مانی، پیامبر باغهای اشراق
نویسنده:
امین معلوف
مترجم:
حسین نعیمی
امتیاز دهید
✔️ «مانی، پیامبر باغ های اشراق » یکی از بهترین آثاری است که به شرح زندگانی مانی، پیامبر ایران باستان می پردازد. مانی یکی از بزرگترین فیلسوفان، عرفا، ادبا و هنرمندان جهان است. او خود را آخرین پیامبر موعود می دانست و معتقد بود که بودا، زرتشت و عیسا پیشتر ظهور او را نوید داده اند. دین مانوی تا زمان چیرگی اسلام در ایران، پس از آیین زرتشت و در کنار آیین مسیحی، دومین دین بزرگ فلات ایران بود. با کوچ پیروانش به چین این آیین در شرق آسیا نیز گسترش یافت. در غرب نیز گسترش مانی به صورت پنهانی چنان عمیق شد که بعدها در کنار آیین باستانی مهرپرستی، پایه و اساس دین فعلی مسیحیت را تشکیل داد. پس از اسلام نیز تا مدتها گویا پیروان دین مانی در ایران زندگی کرده و بر اعتقادات خود پایبند بودند. واژه زندیق که در کتب اسلامی بسیار استفاده شده در واقع اشاره به مانویان و مزدکیان خرم دین دارد. در این کتاب زندگانی مانی از بدو زاده شدن تا زمان مرگ بازگو شده است. با وجودی که کتاب به گونه داستان وار نگاشته شده است ولی نویسنده از بهترین منابع موجود برای نگارش کتاب بهره برداری کرده است. نویسنده در این کتاب سراسر اعتقادات، نوع آیین و نوع نگرش به زندگی دنیوی و اخروی از دید مانی و مانویان را به رشته نگارش درآورده و کوشیده است با یاری منابع موجود به بهترین گونه آیین مانی را نشان دهد. مانی پیامبر باغ های اشراق؛ افزون بر نوع نگاه مذهبی و تاریخی، از لحاظ ادبیات نیز بسیار ممتاز است.
کتاب حاضر اولین بار تحت عنوان "باغهای روشنایی" با ترجمه میترا معصومی به چاپ رسیده است.
بیشتر
کتاب حاضر اولین بار تحت عنوان "باغهای روشنایی" با ترجمه میترا معصومی به چاپ رسیده است.
دیدگاههای کتاب الکترونیکی مانی، پیامبر باغهای اشراق
*مانی در سال ۲۱۶ میلادی، در یکی از روستاهای تیسفون متولد شد.پدرش #پاتیک و مادرش #مریم نام داشت. گویا پدر و مادر او در همدان زندگی میکردند... این زن و شوهر از همدان به تیسفون مهاجرت کردند... پاتک (فتک) به هر دلیلی به یکی از فرقه های مغتسله افراطی گرایش پیدا میکند. مانی از همان آغاز کودکی زیر نظر پدر و دیگر پیروان فرقه #مغتسله، پرورش و تربیت میشود. نام این فرقه از #غسل گرفته میشود یعنی #شستن. در روایات اسلامی از قول فتک یا پاتک، پدر مانی، گفته میشود که او سه روز تمام در آن بتکده میرفت و این صداها را میشنوید:
" ای فتک، گوشت مخور، شراب ننوش، و با زنان میامیز"(۱)
*مانی تبلیغات دینی خود را از سن ۲۴ آغاز کرد و کتاب #شاپورگان خود را به رشته تحریر آورد... تشخیص ساسانیان این گونه بود که آنها برای حاکمیت، به یک دین یا ایدئولوژی دولتی نیازمندند بودند. #ساسانیان، نخستین حکومت دینی در ایران بود که بدون گزافه گویی باید آن را در ردیف خشن ترین نوع حکومتهای دینی (تئوکراسی) به حساب آورد.
* #شاپور_اول (۲۴۲/۲۴۰-۲۷۰ میلادی) به طور رسمی از سال ۲۴۱ میلادی جانشین پدرش اردشیر شد. در این زمان، مانی ۲۵ ساله بود. #فیروز، برادر شاپور اول، که شدیدا تحت نظرات مانی قرار گرفته بود، توانست دیداری میان شاپور و مانی سازماندهی کند. در یکی از همین ملاقاتها بود که مانی کتاب #شاپورگان خود را که به زبان پارسی میانه بود، تقدیم شاپور کرد. همچنین چندین بار مانی، سپاه شاپور اول را به هنگام جنگ همراهی کرد. در کنار او #کرتیر (کردیر)، روحانی بزرگ و متعصب زرتشتی، در این جنگها نیز شرکت میکرد:
" #مانی و #کرتیر، این دو دشمن آتی، هر دو به هنگام جنگ شاه بزرگ را همراهی میکردند ".(۲)
*وظیفه کرتیر این بود که هر جا به اشغال ایرانیان در می آمد، آتشگاهها را بر پا کند و یک دستگاه دیوانی برای اداره آن بوجود آورد. #شاپور_اول و فرزندش #هرمز، با آغوش باز مانی را پذیرا بودند و به همین دلیل مانی و پیروانش در مناطق زیر حکومت ساسانیان تا سال ۲۷۰ آزاد بودند که تبلیغات خود را پیش ببرند.
* #مانویت در زندگی واقعی (سیاسی-اجتماعی)، با آرای دینی زرتشتی فاصله بزرگی داشت. این گرایش با جنگ مخالف بود. از سوی دیگر، مانویت گیاهخواری را تبلیغ میکرد و کشاورزی را در ابعاد بزرگ نمیپذیرفت. ولی نکته مهم و تعیین کننده، نظام کلیسایی و روحانیت مانویت بوده است. از نظر دستگاه فکری مانوی انسانها به دو بخش تقسیم میشوند: #برگزیدگان و #شنوندگان (نیوشاگان). شنوندگان، مردمان عادی هستند که مقررات دینی برای آنها نسبت به برگزیدگان بسیار ساده تر بود. آنها حق ازدواج داشتند و میتوانستند کشاورزی کنند.
*مردم عادی، روحانیت مانوی را بیشتر میپذیرفتند. زیرا کلید ترقی یا برگزیده شدن در ساختار کلیسایی مانویت، در ریاضت کشی سخت و جان کاه و صرف نظر کردن از مال و منال (مالکیت) بود. روحانیت مانوی صاحب هیچ چیز که ارزش مادی داشته باشد نبود. این سازماندهی کلیسایی مانویت، مانند خاری در چشم روحانیت مال پرست زرتشتی و مسیحی بود. همین نکته، یکی از علل گسترش و اعتماد مردم به مانویت بود و..
*پس از آنکه #بهرام_یکم، به تخت نشست... موبدان به ویژه #کرتیر سعایت (بدگویی) مانی را پیش او کرده بودند و بهرام را به دشمنی برانگیخته بودند. زبور مانوی، از بدخواهی مغان در نزد بهرام این چنین مینویسد:
" این روزها مردی پیدا شده که با ما میستیزد و کارهای ما را خراب میکند. خواهش همه ما از تو ای شاه این است که او را بکشی، چون او آموزگاری است که مردمان را گمراه میکند ".(۳)
*شاه دستور به بندکشیدن و زندانی کردن مانی را میدهد. پس از آنکه موبدان زرتشتی او را #مرتد خوانند، او به زنجیرهای گران بسته شد. مانی در زندان، در انتظار فرمان اعدام شاهنشاه ایران بهرام اول، بود و در ۲۶ فوریه ۲۷۷ درگذشت. #ابن_ندیم و #بیرونی و #اکتاارکلای شرح اعدام مانی را با مرگ او بوسیله کندن پوست یا بریدن سر وی ذکر شده است.
*منابع:
- منبع اصلی، کتاب "مانی و دین او"، نوشته حسن تقی زاده
۱. مانی و سنت مانوی، نوشته فرانسوا دکره، ترجمه دکتر عباس باقری، نشر و پژوهش فرزان روز، تهران ۱۳۸۰، صفحه ۲۳.
۲. ادیان آسیایی، نوشته مهرداد بهار، تهران ۱۳۷۳، نشر چشمه، صفحه ۸۲.
۳. زبور مانوی، صفحه ۱۵.
۴. مانی و تعلیمات او، نوشته گئو ویدن گرن، ترجمه نزهت صفای اصفهانی، صفحه ۵۳.
خب که چی/ مگه تنها دروغگوی تاریخ بوده/!!
[/quote][quote='farhizesh']مانی پیامبر نبود. یک دروغگو بود. خب که چی/ مگه تنها دروغگوی تاریخ بوده/!!
[/quote]
برای آگاهی بیشتر خود کتاب را بخوانید.
بهنگامیکه یک توده گمراه و پریشان ، و انبوه مردان درمانده و نادان بودهاند ، مردی از میان ایشان سر برافراشته ، و با گمراهیها و نادانیها بنبرد برخاسته ، و در هر چیزی راستی آن را باز نموده ، و آنچه سروده راست در آمده ، و از بزرگ و کوچگ کسی را بچشم نگرفته ، و از بهر این و آن از سخن خود برنگشته ، « خدا گفته و راست ایستاده » مردان پاکدل او را راستگو دیدهاند و در گفتار و کردارش دروغی و یا فریبی پیدا نکردهاند ، و سخنانش را همه از روی خرد یافتهاند راستیپرستانه باو گرویدهاند و مردانه گِردش را فرا گرفتهاند ، و یاری دریغ نگفتهاند : بدینسان کار او پیش رفته ، و راهی بروی توده باز شده.
اما مانی چون برخاست زردشتیگری در ایران و مسیحیگری در روم رواج بسیار داشت و میانه این دو کیش که هر دو بنیاد خویش را از دست داده و سراسر دروغ و پندار گردیده بود کشاکش بس سختی میرفت و چه بسا خونها میریخت . . در خود ایران که مسیحیان نیز بودند میان دو دسته آتش دشمنی زبانه میزد. اگر مانی راستی را فرستاده خدا بودی بهیچیک از دو کیش ارجی ننهاده خود با دستیاری خرد یک دین خداپرستی با آیین زندگانی بنیاد نهادی و مردمان را بآن خواندی و بدینسان زردشتیان و مسیحیان هر دو را از گمراهی بیرون آوردی و کشاکش را از میان ایشان برداشتی. این میبود راهی که در آنزمان یک فرستاده خدا میبایست پیمودن. لیکن مانی چون دروغگو بود عامیانه این راه را پیش گرفت که پندارهایی را از زردشتیگری با پندارهایی از مسیحیگری بهم در آمیزد و چیزهایی از خود برآنها افزاید و یک گمراهی نوینی پدید آورد.
همچون زردشتیان جهان را در دست دو نیرو انگاشت : یکی تاریکی و دیگری روشنایی ، که این دو همواره با هم در کشاکش باشند ، و در این باره صد افسانه بیسرانجام بهم بست. از آنسوی داستان آدم و حوا را از مسیحیان گرفته با افسانههای خود درآمیخت. و همچون راهِبان مردمان را بدوری جستن از خوشیهای جهان و دامن درچیدن از آمیزش زنان برانگیخت.