تبیین براهین اثبات خدا
نویسنده:
عبدالله جوادی آملی
امتیاز دهید
.
تعداد صفحات: 333
مولف در این اثر کوشیده است ابتدا براهین اثبات خدا را که توسط فلاسفه ی غرب و شرق مطرح شده،
با شکلی صحیح تقریر کند،
و سپس نقدهای وارد شده به این براهین،را پاسخ گوید.
آزاد اندیشی این مولف تا این حد بوده است که از سطح یک متکلم بالاتر رفته،و فیلسوفانه حتی براهین سست اثبات وجود خدا را، خود نقد کرده و به چالش کشیده است،و حدود و ثغور هر برهان را تبیین کرده است،و اینست رسم آزاد اندیشی...
این کتاب جدا از مقدمه ی مفصل آن در 12 فصل نگاشته شده است:
فصل یکم: علم و سفسطه؛ که به بررسی مسائل هستی شناسی،و پس از آن به مسائل معرفت شناسی پرداخته است.
فصل دوم: علم و ایمان، که آیا می توانند در کنار هم پیش روند،آیا دین بدون عقل و معرفت ارزشی دارد،و آیا فلسفه می تواند در این میدان راهگشا باشد یا خیر،پرداخته است.
فصل سوم: برهان ابن سینا، موسوم به برهان امکان و وجوب
فصل چهارم: برهان حرکت و برهان حدوث که یکی از ارسطو وارد است و دیگری به متکلمان.
فصل پنجم: برهان امکان فقری
فصل ششم: برهان وجودی قدیس آنسلم مسیحی
فصل هفتم: برهان صدیقین
فصل هشتم : برهان نظم
فصل نهم: برهان معجزه
فصل دهم : برهان تجربه دینی
فصل یازدهم: براهین اخلاقی
فصل دوازدهم: برهان فطرت
و در تمام فصول به نقد ها و چالش های وارده له و علیه این براهین می پردازد.
و همه ی اینها از این کتاب،گوهری ساخته است که تنها گوهر شناس قدر آن را خواهد شناخت.
بیشتر
تعداد صفحات: 333
مولف در این اثر کوشیده است ابتدا براهین اثبات خدا را که توسط فلاسفه ی غرب و شرق مطرح شده،
با شکلی صحیح تقریر کند،
و سپس نقدهای وارد شده به این براهین،را پاسخ گوید.
آزاد اندیشی این مولف تا این حد بوده است که از سطح یک متکلم بالاتر رفته،و فیلسوفانه حتی براهین سست اثبات وجود خدا را، خود نقد کرده و به چالش کشیده است،و حدود و ثغور هر برهان را تبیین کرده است،و اینست رسم آزاد اندیشی...
این کتاب جدا از مقدمه ی مفصل آن در 12 فصل نگاشته شده است:
فصل یکم: علم و سفسطه؛ که به بررسی مسائل هستی شناسی،و پس از آن به مسائل معرفت شناسی پرداخته است.
فصل دوم: علم و ایمان، که آیا می توانند در کنار هم پیش روند،آیا دین بدون عقل و معرفت ارزشی دارد،و آیا فلسفه می تواند در این میدان راهگشا باشد یا خیر،پرداخته است.
فصل سوم: برهان ابن سینا، موسوم به برهان امکان و وجوب
فصل چهارم: برهان حرکت و برهان حدوث که یکی از ارسطو وارد است و دیگری به متکلمان.
فصل پنجم: برهان امکان فقری
فصل ششم: برهان وجودی قدیس آنسلم مسیحی
فصل هفتم: برهان صدیقین
فصل هشتم : برهان نظم
فصل نهم: برهان معجزه
فصل دهم : برهان تجربه دینی
فصل یازدهم: براهین اخلاقی
فصل دوازدهم: برهان فطرت
و در تمام فصول به نقد ها و چالش های وارده له و علیه این براهین می پردازد.
و همه ی اینها از این کتاب،گوهری ساخته است که تنها گوهر شناس قدر آن را خواهد شناخت.
دیدگاههای کتاب الکترونیکی تبیین براهین اثبات خدا
نمیدونم ار کجا به این نتیجه رسیدید که عقل یک نیروی طبیعیه ؟؟؟؟
در ضمن کسی نگفته که عقل ناقصه . فقط شما قوای دیگه ای که ممکن باعث انحراف در پذیرش جکم عقل بشه رو در نظر نمیگیرید.
احکام عقل ثابته و استثناء بردار هم نیست اما ما میبینیم که عقلا ازشون احکام متعددی صادر میشه و این نشون دهنده اینه که حاکم همه این احکام عقل نیست به خاطر اختلاف فراوان . در این بین دین میاد ما رو به احکام عقل یادآوری میکنه و غفلت ما رو میخواد از بین ببره .
اگر قرار باشه تقسیم بندی رو همینطور گسترش بدیم فروض متعددی میشه در نظر گرفت .
اما منظورم من اینایی که شما میگید نیست .
کلا میخوام بگم دو جور نگاه وجود داره که یکیش ناظر به ماده ست و دیگری ناظر به ملکوت . تلکیف مادیون روشنه خدا رو منکر شدن و با ماده مشغولن . اما کسایی که خدا رو قبول دارن یا مسیر رشد رو پیش گرفتن یا حال و حوصله امور معنوی رو ندارن و به شکل معمولی به زندگی عادی مشغولن حالا ممکنه شکلهای دیگه ای هم وجود داشته باشه اما کلیتش همینا هستن .
شما فرمودید عقل یک راهنمای بشریه . درست . اما انسان داری قوای دیگه ای هم هست مثل خیال و وهم و قوای مصوره و مسوله و امثالهم اگر عقل تحت تاثیر اینها قرار بگیره و خیالات و توهمات ما رو دچار اشکال بکنه چی ؟ بالاخره ما نیاز به یک تذکر دهنده داریم تا جلوی توهمات و خیالات ما رو بگیره و ما رو به احکام عقل متذکر بشه که خدا از طریق پیامبران این کار رو کرده .
جالب که شما قدرت خدا رو در پایان حرفاتون منکر شدید . (لا حول و لا قوة الا بالله)
لطفا برام شرح بدید این نیرویی که میگید طبیعت باهاش خودش رو باز تولید میکنه از کجا اومده تازه اونم بدون دخالت هیچ نیرویی ؟؟؟؟!!!!!
و اما بعد...!
جناب آقای falleafy
چرا ما باید تنها این دو حالت رو در نظر بگیریم؟:
1. خدا وجود داره (از طریق دین) فرامین و دستوراتی برای ما در نظر گرفته، هیچ نقصی هم بر آن متصور نیست، ما داریم اشتباه میکنیم؛
2. خدا وجود نداره/یا وجود داره ولی هیچ راهنمایی برای ما نفرستاده، دین هم دارای کلی اشتباهه (من این دوتا رو یکی در نظر گرفتم چون نتیجه شون یکیه)؛
آیا ما نمی تونیم حالت های دیگه ای هم تصور کنیم، مثلا اینکه خدا وجود داره ولی ما رو نه از طریق دین بلکه از راه های دیگه ای راهنمایی میکنه، مثل عقل. عقل بزرگترین و بهترین راهنمای بشری است. همه ی دستاوردهای بشری ناشی از همین -اسمشو چی بزاریم- خرد، فکر، فهم، اندیشه،عقل است، حتی دین.
مشکل ما اینه که نمی تونیم به نیروی عقلمون اعتماد کنیم. مدام خرده میگیریم که عقل ناقصه تناقض داره، اشتباه میکنه، ولی نکته همین جاست عقل یه نیروی طبیعیه، طبیعت هم خودش رو از طریق خودش باز تولید میکنه، بدون دخالت هیچ نیروی دیگه ای خودش رو تکامل میده و پیشرفت میکنه.
یعنی شما فرض رو بر این میگیرید خدا بعد از خلق ما ، ما رو ول کرد بدون این که قانون و راهی برای رشد ما قرار بده ؟
یعنی همه این ادیانی که وجود داره ساخته دست انسانهاست و خداوند هیچ دخالتی نداشته .
حاشا که اینطور باشه و خدا ما رو همینجوری رها کنه (ا یحسب الانسان ان یترک سدی) .
آیا خداوند برای هدایت مخلوقاتش هیچ فرامینی نفرستاده ؟؟؟!!!!
اگه بگید نفرستاده دارید به خدا نقض وارد میکنید اگرم بگید فرستاده باید قبول کنید که خداوند قوانینش بی نقصه چرا که نقص در او راه نداره .
و این که ما بعضی جاها به خیال خودمون نقص میبینیم با خاطر نقص فهم ماست .
............................................................................................................
اشتباه شما هم درست همین جاس. فکر میکنید چون دستورات مذکور از طرف خداست پس بی عیب و نقصه و ما داریم اشتباه می کنیم یا لابد دارای \"حکمتی\" است.
اگه از طرف خدا باشه، کاملا واضحه چون خدا اشتباه نمیکنه، پس ما اشتباه دریافت کرده ایم. ولی اگه فرضو بر این بزاریم که اونچه بهش خرده میگیریم -وگاها با معیارهای عقلی و علمی مون این خرده گیری درستی هست- از جانب خداوند نیست بلکه از جانب فردی مثل ماست، اون وقته که قضیه کاملا فرق میکنه. اون موقع اس که به اندیشه و خردمان اعتماد کرده ایم، و به خودمون و ذهنمون مجال آزادانه تنفس کردن در فضای اندیشه داده ایم.
دوست محترم
نمیدونم از کجا به این نتیجه رسیدید که این یک اصل و قانونه . این چیز خیلی روشنیه که اگه بخوای در مورد هر چیزی به عنوان صاحب نظر ، نظری بدی باید متخصص باشی .
شما بدون اطلاع کامل از یک دین و یک عقیده نمیتونی در موردش نظر بدی .
شاید شما فکر میکنید خدا دچار اشتباه شده و نتونسته برای مخلوقاتش قوانین درستی وضع کنه .بعد شما که مخلوقش هستی این اشتباه رو فهمیدی خودش نفهمیده .
واضح البطلانه که مخلوق بدونه و خالق ندونه .
اگر اشاره ی شما به مذاهب ساخت دست انسانه که اصلا الهی نیستن این حرف درسته . چون انسان دچار اختلاف و خطاست احتمال خطاهای بسیاری در قوانینش میره . اما خداوند که بری از خطا و اشتباهه تناقض و خطا در قوانینش جریان نداره .
منم خدمت شما عرض سلام و احترام دارم
من گفتم هیچ مکتب و عقیده ای بری از اشتباه و خطا نیست و در این دنیا هیچ چیز ایده آل نداریم! این یک اصل و قانونه و برای درک این نکته لازم نیست که متخصص یا صاحب نظر باشیم . وقتی کسی قانون رو نادیده بگیره احتیاج زیادی به تحقیق در مورد اون نیست مثل اینکه یکی ادعا کنه: « من میتونم یک آجر با ابعاد معمولی رو بدون هیچ گونه تغییری از سوراخ چند میلی متری یک سوزن عبور بدهم» پیداست که این ادعا ارزش تحقیق کردن هم نداره. مشکل بسیاری از ادیان هم همینجاست اینکه بدون کوچکترین تردیدی تمامی احکام و نقطه نظرات خودشون رو صحیح می دونن و هیچ ارزشی برای نظرات مخالف قائل نیستند و بدون توجه به تغییرات مکان و زمان، احکام و قوانین خودشون رو تا ابدالدهر ثابت و تغییر ناپذیر می دونن! آیا به نظر شما این کمی خطرناک نیست؟
امیدوارم تو راه کسب آگاهی همواره ثابت قدم و پیروز باشیم.
همچنین ما رو هم در این راه با گوشزد کردن اشتباهات و خطاهایمان یاری کنید.
موفق باشید
ما تحقیق میکنیم که به حق برسیم .
من توی این بحث ها با خیلی از حرفا و نظریات آشنا شدم و روی حرفای دوستان تحقیق و پژوهش میکنم و بهشون فکر میکنم.
همین تحقیق کردن نشون میده دوست داریم به حق برسیم .
شاید یه موقع چیزی در نزد ما حقیقت باشه اما در مسیر تحقیق به نادرستی اون برسیم .