درد جاودانگی: سرشت سوگناک زندگی
نویسنده:
میگل داونامونو
مترجم:
بهاالدین خرمشاهی
امتیاز دهید
.
سرشت سوگناک زندگی
این کتاب از میان بیش از 50 شاهکار ادبی-کلامی اونامونو، فیلسوف، متکلم و نویسنده شهیر اسپانیایی، به بیست زبان مختلف ترجمه شده است.
در این کتاب مباحث غامض فلسفی و شرح سیره و سلوک اونامونو بیان می شود. اونامونو بر این باور است که انسان جدید راه خویش را گم کرده و می داند در کجاست و برای چه زندگی می کند.
وی این کتاب را با تأسی از رمان دن کیشوت اثر "سروانتس" به رشته تحریر درآورده است.
بیشتر
سرشت سوگناک زندگی
این کتاب از میان بیش از 50 شاهکار ادبی-کلامی اونامونو، فیلسوف، متکلم و نویسنده شهیر اسپانیایی، به بیست زبان مختلف ترجمه شده است.
در این کتاب مباحث غامض فلسفی و شرح سیره و سلوک اونامونو بیان می شود. اونامونو بر این باور است که انسان جدید راه خویش را گم کرده و می داند در کجاست و برای چه زندگی می کند.
وی این کتاب را با تأسی از رمان دن کیشوت اثر "سروانتس" به رشته تحریر درآورده است.
دیدگاههای کتاب الکترونیکی درد جاودانگی: سرشت سوگناک زندگی
( متن کتاب : ص 41 )
روح های پاک و راستین در هر کیش و آیینی که باشند همگی به معنی متفقی از انسان اتفاق دارند . همان معنی که همگان را با یکدیگر برادر می کند ، برادرانی راستین....
( الارواح جنود مجنده .....)
با تشکر از دوست کتابناکی گرامی khar tu khar 8-)8-)
و با تشکر از توضیحاتی که دوست کتابناکیمون poorfar داده اند.8-)8-)
وبا تشکر از سایت محبوبم کتابناک که چنین کتابهای ارزنده در اختیار ما قرار میدهند.8-)8-):x:x
راستش این کتاب را در نمایشگاه کتاب ، امروز دیدم ،ولی به دلایلی از جمله گرانی ! نخریدم... بسیار به شعف آمدم وقتی اکنون آن را در سایت مشاهده کردم... البته از حق نشر و جناب خرمشاهی نباید غافل شد:x
شاید بهترین جملات درباره ی معرفی کتاب از مترجم این اثر،استاد بهاءالدین خرمشاهی باشد:
مثل اینکه بحمد الله این کتابِ کتابستان ! ، که اینک اصل اسپانیایی-انگلیسی اش به «بیش از 30 زبان ترجمه» شده است،و شهرت نویسنده در اسپانیا «مانند مولوی و حافظ در ایران» است،کم کم در ایران خوانده می شود ، و خواننده ی درد آشنا و دیرآشنای خود را می یابد . . .
در این کتاب شاید در حدود 2000 عبارت ژرف و شگرف نقل شده،که بقول حافظ بنیاد هستی آدم را زیر و زبر می کند . . . و در عین حال :
در دل مدار هیچ،که زیر و زبر شوی . . . !
ولی هر چه باشد انسان را هم بگفته ی حافظ تشویق می کند که دست از مسِ وجود (انانیت) چو مردانِ ره بشوید. اما پس از آنکه حتی سست ترین پیوند امیدت را به جاودانگی برید ، در زیر آبشاری از امید و ایمان (که این دو را همزاد می داند) «روح مجروحت را با گلاب ناب ترین» سخنانی که در چنته ی 2000 هزار ساله ی عرفا و حکما یافت می شود ، می شوید ؛
و امیدت را اینبار «آبدیده تر» باز می گرداند که در این دامگه حادثه،احساس می کنی که با هفت هزار سالگان سربه سر و از آنان ماندنی تری . . . !
سپاس از این «هدیه ی ماندنی»:x