خود آگاهی و استحمار
نویسنده:
علی شریعتی
امتیاز دهید
مروری بر کتاب:
عامل استحمار قدیم مذهب بود، که غیر از دوران پیامبران بزرگ، که مذهب را در اوج حقیقتش و عریان و راستین مطرح می کردند. بعد از این دوره قدرت های استحمارگر و قدرت های ضد انسانی، سرنوشت مذهب را در دست گرفتند و به اسم طبقه روحانی، طبقه معنوی، طبقه صوفی، طبقه زاهد، طبقه کشیش- فرق نمی کند-، مذهب را وسیله استحمار مردم کردند، هم استحمار فردی و هم استحمار اجتماعی. به خاطر اینکه مذهب به هر دو تا توجه دارد، بخصوص اسلام که هم «خودآگاهی انسانی» و هم «خودآگاهی اجتماعی»- هر دو- را با خودش دارد. این است که وقتی اسلام در تاریخ بعد از پیغمبر، وسیله استحمار می شود، بزرگترین مصیبت برای جامعه بشری به وجود می آید، برای اینکه در یک ضربه، هر دو آگاهی را فلج می کند: هم «آگاهی انسانی» و هم «آگاهی اجتماعی»...
اکنون جوامع جهان سوم با اینکه از لحاظ علمی و صنعتی در سطح پایینی هستند اما مجهز به سلاح جدیدی هستند که به آنها قدرت داده که در برابر غرب با تمام تسلسحاتش بایستند. آنها فقط مسلح به یک چیز فکر ایمان یک ایدولژی یک هدف و یک آگاهی روشنبینانه هستند.
امروزه در دنیا چی با چی می جنگد؟
مجموعه قدرت های علمی و صنعتی در برابر مردمی که فاقد هر گونه صنعت و علمی هستند چی با چی می جنگد؟ «علم» می جنگد با «فکر» در عین حال در پیش جامعه هایی که می خواهند انتخاب کنند راه دیگری قرار می گیرند و آن انتخاب راه علم (سرمایه داری، قدرت و صنعت) و یا انتخاب یک راه فکری (یک ایده آل، یک ایدئولوژی) جامعه ای که یک ایده آل و ایمان دارد بر هر قدرتی پیروز می شود و چنین جامعه ای بی تردید بعد از چند سال تمدن هم خواهد داشت ماشین هم خواهد داشت، خودش تولید کننده در سطح جهانی هم خواهد بود.
اما اگر جامعه ای بدون ایده آل بدون ایمان و بدون آگاهی و فقط به دنبال صنعت به دنبال سرمایه داری و آنچه امروز پیشرفت صنعتی و علمی نامیده می شود برود همواره مصرف کننده می شود و خیال خواهد کرد که تولید کننده است و این فریب بزرگ همه کشور های عقب مانده است .
زیرا به قول فانون: جامعه های عقب مانده یک سرنوشت مشابه دارند، یک درد، یک نیاز و یک انتخاب مشابه زیرا در برابر قدرت مشابه ای قرار گرفته اند یا باید «فکر» را اول انتخاب کنند با «تمدن بدون فکر» را !!!
مقصود از تمدن آن چیزی است که متمدن ها عرضه می کنند.
تجربه نشان داده جامعه هایی که از یک راه ایدئولژی شروع کرده اند و بعداز کسب خود آگاهی به حرکت در آمده اند امروزه در ردیف قدرت های تمدن ساز جهان اند اما جامعه هایی که به تقلید از تمدن غرب پرداخته اند، بی آنکه دارای یک آگاهی اجتمایی باشند همچنان مصرف کننده مانده اند.
بیشتر
عامل استحمار قدیم مذهب بود، که غیر از دوران پیامبران بزرگ، که مذهب را در اوج حقیقتش و عریان و راستین مطرح می کردند. بعد از این دوره قدرت های استحمارگر و قدرت های ضد انسانی، سرنوشت مذهب را در دست گرفتند و به اسم طبقه روحانی، طبقه معنوی، طبقه صوفی، طبقه زاهد، طبقه کشیش- فرق نمی کند-، مذهب را وسیله استحمار مردم کردند، هم استحمار فردی و هم استحمار اجتماعی. به خاطر اینکه مذهب به هر دو تا توجه دارد، بخصوص اسلام که هم «خودآگاهی انسانی» و هم «خودآگاهی اجتماعی»- هر دو- را با خودش دارد. این است که وقتی اسلام در تاریخ بعد از پیغمبر، وسیله استحمار می شود، بزرگترین مصیبت برای جامعه بشری به وجود می آید، برای اینکه در یک ضربه، هر دو آگاهی را فلج می کند: هم «آگاهی انسانی» و هم «آگاهی اجتماعی»...
اکنون جوامع جهان سوم با اینکه از لحاظ علمی و صنعتی در سطح پایینی هستند اما مجهز به سلاح جدیدی هستند که به آنها قدرت داده که در برابر غرب با تمام تسلسحاتش بایستند. آنها فقط مسلح به یک چیز فکر ایمان یک ایدولژی یک هدف و یک آگاهی روشنبینانه هستند.
امروزه در دنیا چی با چی می جنگد؟
مجموعه قدرت های علمی و صنعتی در برابر مردمی که فاقد هر گونه صنعت و علمی هستند چی با چی می جنگد؟ «علم» می جنگد با «فکر» در عین حال در پیش جامعه هایی که می خواهند انتخاب کنند راه دیگری قرار می گیرند و آن انتخاب راه علم (سرمایه داری، قدرت و صنعت) و یا انتخاب یک راه فکری (یک ایده آل، یک ایدئولوژی) جامعه ای که یک ایده آل و ایمان دارد بر هر قدرتی پیروز می شود و چنین جامعه ای بی تردید بعد از چند سال تمدن هم خواهد داشت ماشین هم خواهد داشت، خودش تولید کننده در سطح جهانی هم خواهد بود.
اما اگر جامعه ای بدون ایده آل بدون ایمان و بدون آگاهی و فقط به دنبال صنعت به دنبال سرمایه داری و آنچه امروز پیشرفت صنعتی و علمی نامیده می شود برود همواره مصرف کننده می شود و خیال خواهد کرد که تولید کننده است و این فریب بزرگ همه کشور های عقب مانده است .
زیرا به قول فانون: جامعه های عقب مانده یک سرنوشت مشابه دارند، یک درد، یک نیاز و یک انتخاب مشابه زیرا در برابر قدرت مشابه ای قرار گرفته اند یا باید «فکر» را اول انتخاب کنند با «تمدن بدون فکر» را !!!
مقصود از تمدن آن چیزی است که متمدن ها عرضه می کنند.
تجربه نشان داده جامعه هایی که از یک راه ایدئولژی شروع کرده اند و بعداز کسب خود آگاهی به حرکت در آمده اند امروزه در ردیف قدرت های تمدن ساز جهان اند اما جامعه هایی که به تقلید از تمدن غرب پرداخته اند، بی آنکه دارای یک آگاهی اجتمایی باشند همچنان مصرف کننده مانده اند.
آپلود شده توسط:
Reza
1398/07/29
دیدگاههای کتاب الکترونیکی خود آگاهی و استحمار