شاه گوش می کند
نویسنده:
ایتالو کالوینو
امتیاز دهید
✔️ این مجموعه شامل 20 داستان کوتاه است با عناوین:
شاه گوش می کند / همبستگی / سرهنگ در کتابخانه / آدم به درد نخور / وجدان / گوسفند سیاه / هنگ گمشده / گرفتار سکون در آنتی لسی / بازی / چشمهای دشمن / پیش از آنکه بگویی سلام / اعداد در تاریکی / خاطرات کازانووا / آینه، هدف / بارقه / عشق دور از خانه / مردی که داد زد ترزا / ماجرای یک شاعر / یخبندان / پمپ بنزین / ادبیات، علمی تر از علم / یادداشت ۱۹۷۹ / موازی ها
از داستان شاه گوش می کند:
فوران فریاد ها وشعله ها شهر را در برگرفته است. شب منفجر شده است، زیرورو شده است. تاریکی و سکوت در هم تنیده اند و اضداد خود، آتش و فریاد را بیرون می ریزند. شهر مثل کاغذی مشعل ،مچاله می شود.فرار کن، بدون تاج، بدون گرز مرصع. کسی نمی فهمد که توشاهی. شبی تاریکتر از شب آتش سوزی نیست و آنکه در میان جمعیت فریادگران میدود، تنهاترین است.
بیشتر
شاه گوش می کند / همبستگی / سرهنگ در کتابخانه / آدم به درد نخور / وجدان / گوسفند سیاه / هنگ گمشده / گرفتار سکون در آنتی لسی / بازی / چشمهای دشمن / پیش از آنکه بگویی سلام / اعداد در تاریکی / خاطرات کازانووا / آینه، هدف / بارقه / عشق دور از خانه / مردی که داد زد ترزا / ماجرای یک شاعر / یخبندان / پمپ بنزین / ادبیات، علمی تر از علم / یادداشت ۱۹۷۹ / موازی ها
از داستان شاه گوش می کند:
فوران فریاد ها وشعله ها شهر را در برگرفته است. شب منفجر شده است، زیرورو شده است. تاریکی و سکوت در هم تنیده اند و اضداد خود، آتش و فریاد را بیرون می ریزند. شهر مثل کاغذی مشعل ،مچاله می شود.فرار کن، بدون تاج، بدون گرز مرصع. کسی نمی فهمد که توشاهی. شبی تاریکتر از شب آتش سوزی نیست و آنکه در میان جمعیت فریادگران میدود، تنهاترین است.
دیدگاههای کتاب الکترونیکی شاه گوش می کند
شهری بود که در آن، همه چیز ممنوع بود.
و چون تنها چیزی که ممنوع نبود بازی الک دولک بود، اهالی شهر هر روز به صحراهای اطراف میرفتند و اوقات خود را با باری الک دولک میگذراندند....
و چون قوانین ممنوعیت نه یکباره بلکه به تدریج و همیشه با دلایل کافی وضع شده بودند، کسی دلیلی برای گلایه و شکایت نداشت و اهالی مشکلی هم برای سازگاری با این قوانین نداشتند.
سال ها گذشت. یک روز بزرگان شهر دیدند که ضرورتی وجود ندارد که همه چیز ممنوع باشد و جارچیها را روانة کوچه و بازار کردند تا به مردم اطلاع بدهند که میتوانند هر کاری دلشان میخواهد بکنند.
جارچی ها برای رساندن این خبر به مردم، به مراکز تجمع اهالی شهر رفتند و با صدای بلند به مردم گفتند:”آهای مردم! آهای … ! بدانید و آگاه باشید که از حالا به بعد هیچ کاری ممنوع نیست.”
مردم که دور جارچی ها جمع شده بودند، پس از شنیدن اطلاعیه، پراکنده شدند و بازی الک دولک شان را از سر گرفتند.
جارچی ها دوباره اعلام کردند: “میفهمید! شما حالا آزاد هستید که هر کاری دلتان میخواهد، بکنید.”
اهالی جواب دادند: “خب! ما داریم الک دولک بازی میکنیم.”
جارچی ها کارهای جالب و مفید متعددی را به یادشان آوردند که آنها قبلاً انجام میدادند و حالا دوباره میتوانستند به آن بپردازند.
ولی اهالی گوش نکردند و همچنان به بازی الک دولک شان ادامه داند؛ بدون لحظهای درنگ.
جارچی ها که دیدند تلاش شان بینتیجه است، رفتند که به اُمرا اطلاع دهند.
اُمرا گفتند: ”کاری ندارد! الک دولک را ممنوع میکنیم.”
آن وقت بود که مردم دست به شورش زدند و همة امرای شهر را کشتند و بیدرنگ برگشتند و بازی الک دولک را از سر گرفتند.
شاه گوش میکند | ایتالو کالوینو
مجبورم برم این کتابو بخرم
امیدوارم تو بازار موجود باشه :stupid: