ستارگان سیاه
نویسنده:
سعید نفیسی
امتیاز دهید
✔کتاب ستارگان سیاه مجموعه ای از داستان های کوتاه سعید نفیسی است که او خود بدان ها عشق فراوان داشت. نفیسی در مقدمه کتاب می نویسد:
روی هم رفته این داستانها برای کسانی است که با ادبیات جدید اروپا انس دارند و معتقدند که این سبک نیز در زبان فارسی باید پدید آید و این مجموعه یادگار قدمی است که از بیستویک سال پیش در این راه برداشتهام و خوشبختانه آن همه مقتضیات زندگی ادبی من نتوانسته است مرا از دنبال کردن این مقصود بازدارد و اینک که از آن بندهای آزادیربای رها گشتهام، میتوانم به خوانندگان خویش عرضه دارم. اگر خدای ناکرده پیش خود غروری یا خرسندی خاطری از آنچه در این مدت نوشتهام باید داشته باشم از همین صحایف است و بس و بهجز این آن همه را باد انگار و بر باد بسپار!
سبک ساده و روان، لحن طنزآلود همراه با کنایه و نیشخند، تصویر زنده و گویای مردم کوچه و بازار، شرح ماجراهای زندگی افرادی که گاه از نگاه روزمرگی پنهانند، آوردن مثلها و ضربالمثلهای بجا و مناسب و … ارزش خاصی به داستانهای نفیسی میبخشد. عموماً افراد داستانهای نفیسی نمونهی بارزی در جامعه دارند امّا او با بهره از نامهای مستعار سعی در گریز از اشارهی مستقیم دارد.
بدینگونه زندهیاد استاد سعید نفیسی در کنار آثار پژوهشی جاودانهیی که در عرصهی ادبیات و تاریخ و جامعهشناسی و غیره از خود به یادگار نهاده است، بهعنوان یکی از پیشگامان داستاننویسی فارسی و بخصوص در عرصهی داستان کوتاه نام خود را برای همیشه بهعنوان خالق آثاری جاودانه ثبت کرده است.
بخشی از کتاب: در دامنه الوند مردم دیار بر امیر علاءالدین شوریدند، جنگ سختی درگرفت. علاءالدین یارای برابری نداشت که توانسته است هرگز سیل خشم مردم ستمدیده را فرونشاند؟ که توانسته است در برابر تندباد دادخواهان پایداری کند؟ علاءالدین دستگیر شد. او را به چهار میخ زدند. دیدگان یازده پسر جوان وی را میل کشیدند و کور کردند. مردم خشمگین هرگز رحم ندارند. نصیرالدین کوچکترین پسر امیر علاءالدین یگانه کسی بود که از این خاندان جان بِدَر بُرد. گیسوان بلند سیاه داشت. چون دستگیر شد گمان بردند که دختر است و به جان او آسیب نرساندند.
بیشتر
روی هم رفته این داستانها برای کسانی است که با ادبیات جدید اروپا انس دارند و معتقدند که این سبک نیز در زبان فارسی باید پدید آید و این مجموعه یادگار قدمی است که از بیستویک سال پیش در این راه برداشتهام و خوشبختانه آن همه مقتضیات زندگی ادبی من نتوانسته است مرا از دنبال کردن این مقصود بازدارد و اینک که از آن بندهای آزادیربای رها گشتهام، میتوانم به خوانندگان خویش عرضه دارم. اگر خدای ناکرده پیش خود غروری یا خرسندی خاطری از آنچه در این مدت نوشتهام باید داشته باشم از همین صحایف است و بس و بهجز این آن همه را باد انگار و بر باد بسپار!
سبک ساده و روان، لحن طنزآلود همراه با کنایه و نیشخند، تصویر زنده و گویای مردم کوچه و بازار، شرح ماجراهای زندگی افرادی که گاه از نگاه روزمرگی پنهانند، آوردن مثلها و ضربالمثلهای بجا و مناسب و … ارزش خاصی به داستانهای نفیسی میبخشد. عموماً افراد داستانهای نفیسی نمونهی بارزی در جامعه دارند امّا او با بهره از نامهای مستعار سعی در گریز از اشارهی مستقیم دارد.
بدینگونه زندهیاد استاد سعید نفیسی در کنار آثار پژوهشی جاودانهیی که در عرصهی ادبیات و تاریخ و جامعهشناسی و غیره از خود به یادگار نهاده است، بهعنوان یکی از پیشگامان داستاننویسی فارسی و بخصوص در عرصهی داستان کوتاه نام خود را برای همیشه بهعنوان خالق آثاری جاودانه ثبت کرده است.
بخشی از کتاب: در دامنه الوند مردم دیار بر امیر علاءالدین شوریدند، جنگ سختی درگرفت. علاءالدین یارای برابری نداشت که توانسته است هرگز سیل خشم مردم ستمدیده را فرونشاند؟ که توانسته است در برابر تندباد دادخواهان پایداری کند؟ علاءالدین دستگیر شد. او را به چهار میخ زدند. دیدگان یازده پسر جوان وی را میل کشیدند و کور کردند. مردم خشمگین هرگز رحم ندارند. نصیرالدین کوچکترین پسر امیر علاءالدین یگانه کسی بود که از این خاندان جان بِدَر بُرد. گیسوان بلند سیاه داشت. چون دستگیر شد گمان بردند که دختر است و به جان او آسیب نرساندند.
آپلود شده توسط:
khar tu khar
1391/07/29
دیدگاههای کتاب الکترونیکی ستارگان سیاه
لطفا اصلاح فرمایید
ستارگان سیاه
مجموعه داستان های کوتاه از سعید نفیسی مردی که شهوت چیز نوشتن دارد