خانواده خوشبخت
نویسنده:
ژان پل سارتر
مترجم:
بیژن فروغانی
امتیاز دهید
✔️ این کتاب داستان ازدواج دختر سرمایه دار، مارگریت ،با یک کنت است. خانواده مارگریت با اشتیاق این ازدواج را می پذیرند. اما به زودی مشخص می شود که کنت صاحب رازی است که زندگی برای دختر را غیر ممکن می کند. مانند بسیاری از داستان های عاشقانه کلاسیک یک عاشق فقیر به نام ژوزف هم وجود دارد که با تمام وجود حاضر است جان خود را به دختر مورد علاقه اش که همان مارگریت است تسلیم کند.در صدد بر می آید که سند آزادی دختر و رهایی از زندگی با کنت را برایش فراهم کند.
این داستان بیشتر به دنبال نشان دادن عذاب انسانی عاشق از قراردادهای اجتماعی است که عاشق را از معشوق خود دور می کند. سارتر در جای جای داستان از عقیده خود در مورد جامعه به صراحت صحبت می کند.
بیشتر
این داستان بیشتر به دنبال نشان دادن عذاب انسانی عاشق از قراردادهای اجتماعی است که عاشق را از معشوق خود دور می کند. سارتر در جای جای داستان از عقیده خود در مورد جامعه به صراحت صحبت می کند.
دیدگاههای کتاب الکترونیکی خانواده خوشبخت
با این توضیحات مشخص می شود که اصلا این کتاب رمان نیست ، در صورتیکه کتاب بهزاد که دوترجمه ی دیگر از روی آن دقیقا کپی شده اند ، یک رمان است. خود را مجبور به خوانش کتاب بهزاد می کنم تا به یک نتیجه ی کلی برسم و در آخر آنچه که به ذهنم رسید ، به احتمال زیاد حقیقت پشت پرده ی این ماجرا است:
.در سال ۱۳۴۶ بهروز بهزاد دست به نوشتن داستانی میزند و برای اینکه کتاب به فروش برود ، ژان پل سارتر را بعنوان نویسنده این کتاب معرفی کرده و نام خود را بعنوان مترجم قرار میدهد.
سی و هشت سال بعد ، بیژن فروغانی با رونویسی این کتاب به سبک یغما گلرویی ، ترجمه را به نام خود می زند. وقتی می فهمد که برای ثبت شناسنامه ی کتاب ، احتیاج به ارایه ی منبع دارد به جستجو دست میزند ، ولی چیزی به نام فاجعه ی بزرگ از سارتر پیدا نمی کند. پس با ترجمه ی نام پیشنهادی بهروز بهزاد -"خانواده ی خوشبخت"- به فرانسه ، آن را بعنوان منبع خود ذکر می کند ، البته به املای اشتباه. سه سال بعد کتاب فروغانی به چاپ دوم می رسد.
و سرانجام در اسفند ماه سال ۹۲ انتشارات ابر سفید با انتشار دوکتاب «اغوا ، اثر جین اوستین و خانواده ی خوشبخت ، اثر ژان پل سارتر» یک مترجم تازه نفس را به جامعه ی ادبی ایران معرفی می کند. او کسی نیست جز «سارا برمخشاد».
جعل و کلاهبرداری بهروز بهزاد ، بیژن فروغانی و سارا برمخشاد ، نیز همانند یغما گلرویی ، کاملا مشخص و واضح است. ولی آنچه که حایز اهمیت است، این است که این روند جعل شناسنامه ی کتب و کتابسازی «به تعبیرمن: یغمائیسم»، بدون همکاری ناشر و البته افرادی در اداره کل کتاب و کتابخانه ی ملی ، امکان ندارد. در اینباره بیشترخواهم نوشت.
مقایسه ی دو پاراگراف از متن هر سه کتاب:
-------
بهزاد:
خوشبختی کامل در جهان وجود ندارد. اما گاهی از اوقات نمونه هایی از آن در جهان یافت می شود. چندسال پیش در یکی از ییلاقات خوش آب و هوای واقع در چهارکیلومتری ژنو ، بنای بسیار مجللی به چشم میخورد.۴
فروغانی:
خوشبختی واقعی در جهان وجودندارد ، اما گاهی نمونه هایی از آن در جهان پیدا می شود.چندسال پیش در یکی از ییلاقات خوش آب و هوای واقع در چند کیلومتری ژنو ، کاخ بسیار باشکوهی به چشم میخورد. ص۶
برمخشاد:
خوشبختی کامل در جهان وجود ندارد. اما گاهی از اوقات نمونه هایی از آن در جهان یافت می شود. چندسال پیش در یکی از ییلاقات خوش آب و هوای واقع در چهارکیلومتری ژنو ، بنای بسیار مجللی به چشم میخورد. ص ۵
-------
بهزاد:
این دو دختر با اینکه فقیر بودند ، در همه ی کارها دخالت می کردند و گاهی اوقات با قضاوتهای بیجا و ناشیانه ی خود سروصدا به راه می انداختند و مثل صاحبخانه در همه ی امور دخالت می کردند. اما عموبنیامین خیلی کم حرف میزد و آنچه می گفت تا خوب فکر نمی کرد ، برزبان نمی آورد. این خانواده ی خوشبخت دختری زیبا داشتند به نام مارگریت ،که او هم مانند پدر و مادر مورد توجه اهالی محل ، واقع شده بود. ص۵
فروغانی:
این دو دختر با اینکه فقیر بودند در همه ی کارها دخالت می کردند و گاهی اوقات با قضاوتهای بیجا و ناشیانه ی خود سروصدا به راه می انداختند و مثل صاحبخانه در همه ی امور فضولی می کردند. اما عموبنیامین ، خیلی کم حرف میزد و آنچه می گفت تا خوب فکر نمی کرد برزبان نمی آورد. این خانواده ی خوشبخت دختری زیبا داشتند به نام مارگریت که او هم مانند پدر و مادر مورد توجه اهالی محل ، واقع شده بود. ص۶
برمخشاد:
این دو دختر با اینکه فقیر بودند ، در همه ی کارها دخالت می کردند و گاهی اوقات با قضاوتهای بیجا و ناشیانه ی خود سروصدا به راه می انداختند و مثل صاحبخانه در همه ی امور دخالت می کردند. اما عموبنیامین خیلی کم حرف میزد و آنچه می گفت تا خوب فکر نمی کرد ، برزبان نمی آورد. این خانواده ی خوشبخت دختری زیبا داشتند به نام مارگریت ،که او هم مانند پدر و مادر مورد توجه اهالی محل ، واقع شده بود. ص۴
Afshin Parvaresh
با سلام. کتاب جعلی خانواده ی خوشبخت است. سارتر کتابی به این نام ندارد. متن تحقیق خود را که در فیس بوک منتشر کرده ام اینجا برای شما هم می گذارم. لطفا اطلاع رسانی کنید
---------------------------------------
این کتابها را نخرید
۱- فاجعه ی بزرگ ، اثر:ژان پل سارتر ، مترجم: بهروز بهزاد ، ۲۵۰ صفحه، نشر فرخی ۱۳۴۶
۲- خانواده ی خوشبخت ، اثر:ژان پل سارتر ، مترجم: بیژن فروغانی ، ۲۴۲ صفحه ، انتشارات جامی ،چاپ اول ۱۳۸۴ ، چاپ دوم ۱۳۸۷
۳- خانواده ی خوشبخت ، اثر:ژان پل سارتر ، مترجم: سارا برمخشاد ، ۲۳۷ صفحه ، انتشارات ابر سفید ۱۳۹۳
-------
یغمائیسم: از ابله خانواده تا فاجعه ی بزرگ در خانواده ی خوشبخت
افشین پرورش
چند روز پیش دوستی از من درمورد کتاب خانواده ی خوشبخت سارتر ترجمه ی فروغانی انتشارات جامی پرسید و گفت: کتاب هیچ ربطی به تفکرات ژان پل سارتر ندارد و هرچه تلاش کرده نتوانسته کتابی از سارتر به این نام بیابد.
دوست دیگری ، شناسنامه و تصویر ِ صفحاتی از این کتاب را برایم می فرستد. به شناسنامه ی کتاب رجوع می کنم. در آن نام کتابی از سارتر با عنوان une famille heureux دیده می شود. عنوانی که غلط املایی دارد و باید به این صورت نوشته می شد: Une Famille heureuse
در اینترنت هیچ اثری بدین نام از ژان پل سارتر ، ثبت نشده است. به سایت کتابخانه ی ملی رجوع می کنم. دوکتاب با اسامی متفاوت به نویسندگی ژان پل سارتر از دومترجم نا آشنا «سارابرمخشاد و بهروز بهزاد» می یابم.
فاجعه ی بزرگ بهروز بهزاد را از اینترنت دانلود می کنم. در آغاز این رمان، «خانواده خوشبخت» با تیتر بزرگ ،بعنوان "نام پیشنهادی" مترجم برای کتاب دیده می شود. یکی دیگر از دوستان هم ، شناسنامه و تصاویری از کتاب سارا برمخشاد را برایم می فرستد.
نتیجه باورنکردنی و درتاریخ ادبیات جهان بی سابقه است. باور اینکه «یغما گلرویی» ، این چنین تکثیر شده است برایم سخت است. ترجمه های فروغانی و برمخشاد کپی کاملی است از ترجمه ی بهروز بهزاد.
در شناسنامه ی کتاب برمخشاد این نام بعنوان کتاب ماخذ ذکر شده است:
famille idiot de la که کاملا واژه ی غلطی است و البته عنوان شده که این ترجمه از روی ترجمه ی انگلیسی کتاب the family idiot: Gustave Flaubert صورت گرفته است.
به مصاحبه های سارتر در اینترنت رجوع می کنم. در مصاحبه هایش صحبت از کتابی می کند به نام ابله خانواده که در آن به تفسیر و تحلیل فلسفی زندگی گوستاوفلوبر پرداخته است با این حساب کتاب اصلی مشخص شد. «ابله خانواده» نام اصلی کتاب است ، نه فاجعه ی بزرگ یا خانواده ی خوشبخت.
ابله خانواده (به فرانسوی: L'idiot de la famille) از جدی ترین آثار تحقیقی سارتر است که در سال ۱۹۷۱ و در اوج پختگی نویسنده ، منتشر می شود. نگارش این کتاب سه جلدی - در سه هزار صفحه - ، که تحلیلی همه جانبه از زندگی و آثار فلوبر است، بیش از هفت سال زمان می برد.
سارتر از کودکی با آثار فلوبر آشنا شده و در جوانی با دقت بیشتر به مطالعه آنها می پردازد. خوانش های مکرر او از مادام بوواری، او را با سوال هایی در خصوص خالق این اثر و پیچیدگی های شخصیت او مواجه می کند. سی سال بعد در حالی که یکی از آثار فلسفی اش (Questions de méthode) را با موضوع《از انسان چه می دانیم؟》به پایان برده است، تصمیم می گیرد برای پاسخ به این سوال یک مثال واقعی پیدا کند و بدین ترتیب نگارش ابله خانواده را آغاز کرده و با نگرشی اگزیستانسیالیستی به تحلیل شخصیت و آثار فلوبر می پردازد. متاسفانه این اثر گرانبهای سارتر ، تا به حال به فارسی ترجمه نشده است.
با سپاس دوست گرامی khar tu khar
رمان زیبائی است با پایان تلخ:((