اینجه ممد
نویسنده:
یاشار کمال
مترجم:
ثمین باغچه بان
امتیاز دهید
✔️ اینجه ممد [Ince Memed] اولین جلد از دوره رمان چهار جلدی یاشار کمال (1922 )، نویسنده ترک، که نخستین بار در 1955 به صورت پاورقی در روزنامه جمهوریت، چاپ استانبول، منتشر شد. این اثر جایزه اول رمان را دریافت کرد و در میان مردم نیز شهرت و موفقیت فراوان پیدا کرد. و این توجه مردم بعدها با انتشار مجلدات بعدی بیشتر شد.
در جلگه ای در دامنه های کوه توروس، در دهکده ای که همه زمینهای آن متعلق به آقا (ارباب) محلی است، نوجوانی ممد نام زندگی می کند که او را اینجه (قلمی) مینامند. ارباب هرساله اجاره سنگینی از زمینها می گیرد و روستاییان را رها می کند که در فقر فجیعی زندگی کنند . نظام اجتماعی کهن با تسلط سرکوب و وحشت ادامه دارد. ممد چندین بار فرار می کند و خدیجه را هم که عاشقش است اما ارباب برای برادرزاده خود درنظر گرفته است، همراه می برد. وقتی دستگیرش می کنند، برادرزاده ارباب را می کشد و خود او را هم زخمی می کند. او که شهره خاص و عام شده است دیگر هیچ راهی ندارد جز اینکه بزند به کوه و یاغی شود ، ولی چون در برابر زورگویی و استبداد سردسته راهزانی که به آنها پیوسته عاصی شده است ، به زودی دسته خاص خود را تشکیل می دهد و طولی نمی کشد که ممد به راهزنی تبدیل می شود که مایه وحشت پولداران و محبوب بینوایان و محرومان است.
ماجراهای او در مجلدات بعدی، اینجه ممد 2 (1969) ، اینجه ممد 3 (1984) ، و اینجه ممد 4 (1987) دنبال شده است. زمینه سیاسی آشفته انتشار اینجه ممد قسمتی از علل و اسباب آن را تشکیل می دهد. دموکراتها ، که از پنج سال پیش روی کار آمده اند ، دهکده های عقب مانده آناتولی را تسلیم سلطه خشونت آمیز طبقه سرمایه دار می کنند . روستائیان ، که سابقاً تحت استثمار خوانین بودند ، باز هم تحت تسلط تازه ای درمی آیند که همان قدر غیرانسانی است.
پیش از آن، روایات محمود ماکال (روستای ما) و اورهان کمال (در زمینهای حاصلخیز) مسئله انفجار جامعه سنتی را زیر ضربات تجددی که جز بی خویشتنی و دوام استثمار چیزی با خود نیاورده است مطرح ساخته اند. یاشار کمال نخست، با رپرتاژهایش درباره سرزمین چوکورووا مردم را در این باره هشیار کرده است، در روزنامه جمهوریت چنین می نویسد:
«اشتهای زمینخواری و استثمار بیحد و مرز روستاییان به دست مالکان، علل اصلی فقر کهن مردم ماست. از یکسو مالکان زمین که هرکدام ده تا پانزده دهکده و صدها هکتار زمین دارند ، از طرف دیگر استثمارشدگان بینوا و گرسنه که روی این زمینها کار می کنند. چنین بی عدالتی نمی تواند در این قرن ادامه یابد: در قرن نیروی اتمی، از مدتها پیش می بایستی این لکه سیاه را حذف کنند.»
بیشتر
در جلگه ای در دامنه های کوه توروس، در دهکده ای که همه زمینهای آن متعلق به آقا (ارباب) محلی است، نوجوانی ممد نام زندگی می کند که او را اینجه (قلمی) مینامند. ارباب هرساله اجاره سنگینی از زمینها می گیرد و روستاییان را رها می کند که در فقر فجیعی زندگی کنند . نظام اجتماعی کهن با تسلط سرکوب و وحشت ادامه دارد. ممد چندین بار فرار می کند و خدیجه را هم که عاشقش است اما ارباب برای برادرزاده خود درنظر گرفته است، همراه می برد. وقتی دستگیرش می کنند، برادرزاده ارباب را می کشد و خود او را هم زخمی می کند. او که شهره خاص و عام شده است دیگر هیچ راهی ندارد جز اینکه بزند به کوه و یاغی شود ، ولی چون در برابر زورگویی و استبداد سردسته راهزانی که به آنها پیوسته عاصی شده است ، به زودی دسته خاص خود را تشکیل می دهد و طولی نمی کشد که ممد به راهزنی تبدیل می شود که مایه وحشت پولداران و محبوب بینوایان و محرومان است.
ماجراهای او در مجلدات بعدی، اینجه ممد 2 (1969) ، اینجه ممد 3 (1984) ، و اینجه ممد 4 (1987) دنبال شده است. زمینه سیاسی آشفته انتشار اینجه ممد قسمتی از علل و اسباب آن را تشکیل می دهد. دموکراتها ، که از پنج سال پیش روی کار آمده اند ، دهکده های عقب مانده آناتولی را تسلیم سلطه خشونت آمیز طبقه سرمایه دار می کنند . روستائیان ، که سابقاً تحت استثمار خوانین بودند ، باز هم تحت تسلط تازه ای درمی آیند که همان قدر غیرانسانی است.
پیش از آن، روایات محمود ماکال (روستای ما) و اورهان کمال (در زمینهای حاصلخیز) مسئله انفجار جامعه سنتی را زیر ضربات تجددی که جز بی خویشتنی و دوام استثمار چیزی با خود نیاورده است مطرح ساخته اند. یاشار کمال نخست، با رپرتاژهایش درباره سرزمین چوکورووا مردم را در این باره هشیار کرده است، در روزنامه جمهوریت چنین می نویسد:
«اشتهای زمینخواری و استثمار بیحد و مرز روستاییان به دست مالکان، علل اصلی فقر کهن مردم ماست. از یکسو مالکان زمین که هرکدام ده تا پانزده دهکده و صدها هکتار زمین دارند ، از طرف دیگر استثمارشدگان بینوا و گرسنه که روی این زمینها کار می کنند. چنین بی عدالتی نمی تواند در این قرن ادامه یابد: در قرن نیروی اتمی، از مدتها پیش می بایستی این لکه سیاه را حذف کنند.»
آپلود شده توسط:
khar tu khar
1391/11/30
دیدگاههای کتاب الکترونیکی اینجه ممد
ناگفته نماند در سال 1985 فیلمی هم به همین نام ساخته شد که جذابیت وگیرایی کتاب را نداشت.
در مقدمه کتاب، نامه ای از یاشار کمال به ثمین باغچه بان هست بدین مضمون:
"......چنین احساس می کنم که همانطور که توانسته ام از دل خودم در برابر مردم خودمان پرده بدرم ، حالا هم خواهم توانست دلم را با هر آنچه از عشق و دوستی و برادری در آن هست، در برابر مردم شما فاش کنم. گمان می کنم مردم ایران هم مثل مردم ما، دوستی اینجه ممد را در دل خواهند گرفت. این را شما برای من فراهم کردید. زنده باشید"
، جالب است که ثمین باغچه بان در ذیل مکاتبات خود با نویسنده به این نکته اشاره میکنه که در ایران حق تالیف وجود ندارد... و به همین دلیل برای ناشران امکان پرداخت حق التالیف فراهم نیست
اما پاسخ یاشار کمال برای من خیلی جالب است:
"گرفتن حق التالیف از ایران برایم هیچ مهم نیست ، می توانید ترجمه را بی درنگ به ناشر بدهید ، من غیر از چند جلد کتاب (چاپ شده) چیزی نمی خواهم... ، اگر هم کشور شما تابع قوانین بین المللی بود ، می توانستم از پذیرفتن آن خودداری کنم..."
از قرار دادن این کتاب در سایت ممنونم دستتان درد نکند انشاله کتابهای دیگر یاشار کمال مثل ستون خیمه و زمین آهن است و آسمان مس و...راهم ازسایت بتوانم دانلود کنم.
ایکاش اگر کسی کتاب (( چهره هایی از پدرم )) نوشته استاد ثمین باغچه بان رو هم داره توی سایت آپلود کنه ! تا با خوندن اون نقش این پدر و پسر در اعتلای فرهنگ و هنر این مملکت شناخته بشه !