رسته‌ها
دیر راهبان
امتیاز دهید
5 / 4.3
با 23 رای
امتیاز دهید
5 / 4.3
با 23 رای
✔️ داستان دیر راهبان رمان کوتاهی است که وجدان معذب و مسائل روانی یک راهب را تجزیه و تحلیل می کند.

سرآغاز داستان:
گویا عمارت کهنه، دراز و تک طبقه می خواست بگوید که هیئت مذهبی که در آن سکونت دارد، درست به آن جهت که طالب آسمان است، باید تعلقی شدید به زمین داشته باشد، باید خویش را بر زمین بپراکند تا ارواح آنان را که بر زمین زندگی می کنند، به خویش جلب کند.
در بهار گنجشکان در سقف کهنه عمارت لانه می ساختند. آنجا که غبار سالیان به صورت برآمدگی های سبز رنگی درآمده بود و باران از شستن آن عاجز بود. پایین میان دیوارها و سوراخ های کوچکی که آب ناودانها ایجاد کرده بود و بوته های نازک جعفری که باغبان به کاشتن آن اشتیاق داشت و سوسن های زرد و زرهای رونده جلوه گری می کردند...
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
فرمت:
PDF
تعداد صفحات:
146
تعداد دسترسی:
682
آپلود شده توسط:
khar tu khar
khar tu khar
1391/08/27

کتاب‌های مرتبط

دیوانگی مثبت
دیوانگی مثبت
0 امتیاز
از 0 رای
از چشم غربی
از چشم غربی
4.3 امتیاز
از 8 رای
بئاتریس
بئاتریس
4.1 امتیاز
از 48 رای
امروز را عشق است
امروز را عشق است
4.3 امتیاز
از 27 رای
رنه
رنه
4.3 امتیاز
از 51 رای
کلکسیونر
کلکسیونر
3.5 امتیاز
از 41 رای
برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی دیر راهبان

تعداد دیدگاه‌ها:
4
حق برترین کلمه الله است . شما عالیجنابان و هم مسلکاتون به کدام دستاویز اون رو بین مردم قسمت کردید ؟ مساله حق مولف و حق کپی رایت تا چند سال دیگه میشه مثل حق نمایندگی مجلس یا تملک زمین یا ... . در هر صورت باید جولوش ایستاد . از همه اسپانسر های سایت متشکرم .
:-)
متشکرم دوست پرکار و زحمتشکش khar tu khar 8-)
از دوست گرامی hadiafshar بابت توضیحاتی که داده اند بسیار تشکر میکنم .8-)
مطالب ذیل از منبع : http://mim2.blogfa.com/post-58.aspx براداشته شده است:
\"قضیه در اوایل جنگ‌جهانی دوم اتفاق می‌افته. توی یه دهکده‌ی کوچیک که صاحب یه دیر و یه کارخونه است. ساختمان دیر و کارخونه کاملاً شبیه همه، چون از اول قراربوده یکیش محل اقامت راهبای مرد باشه و یکیش مقر راهبای زن؛ که خوب از اونجایی که راهب زنی اون طرفا پیداش نشده، ملک بعداً تبدیل به کارخونه شده و در وضعیت فعلی حدود 400 تا کارگر داره که با زن و بچه‌هاشون تو کلبه‌های کوچیکی اطراف همون کارخونه ساکنن. حالا که جنگ شده، ممکنه هواپیماهای آلمانی برا بمباران کارخونه به دهکده بیان و این وسط اگه راهبا بر طبق عادت مألوفِ این مواقع، کلمه‌ی \"میسیون\" رو رو سقفشون نقاشی کنن، در واقع با این کار حکم مرگ اون 400 تا کارگر و زن و بچه‌شونو امضا کردن...
این وسط دوکاسترو خیلی خوب تونسته از عهده‌ی توصیف حالات درونی پدر مافوق که بدجوری برا تصمیم‌گیری درباره‌ی این موضوع، سر دوراهی مونده، بربیاد. در واقع تأکید رمان هم بر همین موشکافی‌ها در احوالات درونی شخصیت‌هاست تا بازگویی یک داستان پر تعلیق. کمااینکه در آخر هم، موضوع مورد بحث به نحو خیلی مسخره‌ای اهمیت خودشو از دست می‌ده.\"
دیر راهبان
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک