شوالیه ناموجود
نویسنده:
ایتالو کالوینو
مترجم:
پرویز شهدی
امتیاز دهید
✔️ کتاب شوالیه ناموجود، رمانی نوشته ایتالو کالوینو است که نخستین بار در سال 1959 منتشر شد. داستان این رمان در زمان حکومت شارلماین (موسس امپراتوری روم) می گذرد و توسط راهبه ای روایت می شود که اسراری سر به مهر در سینه دارد. آژیلوف، زرهی سفید و بسیار زیبا است که هیچکس در آن حضور ندارد. اتفاقی باعث می شود که آژیلوف از فرانسه، انگلیس و شمال آفریقا سر دربیاورد و گواهی باشد بر پاکدامنی زنی که سال ها پیش توسط او از تجاوز جان سالم به در برده بود. داستان این رمان از طریق ماجرای پر فراز و نشیب آژیلوف به موضوعاتی همچون هویت و اخلاق انسانی می پردازد و شخصیت اصلی خود را به عنوان نمادی از جوانمردی، پارسایی و وفاداری مطرح می کند؛ نمادی که چیزی نیست جز شوالیه ای ناموجود.
برشی از متن کتاب:
دنیا در آن روزگار قدیم که داستان من اتفاق میافتاد، هنوز پر بود از حوادث پیشبینی نشده. بارها اتفاق میافتاد که آدم در برابر واژههایی، آگاهیهایی و شکلهایی قرار میگرفت که به هیچوجه با واقعیت مطابقت ندشت. در عوض دنیا پر بود از اشیا، نیروها و افرادی که هیچ چیز حتی یک اسم آنها را از بقیه متمایز نمیکرد. خلاصه دورهای بود که اراده سرسختانه زنده بودن، ردپایی از خود باقی گذاشتن و دست به گریبان شدن با هر چه که وجود داشت بیشتر اوقات به کار نمیآمد. حقیقت را بگویم بسیاری از مردم نمیدانستند چه بکنند. بعضیها خیلی نادان بودند، خیلی تیرهروز و بعضیها آنقدر مزایا در اختیار داشتند که نیازی به آن احساس نمیکردند به نحوی که پارهای از آنها میرفتند جایی نامعلوم خودشان را سر به نیست میکردند ولی اتفاق هم میافتاد که این اراده و این احساس نسبت به خود که بلاتکلیف مانده است به نحوی شتاب بردارد تا به شکل گلوله کوچکی درآید...
بیشتر
برشی از متن کتاب:
دنیا در آن روزگار قدیم که داستان من اتفاق میافتاد، هنوز پر بود از حوادث پیشبینی نشده. بارها اتفاق میافتاد که آدم در برابر واژههایی، آگاهیهایی و شکلهایی قرار میگرفت که به هیچوجه با واقعیت مطابقت ندشت. در عوض دنیا پر بود از اشیا، نیروها و افرادی که هیچ چیز حتی یک اسم آنها را از بقیه متمایز نمیکرد. خلاصه دورهای بود که اراده سرسختانه زنده بودن، ردپایی از خود باقی گذاشتن و دست به گریبان شدن با هر چه که وجود داشت بیشتر اوقات به کار نمیآمد. حقیقت را بگویم بسیاری از مردم نمیدانستند چه بکنند. بعضیها خیلی نادان بودند، خیلی تیرهروز و بعضیها آنقدر مزایا در اختیار داشتند که نیازی به آن احساس نمیکردند به نحوی که پارهای از آنها میرفتند جایی نامعلوم خودشان را سر به نیست میکردند ولی اتفاق هم میافتاد که این اراده و این احساس نسبت به خود که بلاتکلیف مانده است به نحوی شتاب بردارد تا به شکل گلوله کوچکی درآید...
دیدگاههای کتاب الکترونیکی شوالیه ناموجود