جزیره
نویسنده:
روبر مرل
مترجم:
فرهاد غبرایی
امتیاز دهید
✔️ خمیرمایه داستان از واقعه ای حقیقی برخاسته است. هنگامی که شورشیان کشتی انگلیس بونتی از جزایر تاهیتی گریختند و برای در امان ماندن از چنگ ناوگان سلطنتی با عده ای برده سیاه به جزیره آرام و ناشناسی پا گذاشتند تا باقی عمر خود را در آن مکان بگذرانند.
مکان و مشخصات اقلیمی و طبیعی جزیره به گونه ای بود که ساکنان جدیدش تا پایان عمر می توانستند به خوبی و خوشی در آن زندگی کنند ولی مجموعه ای از حوادث پی در پی سرانجام منتهی به نبردی بی امان درمیانشان گشت و مرگ و نیستی را برایشان به ارمغان آورد.
از میان اعضای این جامعه کوچک و بدفرجام تنها یک نفر زنده ماند که با قایقی کوچک در دریای آزاد به دست ناوگان انگلستان اسیر شد و تنها چند روز پس از نقل ماجرا، چشم از جهان فرو بست. از چنین داستان ساده و غمگینی است که در دستان سحرانگیز روبر مرل، مجمومه ای کامل از تاریخ حیات بشریت پا به عرصه وجود می گذارد و حقایق تلخ و تراژدیک این تاریخ تمدن بشری در مقابل ما نمایان می شود. در حالی که اروپای صنعتی قرن هجدهم مراحل مختلف انقلاب صنعتی و عصر روشنگری را پشت سر می گذارد و هم زمان با پیشرفت سکولاریزاسیون و سقوط مذهب برای اولین بار به آفریقا و آمریکای لاتین پا می گذارد، ملاحان عصیانگر کشتی بلاسوم قوانین خشک کشتیهای جنگی را زیر پا می گذارند و ناخدای خویش را به قتل می رسانند.
نمادی واضح ازخیزش اروپاییان بر علیه سنن چندین هزار ساله شان، زیرا از آنجا که ناخدا مقامی بعد از خداوند را در عرشه به خود اختصاص می داد، کشتن او تنها یک معنا می توانست داشته باشد، به دور ریختن سنت، حادثه ای که در اوایل عصر روشنگری به واسطه سرعت و شتاب فراوانش رنگ تندی از خشونت به خویش گرفت و تنها در اواخر قرن بیستم بود که پس از دو صده خونریزی ( انقلاب فرانسه- انقلاب اکتبر روسیه- حکومت دیکتاتوری دوید کرامول در انگلستان و...) این طرد سنت جایش را به نقد سنت سپرد و تعادل و ملایمت تا حدودی جایگزین خشونت و قاطعیت گردید. سرعت و شتاب چشمگیر عصر روشنگری (رنسانس) و بردار همزادش (انقلاب صنعتی) جوامع غیر اروپایی را نیز بی نصیب نگذاشت. زمانی که قوای اسپانیایی و پرتغالی تمدن های عظیم اینکاومایا را در آمریکای لاتین از صحنه روزگار محو می کردند، نیروهای انگلستان- فرانسه و ایتالیا و هلند در سواحل کنیا- مراکش و ساحل عاج به قلع و قمع بومیان آفریقایی مشغول بودند. نیازهای روزافزون صنایع غولآسا و نوپای اروپا به مواد اولیه و کارگران ارزانقیمت، دولتمردان دول اروپایی را مجاب به اعمال چنین جنایاتی کرد.
بیشتر
مکان و مشخصات اقلیمی و طبیعی جزیره به گونه ای بود که ساکنان جدیدش تا پایان عمر می توانستند به خوبی و خوشی در آن زندگی کنند ولی مجموعه ای از حوادث پی در پی سرانجام منتهی به نبردی بی امان درمیانشان گشت و مرگ و نیستی را برایشان به ارمغان آورد.
از میان اعضای این جامعه کوچک و بدفرجام تنها یک نفر زنده ماند که با قایقی کوچک در دریای آزاد به دست ناوگان انگلستان اسیر شد و تنها چند روز پس از نقل ماجرا، چشم از جهان فرو بست. از چنین داستان ساده و غمگینی است که در دستان سحرانگیز روبر مرل، مجمومه ای کامل از تاریخ حیات بشریت پا به عرصه وجود می گذارد و حقایق تلخ و تراژدیک این تاریخ تمدن بشری در مقابل ما نمایان می شود. در حالی که اروپای صنعتی قرن هجدهم مراحل مختلف انقلاب صنعتی و عصر روشنگری را پشت سر می گذارد و هم زمان با پیشرفت سکولاریزاسیون و سقوط مذهب برای اولین بار به آفریقا و آمریکای لاتین پا می گذارد، ملاحان عصیانگر کشتی بلاسوم قوانین خشک کشتیهای جنگی را زیر پا می گذارند و ناخدای خویش را به قتل می رسانند.
نمادی واضح ازخیزش اروپاییان بر علیه سنن چندین هزار ساله شان، زیرا از آنجا که ناخدا مقامی بعد از خداوند را در عرشه به خود اختصاص می داد، کشتن او تنها یک معنا می توانست داشته باشد، به دور ریختن سنت، حادثه ای که در اوایل عصر روشنگری به واسطه سرعت و شتاب فراوانش رنگ تندی از خشونت به خویش گرفت و تنها در اواخر قرن بیستم بود که پس از دو صده خونریزی ( انقلاب فرانسه- انقلاب اکتبر روسیه- حکومت دیکتاتوری دوید کرامول در انگلستان و...) این طرد سنت جایش را به نقد سنت سپرد و تعادل و ملایمت تا حدودی جایگزین خشونت و قاطعیت گردید. سرعت و شتاب چشمگیر عصر روشنگری (رنسانس) و بردار همزادش (انقلاب صنعتی) جوامع غیر اروپایی را نیز بی نصیب نگذاشت. زمانی که قوای اسپانیایی و پرتغالی تمدن های عظیم اینکاومایا را در آمریکای لاتین از صحنه روزگار محو می کردند، نیروهای انگلستان- فرانسه و ایتالیا و هلند در سواحل کنیا- مراکش و ساحل عاج به قلع و قمع بومیان آفریقایی مشغول بودند. نیازهای روزافزون صنایع غولآسا و نوپای اروپا به مواد اولیه و کارگران ارزانقیمت، دولتمردان دول اروپایی را مجاب به اعمال چنین جنایاتی کرد.
دیدگاههای کتاب الکترونیکی جزیره
در جمله ی فوق روشنگری را هم معنی با رنسانس به کار بردید که اشتباه است. رنسانس یا نوزایی به دوره ی ماقبل عصر روشنگری گفته میشود. از بزرگان دوره ی رنسانس می توان به ماکیاولی اشاره داشت. ولتر ، روسو، دیدرو هم متعلق به عصر روشنگری هستند.
مرگ کسب و کار من است که خوب بود
اگه ممکنه توضیحی در موردش بنویسید .