بهانه
نویسنده:
دافنه دو موریه
مترجم:
مهدی افشار
امتیاز دهید
✔️ این کتاب مرکب از سه داستان است:
داستان نخست که بهانه نام دارد و عنوان کتاب از آن گرفته شده دقیقا ماهیت و مشخصات دیگر داستانهای دوموریه را دارد.
داستان دوم که هنوان گانیمد را فرا گرفته است، از احساس لطیف و فارغ از پلیدیها جنسی پرده برمیکشد. این احساس همان عشقی است که آن را افلاطونی میخوانند.
داستان پایانی کتاب عدسیهای آبی نام دارد. داستانی بس تخیلی و سرگرم کننده و در عین حال در جای جای داستان نویسنده به خواننده هشدار میدهد که اینکه میخوانی یک قصه سرگرم کننده نیست بلکه در آن سوی کلام و جریان ماجرا حقایقی نهفته است.
قسمتی از متن کتاب بهانه:
فنتون علاقه ای نداشت که خانم کافمن را با نام آنا بخواند. خواندن وی با نام آنا ممکن بود برای خود زن فکرهایی را مطرح سازد و یا زن را به وی علاقه مند سازد و همین عنوان مادام فاصله را بین آن دو حفظ می کرد. زن واقعا آدم همراهی بود. او استودیو را تمیز می کرد- آن دو غالبا اتاق کار فنتون را استودیو می خواندند- قلم مو ها را آماده می ساخت و تکه کهنه های جدیدی را برای فنتون هیه می کرد و به محض آن که او می رسید یک فنجان چای آماده می کرد، چای خانم کافمن از آن چایی های جوشیده دفتر کارش نبود بلکه چایی تازه دمی بود که از آن بخار مطبوعی بر می خاست…
بیشتر
داستان نخست که بهانه نام دارد و عنوان کتاب از آن گرفته شده دقیقا ماهیت و مشخصات دیگر داستانهای دوموریه را دارد.
داستان دوم که هنوان گانیمد را فرا گرفته است، از احساس لطیف و فارغ از پلیدیها جنسی پرده برمیکشد. این احساس همان عشقی است که آن را افلاطونی میخوانند.
داستان پایانی کتاب عدسیهای آبی نام دارد. داستانی بس تخیلی و سرگرم کننده و در عین حال در جای جای داستان نویسنده به خواننده هشدار میدهد که اینکه میخوانی یک قصه سرگرم کننده نیست بلکه در آن سوی کلام و جریان ماجرا حقایقی نهفته است.
قسمتی از متن کتاب بهانه:
فنتون علاقه ای نداشت که خانم کافمن را با نام آنا بخواند. خواندن وی با نام آنا ممکن بود برای خود زن فکرهایی را مطرح سازد و یا زن را به وی علاقه مند سازد و همین عنوان مادام فاصله را بین آن دو حفظ می کرد. زن واقعا آدم همراهی بود. او استودیو را تمیز می کرد- آن دو غالبا اتاق کار فنتون را استودیو می خواندند- قلم مو ها را آماده می ساخت و تکه کهنه های جدیدی را برای فنتون هیه می کرد و به محض آن که او می رسید یک فنجان چای آماده می کرد، چای خانم کافمن از آن چایی های جوشیده دفتر کارش نبود بلکه چایی تازه دمی بود که از آن بخار مطبوعی بر می خاست…
دیدگاههای کتاب الکترونیکی بهانه