اتاقی از آن خود
نویسنده:
ویرجینیا وولف
مترجم:
صفورا نوربخش
امتیاز دهید
اتاقی از آن خود از مشهورترین کتابهای ویرجینیا وولف نویسنده انگلیسی است که در سال ۱۹۲۹ در ۴۷ سالگی وولف منتشر شد. این کتاب در کلاسهای آیین نگارش پایههای مختلف تحصیلی دانشگاهی تدریس میشود. علاوه بر اهمیت شیوه نگارشی آن، این کتاب ویژگیهای نثر مدرنیستی را در مقالهنویسی وارد کرده و سبک جدیدی ایجاد کرده است. گذشته از این، اتاقی از آن خود را شکل دهنده جریان نظری فمینیستی و به طور خاص نقد ادبی فمینیستی میدانند.
وولف این کتاب را پس از سخنرانیهای «زن و داستان» در کالج نیوهام و کالج گرتن در اکتبر ۱۹۲۸ و نوشتن مقالهای با همین نام در در مجله ادبی فوروم در نیویورک نوشت. این کتاب در ۲۱ اکتبر ۱۹۲۹، یک سال پس از سخنرانیها منتشر شد. در اوایل آن سال ویرجینیا وولف بیمار شد و در بستر بیماری به فکر نوشتن این کتاب افتاد. دفترخاطراتش نشان میدهد که قصد داشته نوشتن امواج را آغاز کند اما فکر اتاقی از آن خود رهایش نمیکند و بر آن میشود که آن را با سبکی نو، «نیمی محاوره و نیمی گفتگوی درونی» بازنویسی کند. او کتاب را سه ماه بعد از نوشتن مقاله و در عرض یک ماه به پایان برد، چنانکه خود نوشته است:
«با چنان سرعتی مینوشتم که وقتی قلم به دست میگرفتم مثل بطری آبی بودم که سر و ته شده باشد. با نهایت سرعتی که میتوانستم مینوشتم؛ بیش از حد سریع، چون حالا برای تصحیح آن نوشتهها باید زحمت بکشم، اما این روش به آدم آزادی میدهد و اجازه میدهد از فکری به فکر دیگر بپرد.»
علاوه بر اهمیت شیوه نگارشی آن، این کتاب ویژگیهای نثر مدرنیستی را در مقالهنویسی وارد کرده و سبک جدیدی ایجاد کرده است. گذشته از این، اتاقی از آن خود را شکل دهنده جریان نظری فمینیستی و به طور خاص نقد ادبی فمینیستی میدانند. بحث دربارهٔ محرومیتهای زنان پیش از ویرجینیا وولف نیز وجود داشت، اما میتوان گفت وولف نخستین کسی است که این مسئله را «در تقابل با گفتمانهای غالب و پیش فرضها» بررسی میکند. کتاب جنس دوم سیمون دوبوار نیز با نگرشی نزدیک مدت کمی پس از این کتاب منتشر شد.
رابطه اتاقی از آن خود با نقد فمینیستی متقابل است و هر یک دیگری را از نو تعریف میکنند. کتابهای ادبیاتی از آن خودشان اثر الین شوالتر، زن دیوانه در اتاق زیر شیروانی از ساندرا گیلبرت و سوزان گابر، و مجموعه مقالات فمینیستی جدید دربارهٔ ویرجینیا وولف از جین مارکوس به بررسی این ارتباط میپردازند.
کتاب "اتاقی از آن خود" زمانی منتشر شد که جامعه فکر میکرد مشکلی برای نوشتن از سوی زنان وجود ندارد. ویرجینیا وولف اما سوی پنهانِ این واقعیت را نشان داد. از عدم شانس و امکان واحد برای دو جنس سخن گفت. برای نخستینبار بود که زنی از دانش ادبیات و محدویتهای آن برای زنان سخن به میان آورد.
چرا زنان از تاریخ و فرهنگ غایباند؟ این سئوالی بود که هشتاد سال پیش فکر ویرجینیا وولف را، آنگاه که قرار بود در کالج "نیوهام" و "گرتن" در لندن، برای دختران دانشجو سخنرانی کند، به خود مشغول داشت. "اتاقی از آنِ خود" حاصل فکر بر همین موضوع است که بعدها در شش فصل، به شکل کتابی مستقل انتشار یافت.
وولف در این اثر میکوشد پرسشهایی را که برای وی پیش آمده، بدینوسیله عمومی کند. چیزی که بعدها گامی بزرگ به راه جنبش فمینیسم شد؛ چرا زنان در تاریخ و فرهنگ جایی ندارند؟ آیا فاقد نبوغ و خلاقیتِ لازم هستند؟ و یا همانطور که مردان گفتهاند، از مغز و عقلِ کمتری نسبت به مردان بهرهمندند؟ چرا زنان باید تحت نظارتِ مردان و در خدمتِ آنان باشند؟ "چرا مردان شراب می نوشند و زنان آب... چرا یک جنس اینقدر در رفاه و پیشرفت است و آن دیگری چنین فقیر؟ تأثیر فقر بر رمان چیست؟ چه شرایطی برای خلق آثار هنری لازم است؟"
وولف از جمله نویسندگانی بود که پس از مرگ پدر و ارثیهای که عمه برای او به جای گذاشته بود، آزاد و رها، فارغ از بندِ اقتصاد و خانه و مرد، به نوشتن روی آورد. با چنین پشتوانهای دیگر مجبور نبود همچون "جین آستین" و خواهران "برونته" در خفا و یا اتاق نشمین، پس از فراغتِ از کار خانه، بنویسد. او در چنین موقعیتی خلاقیت خویش به کار گرفت، تا آنجا پیش رفت که از نوابغ ادبیات جهان شمرده میشود. آثار داستانی و نقدهای ادبی او در تاریخ ادبیات جهان گامی نو بود.
وولف در این اثر طنز گزنده خویش به کار میگیرد، موضوع "خواهر شکسپیر" را طرح می کند که بعدها مثالی میشود نمونه در ادبیات فمینیستی؛ اگر شکسپیر خواهری با نبوغ فوقالعاده به نام مثلاً یودیت داشت، غیرممکن بود همچون برادرش چنین نمایشنامههایی بنویسد. آنگاه که شکسپیر امکان حضور در لندن و تماشاخانههای آن را یافت، خواهرش مجبور بود، جورابهای او را وصله پینه کند و یا در آشپزخانه مراقب باشد تا غذا نسوزد. او اگر از وظیفه خویش سرپیچی میکرد، کتکِ جانانه پدر در انتظارش بود. اگرهم شهامت به خرج میداد و به تئاتری نزدیک میشد، از مدیر آن آبستن میشد و نتیجه آنکه، در شبی زمستانی به زندگی خویش پایان میداد.
وولف در همینجا به یاد سخنان اسقف پیری میافتد که میگفت: "غیرممکن است زنی در گذشته، حال و یا آینده بتواند استعدادی چون شکسپیر داشته باشد." و پاسخ میدهد که؛ "چه حجمی از اندیشه و نظراتِ اینچنینی این آقایان برای سلامت فکری ما صرف کردهاند؟ محدودههای نادانی با این نظرات چقدر تنگتر شدهاند؟ گربهها به بهشت نمیروند، و زنان نمی توانند نمایشنامههایی چون شکسپیر بنویسند."
ویرجینیا وولف را اثرگذارترین نویسنده فمینیسم قرن بیستم می دانند، داستاننویسی که نظراتش به عنوان یک فمینیست، تأثیر به سزایی در مدرنیسم ادبی گذاشت. مترجم به درستی متذکر می شود که؛ به نظر وولف، "برای نشان دادن شخصیتهای داستان باید اندیشهها و محیط اطراف آنها را شناخت و شناساند. او در طرح مسائل زنان در دنیای مردسالار، نقش مهمی ایفا کرد."
وولف می گوید: "در طول قرون، زنان مانند آیینه عمل کردهاند. آیینهای با قدرتی سحرآمیز و جذاب که چهره مرد را با دوبرابر کردن ابعاد انسانیاش منعکس کردهاند."، زن "سرتاسر عرصه شعر را اشغال می کند، اما با اختلافی جزئی در عرصه تاریخ غایب است. در ادبیات تخیلی و نوشتههای خیالی بر زندگی پادشاهان غلبه دارد و بر آن مسلط است اما در عمل، بردهی هر پسر جوانیست که طبق خواسته خانواده، ناچار شده باشد حلقهاش را به دست کند."
بیشتر
وولف این کتاب را پس از سخنرانیهای «زن و داستان» در کالج نیوهام و کالج گرتن در اکتبر ۱۹۲۸ و نوشتن مقالهای با همین نام در در مجله ادبی فوروم در نیویورک نوشت. این کتاب در ۲۱ اکتبر ۱۹۲۹، یک سال پس از سخنرانیها منتشر شد. در اوایل آن سال ویرجینیا وولف بیمار شد و در بستر بیماری به فکر نوشتن این کتاب افتاد. دفترخاطراتش نشان میدهد که قصد داشته نوشتن امواج را آغاز کند اما فکر اتاقی از آن خود رهایش نمیکند و بر آن میشود که آن را با سبکی نو، «نیمی محاوره و نیمی گفتگوی درونی» بازنویسی کند. او کتاب را سه ماه بعد از نوشتن مقاله و در عرض یک ماه به پایان برد، چنانکه خود نوشته است:
«با چنان سرعتی مینوشتم که وقتی قلم به دست میگرفتم مثل بطری آبی بودم که سر و ته شده باشد. با نهایت سرعتی که میتوانستم مینوشتم؛ بیش از حد سریع، چون حالا برای تصحیح آن نوشتهها باید زحمت بکشم، اما این روش به آدم آزادی میدهد و اجازه میدهد از فکری به فکر دیگر بپرد.»
علاوه بر اهمیت شیوه نگارشی آن، این کتاب ویژگیهای نثر مدرنیستی را در مقالهنویسی وارد کرده و سبک جدیدی ایجاد کرده است. گذشته از این، اتاقی از آن خود را شکل دهنده جریان نظری فمینیستی و به طور خاص نقد ادبی فمینیستی میدانند. بحث دربارهٔ محرومیتهای زنان پیش از ویرجینیا وولف نیز وجود داشت، اما میتوان گفت وولف نخستین کسی است که این مسئله را «در تقابل با گفتمانهای غالب و پیش فرضها» بررسی میکند. کتاب جنس دوم سیمون دوبوار نیز با نگرشی نزدیک مدت کمی پس از این کتاب منتشر شد.
رابطه اتاقی از آن خود با نقد فمینیستی متقابل است و هر یک دیگری را از نو تعریف میکنند. کتابهای ادبیاتی از آن خودشان اثر الین شوالتر، زن دیوانه در اتاق زیر شیروانی از ساندرا گیلبرت و سوزان گابر، و مجموعه مقالات فمینیستی جدید دربارهٔ ویرجینیا وولف از جین مارکوس به بررسی این ارتباط میپردازند.
کتاب "اتاقی از آن خود" زمانی منتشر شد که جامعه فکر میکرد مشکلی برای نوشتن از سوی زنان وجود ندارد. ویرجینیا وولف اما سوی پنهانِ این واقعیت را نشان داد. از عدم شانس و امکان واحد برای دو جنس سخن گفت. برای نخستینبار بود که زنی از دانش ادبیات و محدویتهای آن برای زنان سخن به میان آورد.
چرا زنان از تاریخ و فرهنگ غایباند؟ این سئوالی بود که هشتاد سال پیش فکر ویرجینیا وولف را، آنگاه که قرار بود در کالج "نیوهام" و "گرتن" در لندن، برای دختران دانشجو سخنرانی کند، به خود مشغول داشت. "اتاقی از آنِ خود" حاصل فکر بر همین موضوع است که بعدها در شش فصل، به شکل کتابی مستقل انتشار یافت.
وولف در این اثر میکوشد پرسشهایی را که برای وی پیش آمده، بدینوسیله عمومی کند. چیزی که بعدها گامی بزرگ به راه جنبش فمینیسم شد؛ چرا زنان در تاریخ و فرهنگ جایی ندارند؟ آیا فاقد نبوغ و خلاقیتِ لازم هستند؟ و یا همانطور که مردان گفتهاند، از مغز و عقلِ کمتری نسبت به مردان بهرهمندند؟ چرا زنان باید تحت نظارتِ مردان و در خدمتِ آنان باشند؟ "چرا مردان شراب می نوشند و زنان آب... چرا یک جنس اینقدر در رفاه و پیشرفت است و آن دیگری چنین فقیر؟ تأثیر فقر بر رمان چیست؟ چه شرایطی برای خلق آثار هنری لازم است؟"
وولف از جمله نویسندگانی بود که پس از مرگ پدر و ارثیهای که عمه برای او به جای گذاشته بود، آزاد و رها، فارغ از بندِ اقتصاد و خانه و مرد، به نوشتن روی آورد. با چنین پشتوانهای دیگر مجبور نبود همچون "جین آستین" و خواهران "برونته" در خفا و یا اتاق نشمین، پس از فراغتِ از کار خانه، بنویسد. او در چنین موقعیتی خلاقیت خویش به کار گرفت، تا آنجا پیش رفت که از نوابغ ادبیات جهان شمرده میشود. آثار داستانی و نقدهای ادبی او در تاریخ ادبیات جهان گامی نو بود.
وولف در این اثر طنز گزنده خویش به کار میگیرد، موضوع "خواهر شکسپیر" را طرح می کند که بعدها مثالی میشود نمونه در ادبیات فمینیستی؛ اگر شکسپیر خواهری با نبوغ فوقالعاده به نام مثلاً یودیت داشت، غیرممکن بود همچون برادرش چنین نمایشنامههایی بنویسد. آنگاه که شکسپیر امکان حضور در لندن و تماشاخانههای آن را یافت، خواهرش مجبور بود، جورابهای او را وصله پینه کند و یا در آشپزخانه مراقب باشد تا غذا نسوزد. او اگر از وظیفه خویش سرپیچی میکرد، کتکِ جانانه پدر در انتظارش بود. اگرهم شهامت به خرج میداد و به تئاتری نزدیک میشد، از مدیر آن آبستن میشد و نتیجه آنکه، در شبی زمستانی به زندگی خویش پایان میداد.
وولف در همینجا به یاد سخنان اسقف پیری میافتد که میگفت: "غیرممکن است زنی در گذشته، حال و یا آینده بتواند استعدادی چون شکسپیر داشته باشد." و پاسخ میدهد که؛ "چه حجمی از اندیشه و نظراتِ اینچنینی این آقایان برای سلامت فکری ما صرف کردهاند؟ محدودههای نادانی با این نظرات چقدر تنگتر شدهاند؟ گربهها به بهشت نمیروند، و زنان نمی توانند نمایشنامههایی چون شکسپیر بنویسند."
ویرجینیا وولف را اثرگذارترین نویسنده فمینیسم قرن بیستم می دانند، داستاننویسی که نظراتش به عنوان یک فمینیست، تأثیر به سزایی در مدرنیسم ادبی گذاشت. مترجم به درستی متذکر می شود که؛ به نظر وولف، "برای نشان دادن شخصیتهای داستان باید اندیشهها و محیط اطراف آنها را شناخت و شناساند. او در طرح مسائل زنان در دنیای مردسالار، نقش مهمی ایفا کرد."
وولف می گوید: "در طول قرون، زنان مانند آیینه عمل کردهاند. آیینهای با قدرتی سحرآمیز و جذاب که چهره مرد را با دوبرابر کردن ابعاد انسانیاش منعکس کردهاند."، زن "سرتاسر عرصه شعر را اشغال می کند، اما با اختلافی جزئی در عرصه تاریخ غایب است. در ادبیات تخیلی و نوشتههای خیالی بر زندگی پادشاهان غلبه دارد و بر آن مسلط است اما در عمل، بردهی هر پسر جوانیست که طبق خواسته خانواده، ناچار شده باشد حلقهاش را به دست کند."
دیدگاههای کتاب الکترونیکی اتاقی از آن خود
دوست عزیز الان همه مدیران عزیز خوابند، بنده از طرف اونا و بقیه کاربرا از شما تشکر می کنم بابت آمدن به تارنمای فخیمه ی کتابناک.
پاینده باشید و سبز.
سمیرا جان ، فرانی و زویی را دیروز آپ کردم