اشتیلر
نویسنده:
ماکس فریش
مترجم:
علی اصغر حداد
امتیاز دهید
✔️ مردی زندانی که در شهری کوچک در سوییس مورد اتهام قرار گرفته و به زندان افتاده، داستان این کتاب را با این جمله آغاز می کند: «من اشتیلر نیستم!» او ادعا می کند که نامش جیم وایت است و به خاطر اتهام های غلط و با هویتی نادرست دستگیر شده است. او برای این که ثابت کند ادعاهایش درست است، به ارتکاب سه قتل حل نشده اعتراف می کند و زندگی پرماجرای خود در آمریکا و مکزیک را با جزئیاتی دقیق روایت می کند. او هر کاری از دستش برمی آید، انجام می دهد اما دیگران حرفش را باور نمی کنند. رمان اشتیلر، مخاطبین را یاد داستان های کافکا و کامو می اندازد و داستانی قدرتمند درباره ی فریب خویشتن و آزادی برآمده از پذیرش خود است.
از متن کتاب:
سلول من – همین حالا با کفشم آن را اندازه گرفتم – مثل همهچیز این کشور کوچک است و تمیز، طوری که از فرط نظافت مشکل میشود نفس کشید، همهچیزِ آن اندازه است و بهقاعده، و به همین دلیل تنگ و دلگیر. نه کم و نه زیاد! همهچیز این کشور به طرزی خفقانآور به قدر کفایت است. سلول را اندازه گرفتم: طول سه متر و ده، عرض دو متر و چهل، بلندی دو متر و پنجاه. یک زندان بشردوستانه که جای گله و شکایتی باقی نمیگذارد، و این عین رذالت است. نه تار عنکبوتی و نه قارچ و کپکی پای دیوارها تا با آن خشم و خروش خود را توجیه کنی...
بیشتر
از متن کتاب:
سلول من – همین حالا با کفشم آن را اندازه گرفتم – مثل همهچیز این کشور کوچک است و تمیز، طوری که از فرط نظافت مشکل میشود نفس کشید، همهچیزِ آن اندازه است و بهقاعده، و به همین دلیل تنگ و دلگیر. نه کم و نه زیاد! همهچیز این کشور به طرزی خفقانآور به قدر کفایت است. سلول را اندازه گرفتم: طول سه متر و ده، عرض دو متر و چهل، بلندی دو متر و پنجاه. یک زندان بشردوستانه که جای گله و شکایتی باقی نمیگذارد، و این عین رذالت است. نه تار عنکبوتی و نه قارچ و کپکی پای دیوارها تا با آن خشم و خروش خود را توجیه کنی...
دیدگاههای کتاب الکترونیکی اشتیلر
http://bookfriend.blogfa.com/post-2535.aspx