چشمهای سیمونه
نویسنده:
گراتزیا دلددا
مترجم:
بهمن فرزانه
امتیاز دهید
✔️ در چشمهای «سیمونه سوله» چه رازی نهفته بود که ماریانا چنین دلبسته او شده بود. سالها پیش، هنگامی که سیمونه پسر بچهای بیش نبود در خانه او خدمتکاری میکرد. ماریانا با خانوادهاش آشنایی داشت. خانوادهای فقیر ولی شریف و از نسلی ماندگار. پدر و مادر هر دو بیمار و رنجور و خواهرانش، دخترانی زیبا که فقط برای رفتن به کلیسا از خانه خارج میشدند و در گوشه تاریکی در نزدیکی محراب، جایی که خود ماریانا نیز مینشست، زانو میزدند. « گراتزیا دلددا » اولین نویسنده زنی که جایزه نوبل ادبی را از آن خود کرد این بار در چشمهای سیمونه تصویرگر تنهاییهای زنی است که رباینده تنها گنجینهای را که مالک مطلق آن است، انتظار میکشد و چه کسی میتواند راز گذر از حصار پیرامون آن گنجینه را دریابد، جز سیمونه، چشمهای یک راهزن! « چشمهای سیمونه » داستان راز این چشمهاست.
بیشتر
دیدگاههای کتاب الکترونیکی چشمهای سیمونه
اولین داستان کوتاه وی در ارتباط با اوضاع زادگاهش و با نام خون یکی از اهالی ساردنی را شروع کرد و پس از ازدواج همراه همسرش از ساردنی به رم رفت و گویی رم استعدادهای وی را شکوفا کرد و راه نویسندگی را تندتر پیمود تا آنجا که سال ۱۹۲۶ موفق به کسب جایزه نوبل ادبی شد.
اثار این نویسنده توسط بهمن فرزانه در فارسی ترجمه شده.
کتاب حاضر داستان ماریانا است که پس از مرگ عمویش ثروتمند شده در روستای سررا با جوانی به نام سیمونه آشنا می شود. سیمونه که قبلا خدمتکار ماریانا بود اینک راهزنی مشهور شده است. آن دو به هم علاقه مند می شوند اما ماریانا شرط می گذارد که اول سیمونه خود را به دادگاه معرفی کند. در برخورد بعد آن ها تصمیم می گیرند که قبل از معرفی سیمونه ازدواج کنند اما …
دوستان در این داستان با عشقی کلاسیک از جنس تفاوت طبقاتی طرف هستیم که برخلاف نظر برخی به نظرم دلچسب هم هست.
با سپاس از کبیر بزرگوار