رسته‌ها
با توجه به وضعیت مالکیت حقوقی این اثر، امکان دانلود آن وجود ندارد. اگر شما صاحب حقوق مادی این کتاب هستید، می‌توانید اجازه نشر رایگان نسخه الکترونیکی آن را به ما بدهید یا آن را از طریق کتابناک به فروش برسانید.
برای اطلاعات بیشتر صفحه «شرایط و قوانین فروش» را مطالعه کنید.
تاریخچه زمان
امتیاز دهید
5 / 4.8
با 160 رای
امتیاز دهید
5 / 4.8
با 160 رای
.
کتاب «تاریخچهٔ زمان» یا تاریخ مختصر زمان (به انگلیسی: A Brief History of Time) با عنوان فرعی «از مه‌بانگ تا سیاه‌چاله‌ها» اثری مشهور از استیون هاوکینگ است.اپروفسور استیون هاوکینگ(استاد مسلم فیزیک نظری که در جهان علم از او به انیشتن زمان یاد می شود؛ استاد لوکازین(Lucasian) ریاضیات دانشگاه کمبریج(این مقام قبلا به نیوتن و بعدها به پی.آ.ام.دیراک دو پژوهشگر پدیده های کلان و خردگیتی تعلق داشت)؛ وی به علت ابتلا به بیماری ای.ال.اس.یاموتورونرون (بیماری سلولهای حرکتی دستگاه عصبی مرکزی و محیطی) معلول گردید و در سال 1985 به علت ابتلا به ذات الریه ناچار به عمل جراحی تراک استومی(جرای روی نای) شد که توانایی سخن گفتن و آخرین رشته ارتباط با دیگران را از وی گرفت؛ وی سپس با استفاده از برنامه ارتباطی بنام مرکز زنده Living Center اهدایی موسسه وردزپلاس سانی ویل کالیفرنیا و سنت سایزر ادایی موسسه اسپیج پلاسبا دنیا ارتباط برقرار می کند و کتاب حاضر با استفاده از این تکنولوژیها نگاشته شده).
این کتاب به عنوان پرخواننده‌ترین کتاب کیهان‌شناسی شهرت یافته است و به بیش از ۳۳ زبان زندهٔ دنیا تا سال ۱۹۹۳ ترجمه و چاپ شده‌است. همچنین در یکصد و هشتاد و چهارمین هفتهٔ چاپ آن، به دلیل طولانی‌ترین حضور در فهرست پرفروش‌ترین کتاب‌های نشریه ساندی تایمز، در کتاب رکوردهای گینس ثبت شده است.این کتاب در سال ۱۳۶۹ با نام تاریخچهٔ زمان، از انفجار بزرگ تا سیاه‌چاله‌ها در ایران به چاپ رسیده است.
هاوکینگ در این کتاب با زبانی ساده به بازگویی داستان جهان پرداخته است.
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
آپلود شده توسط:
ramin12345
ramin12345
1391/07/15

کتاب‌های مرتبط

درج دیدگاه مختص اعضا است! برای ورود به حساب خود اینجا و برای عضویت اینجا کلیک کنید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی تاریخچه زمان

تعداد دیدگاه‌ها:
26
با سپاس از آپلود این کتاب :
اگه کسی می تونه لصفا کتاب طرح عظیم آقای هاوکینگ رو آپلود کنه. مرسی:-)
[quote=\'budah\']علم به کار فلسفه دخالت نمی کنه. فلسفه هم باید در علم دخالت نکنه. [/quote]
کاملا درست است 8-)8-)8-)8-)
موضوع اینست که فلسفه با همه ی خوبی هایش حق ندارد در مورد، طبیعت نظر دهد.
ولی در مورد تعاریف و کلمات و مفاهیم به کارش ادامه دهد مشکلی نیس
تعریف قراردادی است.
حتی شما می توانی بگویی طبق تعریف قدیمی از علم، مثلا ریاضی علم است. خب ایرادی هم ندارد
اما اکنون مجامع علمی این تعریف را قرارداد کرده اند اما گفتم نباید اونها رو با هم قاطی کرد.
ولی اونها بدون هم، ناقص نیستند
وادی کاربرد اونها متفاوت است
علم به کار فلسفه دخالت نمی کنه. فلسفه هم باید در علم دخالت نکنه.
و کشف نیروهای واقعی در طبیعت کار علم هست هامنطور در کامنت قبلی گفتم و ان مثال اوردم تناقض در نتیجه گیری را نشان میداد که بحث منطقی رو مطرح میکنم.
بحث در اتاق منطقی بود. فقط نتیجه گیریش منطقی نبود. فاصله ی سواری تا کامیون رو، بینهایت قسمت کرده و آنها را بررسی می کند.
در واقعیت خط کش تموم میشه ولی در تخیل ما می توانیم تا بینهایت، اون رو نصف کنیم.
یا در واجب الوجود که مثال گربه پدری و مادری است در واقعیت، گربه، از پدر و مادر گربه، بوجود میاد. در تخیل، ما این رو تا بینهایت ادامه می دهیم.
ولی در واقعیت، جایی بوده که گربه، از پدر و مادر گربه، بوجود نیومده.
همین.
فرضیه هایی که دانشمندان در محافل علمی معقول تشخیص بدن، به عنوان «فرضیه» باقی میمونه تا زمانی که آزمایش اونها رو تایید کنه. و تا آن زمان «علمی» نیستند.
فلسفه خوب است. به شرط آنکه بدنبال مسائل مربوط به علم نباشد. بدنبال کشف حقایق هستی نباشد.
اینکه اول مرغ بوده یا تخم مرغ، بحث فلسفه نیست. بحث زیست شناسی است و نیاز به تحقیقات علمی دارد.
والا همان باقالیایی از آب در می آید،
دوست گرامی
خیلی جالب است شما به ابطال پذیری علم اشاره میکنید
اینکه باید علم را چه تعریف کنیم و ارزش یافته های علمی چیست خود زیر مجموعه فلسفه علم بحث می شود !!1
یادتان باشد که تا قبل از پوپر علم را گزاره های اثبات پذیر می دانستند و این فیلسوف علم ابطال پذیری آن را اثبات کرد به نظر من کار اصلی فلسفه بحث بر شناخت است و هیچ علمی توان آن را ندارد که در مورد شناخت سخن بگوید به محض اینکه سخنی از شناخت به میان می آید پای فلسفه به وسط کشیده می شود .
فلسفه باید چیزی فرو تر یا فرا تر از علم باشد و به نظر من فلسفه چیزی فراتر از علم است
فیزیک علمی است که بنیاد اصلی آن تجربه و استقراء و مدل سازی است پس نباید توقع داشت که یک دانشمند فیزیک مسائل فلسفی را حل کند .
برای رد مباحث متافیزیک باید به فلسفه مراجعه کرد نه فیزیک !
فیزیک در مقابل فلسفه بسیار تنک مایه است و برای رفع مشکلات خود باید به فلسفه رجوع کند.

دوست عزیزم نه تنها فیزیک وجود خدا را رد میکند در زیست شناسی نیز اینگونه است و در زیست شناسی فرگشتی افرینشی که در کتاب های اسمانی در ان سخن گفته شده و ... رد شده است در ژنتیک داستان ادم و حوا را ابطال میکند برای زدودن مسائل خرافی از علم و جداسازی ان با شبه علم علم را اینگونه تعریف کردند علم کسب دانش با ابزار مشاهده و آزمایش است مشاهده باید بدون پیش فرض و ازمایش قابل تکرار باشد بعلاوه انکه یک بیان علمی باید در خودش خاصیت ابطال پذیری یعنی خودش نشان دهد که چگونه میتوان ان را رد کرد در غیر این صورت علمی نیست پس هر چیز که قابل ابطال و تکرار نباشد علم حساب نمیشود تاریخ و ریاضیات و بخش هایی از روانشناسی با این تعریف جز علم حساب نمیشوند و غیر علمی هستند ولی باز مفید و قابل استفاده ست فلسفه نه اینکه علم حساب نمیشود نه حتی نمیتواند درباره حقایق جهان هستی نظر بدهد در اینکه در اتاقی بشینیم که در ان بسته نیز باشد و با فکر کردن به وجود حقایقی در ورای تصورات پی ببریم دیگه خریداری ندارد دوران این بحث های بی نیاز از مشاهده و بدون ازمایش گذشته است کار علم اثبات نیست کار علم تائید و رد فرضیه هاست ...
وانانکه بحث های فلسفی میکنند چیز خوبی است دفاع بکنند حرفی نیست ولی وارد بحث های علمی نشود بخصوص مطالبی که نیاز به مشاهده و ازمایش دارد ور اتاق بسته میتوان بحث های فلسفی کرد ولی نمیتوان پی به حقایق جهان هستی برد نمیشه ازمایش کرد و مشاهده کرد مثه مثالی که درباره سبقت گرفتن اتومبیل سواری از یک کامیون هست همه ما دیده ایم که یک اتومیبیل با سرعت زیاد توانسته است از کامیون سبقت بگیرد چیز طبیعی است ولی وارد بحث فلسفی که بشود و میخواهیم تحلیل کنیم انچنان ان را به بی نهایت تکرار میکنند و سخت میکنند که نمی توان ان مثال ساده را فهمید که کدام یکی جلو میزند
فیزیک علمی است که بنیاد اصلی آن تجربه و استقراء و مدل سازی است پس نباید توقع داشت که یک دانشمند فیزیک مسائل فلسفی را حل کند .
برای رد مباحث متافیزیک باید به فلسفه مراجعه کرد نه فیزیک !
فیزیک در مقابل فلسفه بسیار تنک مایه است و برای رفع مشکلات خود باید به فلسفه رجوع کند.
درود به دوستان اندیشمند
نظر من اینست که متخصصان فیزیک و دانشمندان هم در طول تاریخ علم اثبات شده که بهتر قوانین جهان را درک می کنند و الان هم این متخصصان درک بهتری ازاین جهان و قوانین حاکم بر آن دارند و درک این موضوع نه از متخصصان فلسفه بر آید و نه از عالمان دین و فقه و عرفان !
برای منبع حرفای خود پیشنهاد میکنم کتاب جهان از هیچ کراوس یا کلیپی که youtube موجود است که اقای کراوس درباره ان صحبت کرده است
در اخر به علت ضیق وقت به نقد حرفای پور عزیز نمی توانم بپردازم و به زمان بعد موکول میکنم
سپاس بیکران
:x:x:x
ادامه 2:
و اینکه جهان کروی هست یا مسطح ربطی به فضای سه بعدی یا انحنای فضا-زمان ندارد و موضوع به این است که این جهان 4 بعدی به صورت مسطح یا کروی است
برای حل این موضوع نیز باید کوتاه ترین فاصله را بین دو نقطه پیدا کرد از کجا بفهمیم
علم فیزیک نشان داده است که نور کوتاه ترین مسیر را بین دو نقطه طی میکند پس مسیر نور مستقیم باشد یعنی جهان مسطح است و اگر مسیر ان قوس دار یعنی جهان کروی است حالا این را چطور حل کنیم هان :D
برگردیم به همون هندسه خود در هندسه دو خط موازی همدیگر را قطع نمیکنند و فیاغورث ثابت کرد مجموع زوایای داخلی مثلث 180 درجه است که اینها در سطح مسطح معتبر است که هندسه اقلیدسی نیز گفته میشود در سطح کروی دو خط موازی به هم میرسن و مجموع زوایای داخلی ان به علت قوس دار بودن اضلاع ان بیشتر از 180 است که از سه زوایه 90 درجه درست شده
پس کافیه دانشمندان زوایای داخلی مثلثی در جهان هستی را اندازه بگیرند اگه 180 بود جهان مسطح و اگر بیشتر از 180 یعنی جهان قوس دار است که اضلاع این مثلث باید
مسیر نور باشد چون نور کوتاه ترین مسیر بین دو نقطه را طی میکند پس اگر با وجود ترسیمی از خطوط نور هندسه اقلیدسی اعتبار دارد پس جهان هستی باید مسطح باشد مثه یه صفحه کاغذ وگرنه جهان هستی قوس دار خواهد بود پس از ازمایش دقیق دانشمندان مشخص کردند که هندسه حاکم بر این جهان هستی هندسه اقلیدسی است
یعنی جهان هستی شبیه کاغذ است یعنی مجموع انرژی کل جهان هستی عالم صفر دقیقا صفر است یعنی در پیدایش جهان هستی هیچ نیرویی دخالت نداشته است در ابتدای خلقت یعنی در ابتدای جهان هستی هیچ تلنگری دخالت نداشته یعنی جهان به صورت خود به خود از هیچ به وجود امده است
علم فیزیک نشان داده است که هیچ نیرویی خارج از این دنیا با دنیای ما دخالتی ندارد
و هیچ انرژی داخل یا خارج نمی شود
حال باید ببینیم در اغاز پیدایش جهان هستی نیرویی از بیرون باعث این پیدایش شد یا نه؟؟ یا عاملی از ماورا الطبیعه مسبب ان بوده است که مثلا تلنگری زده ... یا بدون هیچ نیرویی از هیچ به وجود امده است بگذارید از یک قضهیه هندسی شروع کنیم کوتاه ترین فاصله بین دو نقطه خط راست است که این قضیه در سطح مسطح اعتبار دارد مثلا در یک سطح کروی بین دو نقطه مسیر قوس دار کوتاه ترین مسیر است
خوب در جهان هستی اگه کوتاه ترین مسیر خط راست باشد یعنی شکل هندسی ان سطح مسطح است
و اگر کوتاه ترین فاصله مسیری قوس دار باشد جهان هستی به شکل کروی است که تعبیر فیزیکی ان جهان هستی مسطح باشد یعنی مجموع کل انرژی عالم هستی صفر است و اگر جهان هستی کروی و غیر مسطح باشد مجموع کل انرژی عالم منفی یا مثبت است یعنی در اغاز پیدایش جهان هستی نیرویی ان را هل داده و نیرویی بر این دنیا داخل شده است که انرژی جهت مثبت یا منفی ولی اگر مسطح باشد و انرژی ان صفر باشد یعنی بدون عاملی و از هیچ به وجود امده است و اثری از چیز دیگری نیست و جهان خود به خود به وجود امده است و از هیچ به وجود امده است ادامه...
تاریخچه زمان
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک