کافکا در کرانه
نویسنده:
هاروکی موراکامی
مترجم:
مهدی غبرایی
امتیاز دهید
✔️ کتاب « کافکا در کرانه» نوشته هاروکی موراکامی، نویسنده مشهور ژاپنی است. این کتاب در فهرست ده کتاب برتر سال ۲۰۰۵ ، نشریه نیویورکر قرار گرفت. میتوان گفت موراکامی یکی از خوش اقبالترین نویسندگان ژاپنی است که تا کنون آثار او به سی و چهار زبان ترجمه شده است. در میان جوایز بیشماری که دریافت کرده، باید از جایزهی ادبی یومیوری نام برد.
«کافکا در کرانه» داستان دو شخصیت است که در موازات هم حرکت میکنند: کافکا که پسری ۱۵ سالهاست و به علت یک پیشگویی عجیب از خانه فرار میکند و آقای ناکاتا پیرمرد آرام و مهربان و عجیبی که به علت اتفاقی شگفتانگیز در بچگی دچار نوعی عقب ماندگی ذهنی شدهاست اما حاصل این حادثه به دست آوردن توانایی صحبت با گربه هاست! بخشی از داستان به کافکا و زندگی او میپردازد و بخش دیگر به آقای ناکاتا. رمان در عین دو پارگی دارای وحدت مضمون است و تمام حوادث حتی کوچکترین و جزییترین آنها به هم مرتبط هستند. شاید چیزی که آثار موراکامی و به ویژه این رمان را جذاب میکند استفاده نویسنده از عناصر فرهنگ بومی ژاپنی است. با خواندن این رمان در عین لذت بردن از پیشرفت داستان با عقاید و رسومی آشنا میشوید که مختص مردم ژاپن است و در درون آنها نهادینه شده: اعتقاد به پیشگویی و غیب بینی ِوجود دنیاهایی ورای دنیای ماِ حرکت بین گذشته و آینده وخاطراتی که هرگز کهنه نمیشوند و در موازات زندگی روزمره ما جریان دارند و... هزاران تابوی فرهنگی دیگر که به خوبی و در کمال هنرمندی در لا به لای داستان گنجانده شدهاند.
در بخشی از «کافکا در کرانه» میخوانیم:
«من از زندگی خودم بی اندازه خسته شدهام. از خودم خسته شدهام. در مرحله ی خاصی باید دست از زندگی میکشیدم اما این کار را نکردم. میدانستم زندگی بی معنی است اما نمیتوانستم از آن دست بردارم. بنابراین عاقبت کارم فقط انتظار کشیدن شد به هدر دادن عمرم در جست و جویی بیهوده. عاقبت به خودم صدمه زدم و این کار باعث شد به دیگرانی که در اطرافم بودند صدمه بزنم. به این دلیل است که اکنون دارم تنبیه می شوم چون اسیر نوعی نفرین هستم. روزگاری چیزی داشتم که خیلی کامل٬ خیلی بینقص بود و بعد از ان تنها کاری که از من برمی آمد خوار شمردن خودم بود. این نفرینی است که هرگز نمیتوانم از آن بگریزم. بنابراین از مرگ نمیترسم.»
بیشتر
«کافکا در کرانه» داستان دو شخصیت است که در موازات هم حرکت میکنند: کافکا که پسری ۱۵ سالهاست و به علت یک پیشگویی عجیب از خانه فرار میکند و آقای ناکاتا پیرمرد آرام و مهربان و عجیبی که به علت اتفاقی شگفتانگیز در بچگی دچار نوعی عقب ماندگی ذهنی شدهاست اما حاصل این حادثه به دست آوردن توانایی صحبت با گربه هاست! بخشی از داستان به کافکا و زندگی او میپردازد و بخش دیگر به آقای ناکاتا. رمان در عین دو پارگی دارای وحدت مضمون است و تمام حوادث حتی کوچکترین و جزییترین آنها به هم مرتبط هستند. شاید چیزی که آثار موراکامی و به ویژه این رمان را جذاب میکند استفاده نویسنده از عناصر فرهنگ بومی ژاپنی است. با خواندن این رمان در عین لذت بردن از پیشرفت داستان با عقاید و رسومی آشنا میشوید که مختص مردم ژاپن است و در درون آنها نهادینه شده: اعتقاد به پیشگویی و غیب بینی ِوجود دنیاهایی ورای دنیای ماِ حرکت بین گذشته و آینده وخاطراتی که هرگز کهنه نمیشوند و در موازات زندگی روزمره ما جریان دارند و... هزاران تابوی فرهنگی دیگر که به خوبی و در کمال هنرمندی در لا به لای داستان گنجانده شدهاند.
در بخشی از «کافکا در کرانه» میخوانیم:
«من از زندگی خودم بی اندازه خسته شدهام. از خودم خسته شدهام. در مرحله ی خاصی باید دست از زندگی میکشیدم اما این کار را نکردم. میدانستم زندگی بی معنی است اما نمیتوانستم از آن دست بردارم. بنابراین عاقبت کارم فقط انتظار کشیدن شد به هدر دادن عمرم در جست و جویی بیهوده. عاقبت به خودم صدمه زدم و این کار باعث شد به دیگرانی که در اطرافم بودند صدمه بزنم. به این دلیل است که اکنون دارم تنبیه می شوم چون اسیر نوعی نفرین هستم. روزگاری چیزی داشتم که خیلی کامل٬ خیلی بینقص بود و بعد از ان تنها کاری که از من برمی آمد خوار شمردن خودم بود. این نفرینی است که هرگز نمیتوانم از آن بگریزم. بنابراین از مرگ نمیترسم.»
دیدگاههای کتاب الکترونیکی کافکا در کرانه