آواز بی ساز
نویسنده:
کنت هریف
مترجم:
امیرمهدی حقیقت
امتیاز دهید
✔️رمان «آواز بیساز» با نام Plainsong در سال 1999 میلادی منتشر شد و توانست به یکی از پرفروشترین آثار زمان خود تبدیل شود. هریف با خلق شهری خیالی در ذهنش ماجراهای داستان را شکل میدهد و اینگونه داستان در هم تنیده شخصیتهایش را روایت میکند.
یکی از ویژگیهایی که اغلب منتقدان و مخاطبان درباره این کتاب به آن اشاره دارند سادگی نثر نویسنده در بیان وقایع است. هریف داستانش را به بخشهای مختلفی تقسیم کرده و با آوردن نام شخصیتهای داستانی در ابتدای هر بخش مشخص میکند که روایت داستان به سمت کدام شخصیت گرایش پیدا کرده است.
عنوان کتاب به نوعی از موسیقی اشاره دارد که در کلیساهای مسیحی نواخته میشد و در ترجمه کتاب عنوان «آواز بیساز» برای آن برگزیده شده است. نویسنده این عبارت را برای هر گونه ملودی ساده و بیپیرایه به کار میبرد.
این کتاب توانسته برگزیده جایزه کتاب نیویورکر، جایزه کتاب لسآنجلس تایمز و جایزه ملی کتاب آمریکا شود.
در پشت جلد کتاب شهری که داستان در آن به پیش میرود اینگونه توصیف شده است:
«آواز بیساز» قصهای است که در شهر هالت در کلرادو رخ میدهد که گرچه شهری خیالی است، اما هر چه بیشتر در داستان پیش میروی، چنان جان میگیری که حس میکنی خودت به آنجا رفتهای و آدمهایش را از نزدیک دیدهای؛ احتمالا در کافهاش چشمت به دو برادر پا بهسنگذاشته یغور افتاده که با چکمههای گلی، سر میز نشستهاند و در سکوت قهوه میخورند، ممکن است دو برادر کمسنوسال را دیده باشی که دمدمای صبح، سوار بر دوچرخه، روزنامه پخش میکنند و از خودشان میپرسند که نکند پدر و مادرشان دیگر همدیگر را دوست ندارند. شاید هم در پمپ بنزین این شهر، چند پسر دبیرستانی را دیده باشی که به همکلاسیشان نگاه میکنند؛ دختری که کیف قرمز به دوش، پیاده از جلوشان میگذرد و مادرش صبح همان روز با شنیدن خبری، تا حد مرگ از دستش عصبانی شده.»
بیشتر
یکی از ویژگیهایی که اغلب منتقدان و مخاطبان درباره این کتاب به آن اشاره دارند سادگی نثر نویسنده در بیان وقایع است. هریف داستانش را به بخشهای مختلفی تقسیم کرده و با آوردن نام شخصیتهای داستانی در ابتدای هر بخش مشخص میکند که روایت داستان به سمت کدام شخصیت گرایش پیدا کرده است.
عنوان کتاب به نوعی از موسیقی اشاره دارد که در کلیساهای مسیحی نواخته میشد و در ترجمه کتاب عنوان «آواز بیساز» برای آن برگزیده شده است. نویسنده این عبارت را برای هر گونه ملودی ساده و بیپیرایه به کار میبرد.
این کتاب توانسته برگزیده جایزه کتاب نیویورکر، جایزه کتاب لسآنجلس تایمز و جایزه ملی کتاب آمریکا شود.
در پشت جلد کتاب شهری که داستان در آن به پیش میرود اینگونه توصیف شده است:
«آواز بیساز» قصهای است که در شهر هالت در کلرادو رخ میدهد که گرچه شهری خیالی است، اما هر چه بیشتر در داستان پیش میروی، چنان جان میگیری که حس میکنی خودت به آنجا رفتهای و آدمهایش را از نزدیک دیدهای؛ احتمالا در کافهاش چشمت به دو برادر پا بهسنگذاشته یغور افتاده که با چکمههای گلی، سر میز نشستهاند و در سکوت قهوه میخورند، ممکن است دو برادر کمسنوسال را دیده باشی که دمدمای صبح، سوار بر دوچرخه، روزنامه پخش میکنند و از خودشان میپرسند که نکند پدر و مادرشان دیگر همدیگر را دوست ندارند. شاید هم در پمپ بنزین این شهر، چند پسر دبیرستانی را دیده باشی که به همکلاسیشان نگاه میکنند؛ دختری که کیف قرمز به دوش، پیاده از جلوشان میگذرد و مادرش صبح همان روز با شنیدن خبری، تا حد مرگ از دستش عصبانی شده.»
دیدگاههای کتاب الکترونیکی آواز بی ساز