سیروس در اعماق
نویسنده:
سیروس شمیسا
امتیاز دهید
✔ از متن کتاب:
سیروس، همسال، همبازی و همنام من، همسایه ما بود. یعنی خانهشان درست همان خانه کوچک سر کوچه بود که هنوز هم هست. دیوار اطاقهایش، گمان میکنم 2 اطاق و 1 ایوان داشت، قسمتی از دیوار حیاط ما بود که شکم آورده بود و 1 درخت انجیر وسطش روئیده بود. در قسمت شمالی حیاط خانه ما بود که بزرگ بود و هنوز هم هست. حالا مدتی است که تمام خانههای قدیمی را کوبیدهاند و خانههای نو چند طبقه و آپارتمانهای کوچک و بزرگ ساختهاند، اما در محله ما، آن 2 خانه قدیمی هنوز به هم تکیه داده و ماندهاند و شاید بدین ترتیب غربت خود را در لابهلای آن همه آهن و آلومینیم و آنتن تلویزیون و لولههای جورواجور دور و بر تحمل میکنند.
بیشتر
سیروس، همسال، همبازی و همنام من، همسایه ما بود. یعنی خانهشان درست همان خانه کوچک سر کوچه بود که هنوز هم هست. دیوار اطاقهایش، گمان میکنم 2 اطاق و 1 ایوان داشت، قسمتی از دیوار حیاط ما بود که شکم آورده بود و 1 درخت انجیر وسطش روئیده بود. در قسمت شمالی حیاط خانه ما بود که بزرگ بود و هنوز هم هست. حالا مدتی است که تمام خانههای قدیمی را کوبیدهاند و خانههای نو چند طبقه و آپارتمانهای کوچک و بزرگ ساختهاند، اما در محله ما، آن 2 خانه قدیمی هنوز به هم تکیه داده و ماندهاند و شاید بدین ترتیب غربت خود را در لابهلای آن همه آهن و آلومینیم و آنتن تلویزیون و لولههای جورواجور دور و بر تحمل میکنند.
دیدگاههای کتاب الکترونیکی سیروس در اعماق
بنظر من یکی از گوهر های ادبیات معاصر هستند.
هم استانی ما هم هست :x
با تشکر از دوست گرامی khar tu khar
دو قطعه شعر از استاد سیروس شمیسا
دکتر سیروس شمیسا ـ متولد 1328
زندگی پیرمردی است
زندگی با همه کوچکی ها بزرگ است
مثل امواج یک سنگ در جو مبهوت یک حوض
مثل برگی که آرام در خواب یک باغ بی انتها
ریخت
در حضور درخشان این آفتاب پریشان این کوه های پر از برف
آخرین سنگ ها را بیا وا کنیم
زندگی پیرمردی است
خرمنش رفته بر باد
دوبار
مرا بار دیگر فراموش کن
مرا بار دیگر
مرا هر زمانی دوبار
فراموش کن!
سایه ی این استاد عزیز بر دشت بیکران ادبیات این مرز و بوم جاوید