فراوانی در بسندگی است
نویسنده:
ساموئل الکساندر
مترجم:
غلامعلی کشانی
امتیاز دهید
پرسشی که کتاب \\\"فراوانی در بسندگی است\\\" در میان میگذارد، پرسشی عمومی، وجودی و همزمان اقتصادی در بارهی همهی زندگی است: چگونه کارکنیم، چگونه مصرف کنیم و در عینحال چگونه به رویاهایمان هر چه بیشتر نزدیکتر بمانیم؟
مخاطب کتاب، همگاناند، بویژه جوانان. جوانانی که در آستانهی انتخاب چگونه زیستن خود هستند. اما مسائلی که متن حاضر مطرح می کند، تنها به انتخاب شغل و زیست فردی محدود نمیشود، بلکه فرهنگ سرمایهداری و مصرفزدگیای را نشانه میگیرد که همهی زیست ساکنان کره زمین را تحت تاثیر قرار دادهاست، تاثیری که اگر هر چه زودتر چاره نشود، همگان، از انسان گرفته تا حیوان را به ورطهی نابودی خواهد کشاند.
در کنار نقد این دو فرهنگ ِ پیوسته بههم، این کتاب به رشد انسان مستقل تفردیافته و وجدان و اخلاق او نیز میپردازد. نویسندهی کتاب، بیشتر امیدوار بوده که پرسشهایی در برابر خواننده بگذارد تا نقطه شروع بحثهای بیشتری در مورد چگونه زیستن بشر بر روی این کره ی خاکی باشند. خوانندهی کتاب میتواند در حدّ وسع و موقعیت خود، پاسخ هایی به این پرسش ها بدهد و امکان حضور این گفتمان را در ذهن خود و اطرافیان خود فراهم سازد.
به هر رو، مباحث طرح شده در این متن، نه کهنگی میپذیرند و نه وابسته به جغرافیایی خاص هستند. همگانیاند و همه جایی و همه گاهی.
امید که واکنش خوانندگان، به رواج این گفتمان در میان همگان منتهی شود.
از نظرات خوانندگان در مورد این کتاب و در همین وبلاگ استقبال میشود.
ای میل مترجم :keshanigh-at-gmail.com
بیشتر
مخاطب کتاب، همگاناند، بویژه جوانان. جوانانی که در آستانهی انتخاب چگونه زیستن خود هستند. اما مسائلی که متن حاضر مطرح می کند، تنها به انتخاب شغل و زیست فردی محدود نمیشود، بلکه فرهنگ سرمایهداری و مصرفزدگیای را نشانه میگیرد که همهی زیست ساکنان کره زمین را تحت تاثیر قرار دادهاست، تاثیری که اگر هر چه زودتر چاره نشود، همگان، از انسان گرفته تا حیوان را به ورطهی نابودی خواهد کشاند.
در کنار نقد این دو فرهنگ ِ پیوسته بههم، این کتاب به رشد انسان مستقل تفردیافته و وجدان و اخلاق او نیز میپردازد. نویسندهی کتاب، بیشتر امیدوار بوده که پرسشهایی در برابر خواننده بگذارد تا نقطه شروع بحثهای بیشتری در مورد چگونه زیستن بشر بر روی این کره ی خاکی باشند. خوانندهی کتاب میتواند در حدّ وسع و موقعیت خود، پاسخ هایی به این پرسش ها بدهد و امکان حضور این گفتمان را در ذهن خود و اطرافیان خود فراهم سازد.
به هر رو، مباحث طرح شده در این متن، نه کهنگی میپذیرند و نه وابسته به جغرافیایی خاص هستند. همگانیاند و همه جایی و همه گاهی.
امید که واکنش خوانندگان، به رواج این گفتمان در میان همگان منتهی شود.
از نظرات خوانندگان در مورد این کتاب و در همین وبلاگ استقبال میشود.
ای میل مترجم :keshanigh-at-gmail.com
تگ:
غلامعلی کشانی
آپلود شده توسط:
mehdi57
1391/05/05
دیدگاههای کتاب الکترونیکی فراوانی در بسندگی است
« هنری دیید ثورو»
کار بسیار جالب و ارزشمندی که مترجم محترم در ترجمه ی این کتاب و سایر کتابهایش مد نظر داشته, روانی و ساده نویسی و مهم تر از آن ترجمه آثاری است که واقعاً ارزش
مطالعه دارند.
دست مریزاد
و سپاسگزار از آپلود کنندگان همه ی کتابها و مدیریت زحمت کش و کوشا در ارتقاء فرهنگ ایران زمین.
دوست گرامی گفتهاید:
"به جنگل رفتم چون می خواستم آگاهانه زندگی کنم، می خواستم فقط با حقایق اساسی زندگی روبرو شوم. و ببینم آن چیزهایی را که می آموزد آیا می توانم فراگیرم، تا گاهی که در آستانه ی مردنم، تازه متوجه نشوم که اصلا "زندگی" نکرده ام. " هنری دیوید ثورو
اتفاقا این جمله، عبارتی است که در رمان بسیار مشهور "انجمن شاعران مرده (Dead Poets Society)" که قابل دانلود هم هست، بار ها و بارها از قول ثورو نقل میشود.
البته به نظرم تعبیر مترجم آن کتاب قشنگ تر و شاعرانه تر ولی پیچیده تر از تعبیر این نگارندهی کمترین است.
[/quote]
تولد \"هنری دیوید ثورو\" فیلسوف و طبیعیدان امریکایی (1817م )
هنری دیوید ثورو، طبیعیدان و فیلسوف امریکایى، در 12 ژوئیه 1817م در ایالت ماساچوست امریکا به دنیا آمد. وی در 16 سالگی وارد دانشگاه هاروارد شد و پس از فراغت از تحصیل به کار پرداخت. اما در همه جا و همه حال در جستجوی خدا بود. وی میگفت: چون در میان یک میلیون مردم نیویورک، یک انسان هم پیدا نکرد، از زندگی اجتماعی فاصله گرفت و مدت 2 سال در یک جنگل، درون کلبهای کوچک به زندگی پرداخت و توانست ثابت کند که انسان وقتی خوشبخت است که کاملا به قدرت و نیروی خود زندگی کند. وی به عنوان یک نصیحت نوشت: تا میتوانی بر دیگران متکی نباش. در این زمان، مردم به دیدار وی میرفتند و او را شاگرد جدید مسیح(ع) مینامیدند. مردم، او را مردی مییافتند که با اندک مالی که دارد، کاملا خرسند و راضی است. زندگی او سرشار از شگفتی و شادی بود. مناظر و صداهای طبیعت به او شادمانی میداد. ثورو احساس میکرد که جهان، سراسر یک نغمه ابدی است. بخشی از اعتقادات وی را میتوان چنین برشمرد: انسان جزئی از طبیعت است اما نه مهمترین آن؛ دنیای بزرگ برای شادی و سرورِ کوچکترین موجودات خلقت، هستی یافته است؛ ما در این خاکدان، اقامت کرده و بهشت را از یاد بردهایم؛ با ثروت زائد، تنها چیزهای زائد میتوان خرید؛ تقریبا تمامی راههایى که برای کسب پول پیموده میشود به انحطاط میرود. ثورو معتقد بود: بزرگترین لعنتی که دامنگیر ماست، حرص ما برای کسب موفقیت است. زندگی ما در شماره کردن چیزهایى که خیال میکنیم بدانها نیازمندیم، تلف میشود. ثورو از جمله مردان معدودی است که به تعلیم فلسفه نپرداخت، بلکه مطابق فلسفه زندگی کرد. وی بر این اعتقاد بود که فیلسوف بودن تنها بدان نیست که آدمی، اندیشههای باریک بینانه بپرورد یا حتی مکتبی بنیان نهد، فیلسوف بودن آن است که آدمی، حکمت را چنان دوست بدارد که ساده، آزاده، مستغنی و با اطمینان زندگی کند. ثورو همه این افکار و بیشتر از آن را درمنظومه منثور خویش به نام والدِن بیان کرده است. علاوه بر والدن، ثورو نزدیک به چهل کتاب دیگر هم نوشت که بیشتر آنها بعد از مرگش انتشار یافتند ازجمله: گردش در مزرعه و جنگل، تابستان، زمستان و آغاز بهار در ماساچوست. چکیده فلسفه ثورو، چنان که از همه آثار او برمیآید این دو کلمه است، قناعت و سادگی. بغرنجیها و تعصّبات اجتماع را کنار بگذار و خودت باش. عظمت و حقارت خویش را بشناس. تو جزئی از طبیعتی، اما نه مهمترین جزء. تو مرکز و هسته زمین نیستی، همچنان که زمین مرکز عالم نیست. ثورو عشقی بیکران برای مخلوقات خدا داشت و همه جانداران در نظر او عالی بودند. علاقه و بستگی ثورو با همه موجودات زنده، زاده اعتقاد او به این اصل بود که هر یک از موجودات، هر چند کوچک و ناچیز باشد، جزئی از مظهر ذات لایتناهی و ابدی جهان است. بنابراین اگر انسان را به طور مجزّا مورد نظر قرار دهیم، وجود عالیترین انسان، حادثه ناچیزی بیش نیست. اما اگر انسان را به عنوان جزئی از کل در نظر آوریم، حتی پستترین انسان، حلقه ضروری و لازمی در طرح شادیبخش زندگی است. هر یک از ما ساخته آن مغز جهانی است که آن هنگام که ما در خواب هستیم، او مشغول اندیشه و تفکر است. هنری دیوید ثورو تا آخر عمرش از لحاظ مالی فقیر و از لحاظ روحی غنی باقی ماند تا اینکه در ششم مه 1862م در 45 سالگی بر اثر ابتلا به بیماری سل، درگذشت.
با تشکر از دوست گرامی آپلود کننندهmehdi57
و با تشکر از مترجم گرامی آقای کشانی
کتاب جالبیه و واقعیتها را بازگو میکنه:baaa:
به جنگل رفتم چون می خواستم آگاهانه زندگی کنم، می خواستم فقط با حقایق اساسی زندگی روبرو شوم. و ببینم آن چیزهایی را که می آموزد آیا می توانم فراگیرم، تا گاهی که در آستانه ی مردنم، تازه متوجه نشوم که اصلا \"زندگی\" نکرده ام.
هنری دیوید ثورو