصادی است.(ریشه های سپاه را باید در جریانات موازی جُست به طوری که از دو تن از ملی – مذهبی ها هم به عنوان موسسان این نهاد یاد می شود محسن سازگارا و ابراهیم یزدی).
رد کردن هاشمی را باید در این رگه ها جست تا موضوع کوچکی بنام مشایی. هاشمی عنوان کرده بود با اسراییل سر جنگ نداریم و اولویت ما سازندگی است. این روزها باب شدن پارادایم مکتب مقاومتی،سیاست مقاومتی،اقتصاد مقاومتی در برابر نگاه هاشمی قابل تحلیل است.
این نگاه که از عقبه فقهی و بدنه نظامی برخوردار است گمان می کند که می بایست برای بر پایی دولت کَریمه( که به طنزی زیبا دکتر سعید حجاریان آن را دولت کریمه یا همان تفرجگاه سران اتحاد جماهیر سوسیالیتی در ساحل دریای سیاه خواند) تلاش کرد.برای این فکر اهل سنت ،عربستان و... همانقدر دشمن است که اسراییل و یادمان نرود در کتاب های مذهبی باقی مانده از انتشارات خیابان ناصر خسرو که به دهه های 30-40 و 50 شمسی باز می گردد. به صراحت در آن یاد می شد که دشمن نه مسیحیت و امپریالسیم که برداشت مبتنی بر نظرات اهل سنت است.(برای نشانه یافتن از بالیدن این تفکر در بستر پایگاه های ارگانی خاص می توان به کاغذ نوشته های تظاهرات 88 مراجعه کرد آن جایی که دختر آیت الله هاشمی را فتنه گری شتر سوار قلمداد نموده و تظاهرات را با نبرد جَمل این همانی و موج فرا گیر مراسمی که در دهه اول ربیع الاول به مناسبت در گذشت فاروق اعظم، دوم خلیفه عالم اسلام بر پا می شود.همان عید عُمَر،عُمَر کُشان و... که تا مدتها در ابتدای اتقلاب 57 این نگاه فقهی در چارچوب حوزه ها حبس بود و راهی به مصادر قدرت نداشت).
خبر های را که می خوانی و چسب و قیچی را کنار هم که می گذاری نتایج خوبی از آن ها به دست نمی آید
فضا را در هوای جنگ جهانی اول می بینی.شکست های بزرگ،ساکس – پیکوی جدید.
برخی با دانستن این چشم انداز سعی در تعریف محور دیاربکر – اربیل – حلب دارند( عمق استراتژیک -احمد داود اوغلو-کتابی که کتاب دست سیاست خاجی ترکیه است و رفتار این سال ها و نئو عثمانی گری در آن دیده شده) برخی در ذهنیت ساختن بزرگ ها هستنند.آذربایجان بزرگ،کردستان بزرگ،الاحوازیه و عربستان بزرگ،بلوچستان بزرگ و نو افغان های پختون( همان هایی که به اشتباه پشتون شان می گوییم) در هوای مرز های شرقی ایران و باز زنده سازی محمود افغان و سودای ادامه راه احمد خان ابدالی.
جریان فکری این روزها، کسانی که موعودگرایی و امام زمان گرایی آنها را طی این سال ها شاهد بودیم.تلویزیون ایران عملا مفاتیح الجنان صوتی است – با نفس دعا و مذهب مشکلی ندارم- اشعریون و نو حجتیه ها، تیم و مقتدایان آنها هم که مشخص است حضراتی.برای خط فکری آنها که در داخل کمر به محو فرهنگ منحط غرب و افکار عصر روشنگری و مبلغان آن بسته اند. (آنهایی که حکومت را جمهوری،برخاسته و برخواسته از رای گیری،در چارچوب قرارداد اجتماعی می دانند).پروژه ای که نه تنها سروش و حجاریان و مجتهد(شبستری) در آن کافر و حتا مهدورالدم بودند که امثال زاده ی آیت الله موسس نیز بر این چوب نواخته می شوندیادمان هست رفتار با آیت الله دکتر حائری بعد از آنکه اصل 110 را پیرو بحث قرارداد اجتماعی خواند.
چند وقت پیش اتفاقا از راه مسیج برای مهربان دوستی ( هیچ عزیز) وقتی دُر افشانی های شهریار زرشناس در شبکه چهارم بود- که عمله افکار منحط غرب را که نام می برد به شایگان،سیدحسین نصر،سروش و دوم خردادی ها می تاخت –پیامی فرستادم و او یاد آن روز ها کرد که حتا عبدی(عبدالحسین زرین کوب، آن گونه که بانو همسرشان می خواندندشان) فراماسونر بود و برنامه هویت تابلوی عصر جمعه های شبکه 1.سری به شبکه شش بزنیم ویژه برنامه ای در روز پیدا می کنید که از فراماسونری ،کابالا و مسیحیت چیزی نگوید؟در مجامع خصوصی شان هم که پر است از سقیفه و دشنام از حرام زاده خواندن سنی ها، از طرح ترور رسول الله توسط خلفای راشدین در روز غدیر بعد از اعلام پیشوایی علی مرتضا.کار به قلب تاریخ رسیده است اسنادی را منتشر می کنند که آن یارِ غار، صدیق نبوده است که تنها تشابه اسمی داشته است ابوبکری را با ابوبکر.این از زیر ساخت تکفیری های شیعه، اخباری ها و اشعریون سلفی در لباس شیعه که وظیفه خود را گرفتن انتقام چهارده قرن پیش می انگارند. سری به نوشته های برخی دوستانِ پایگاه ها در انتشاراتشان سر شارتان می سازد که وقتی سخن از اسلام آوری فلان چهره میشود سوال می شود شیعه شده است یا سنی؟ کم کم که لفظ وهابی جایگزین سنی می شود.برای مرگ شیخی در عربستان در کنار سفارت عربستان در تهران شیرینی پخش می کنن.در این نگاه، مولای رومی را که از علی چنان نیک گفته که بی تردید کمتر شاعر شیعی، کافر می داند و به زعم خود... یاد صندلی های اتوبوس ها هستم و شعار مرگ بر مثنوی، مرگ بر اسفار، مرگ بر فلسفه، وقتی تیغ بر گردن شیخ صدرا باشد؛ پوپر که تکلیفش معین شده است...
عبور از خاتمی
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک