رسته‌ها
ورونیکا تصمیم می گیرد بمیرد
امتیاز دهید
5 / 4.6
با 234 رای
نویسنده:
مترجم:
آرش حجازی
امتیاز دهید
5 / 4.6
با 234 رای
✔️ ورونیکا، دختر جوانی‌ که‌ به‌ دنبال‌ مرگ‌ رفته، زندگی‌ را می‌یابد. او نزدیک‌ یک‌ هفته‌ بین‌ زندگی‌ و مرگ‌ سرگردان‌ است، ولی‌ آگاهی‌اش‌ از مرگ‌ باعث‌ می‌شود شدیدتر زندگی‌ کند و کارهایی‌ را انجام‌ دهد که‌ پیش‌ از آن‌ هرگز نکرده‌ بود. ورونیکا به‌ آن‌ چه‌ ندارد می‌اندیشد و زندگی‌ خود را دوباره‌ ارزیابی‌ می‌کند.
به نظر می رسد که ورونیکا هرچه می خواهد دارد. شب ها برای تفریح بیرون می رود، با مردهای جذاب ملاقات می کند، اما شاد نیست. در زندگی اش چیزی کم است. برای همین است که صبح روز ۱۱ نوامبر سال ۱۹۹۷، تصمیم می گیرد بمیرد. با قرص دست به خودکشی می زند و هرچند خودکشی اش موفق نیست، دکتر به او می گوید که تا چند روز دیگر می میرد.
این داستان، ورونیکا را در این روزهای حساس تعقیب می کند، چرا که ورونیکا در کمال تعجب پی می برد که جذب بیمارستانی شده که در آن بستری است. در این شرایط چیزهایی را کشف می کند که پیشتر هرگز به خودش اجازه نداده بود: نفرت، ترس، کنجکاوی، عشق... تجربه اش او را به تدریج به درک این حقیقت وادار می کند که هر ثانیه از زندگی اش، گزینشی میان مرگ و زندگی است. این کتاب پائولو کوئلیو درباره‌ی کسانی است در قالب های معمول اجتماعی نمی گنجند. درباره جنون است و نیاز به یافتن راهی متفاوت برای زندگی، برای کسانی که اغلب با پیشداوری های دیگران آزار می بینند، فقط به این دلیل که مثل دیگران فکر نمی کنند. (نوشته پائولو کوئیلو )

جملاتی از کتاب :
-در دنیایی که هر کسی به هر بهایی،برای بقایش میجنگد، در مورد رفتار کسانی که تصمیم میگیرند بمیرند، چه قضاوتی میشود کرد؟
هیچ کس نمیتواند قضاوت کند. هر کسی وسعت رنج خود را میشناسد، و میزان فقدان معنای زندگیش را.
-دیوانه بمانید اما مانند عاقلان رفتار کنید،خطر متفاوت بودن را بپذیرید اما بدون جلب توجه متفاوت باشید.
-آگاهی از مرگ، ما را تشویق می کند تا شدیدتر زندگی کنیم.
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
تعداد صفحات:
178
فرمت:
PDF
آپلود شده توسط:
hanieh
hanieh
1391/03/17

کتاب‌های مرتبط

درج دیدگاه مختص اعضا است! برای ورود به حساب خود اینجا و برای عضویت اینجا کلیک کنید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی ورونیکا تصمیم می گیرد بمیرد

تعداد دیدگاه‌ها:
61
این کتاب میخاد این جمله رو بگه
دیوانه بمانید اما مانند عاقلان رفتار کنید،خطر متفاوت بودن را بپذیرید اما بدون جلب توجه متفاوت باشید

به نظر من چرند
گوش نکنید میخاد گولتون بزنه:D
کتاب های کوئیلو نه چندان داستان جالبی دارند و نه محتوای عرفانی درستی دارند. کتابهای کوئیلو هرگز قابل قیاس با بورخس و گارسیا مارکز نیستن
تنها کتابی که از نوشته های وی برایم جذاب بوده کتاب داستانهایی برای پدران، فرزندان و نوه هاست که البته گردآوری داستانهای فرهنگ های مختلف است
زندگی نامه پائولو
در 24 اوت 1947 در یک خانواده ی متوسط بدنیا آمد. مخالفتهای والدین او با حوزه ی علائقش (نویسندگی و تئاتر)، طغیان روحی را در او برانگیخت و تا هفده سالگی سه بار در بیمارستان روانی توسط پدر و مارش بستری شد. پائولو دیوانه نبود و به گفته‌ی روانپزشک او فقط باید یاد میگرفت که چگونه با زندگی روبرو شود.
پائولو در دهه ی1960 دانشگاه را رها کرد و با گروه تئاتری آشنا شد و در سال 1976 شعر ترانه‌های «رائول سی شاس» را سرایید وبا همکاری هم محصول پرفروشی را عرضه کردند.
هردو عضو انجمن «دگر اندیشی» شدند و با انتشار «کرینگ‌ها»، مجموعه‌ای از داستان‌های مصور آزادی خواهانه، به زندان افتاده وسابقه‌ی بستری شدن در بیمارستان روانی او را از مرگ نجات داد.
در 26 سالگی در یک شرکت موسیقی مشغول به کار شد و ازدواج کرد، ولی زندگی آنها زیاد دوام نداشت و پس از آن با «کریستین اویتیسیکا» ازدواج کرد.
پس از اشراقی که به او دست یافت، در پی سفر زیارتی سانتیاگو، در سال 1987 اولین کتابش «خاطرات یک مغ» را منتشر کرد.
پائولو معروف‌ترین اثر خود «کیمیاگر» رادر1988 نوشت و آن را ناشر بزرگی به نام «روکو» به همراه «خاطرات یک مغ» و «بریدا» منتشر کرد. بعدها رکورد فروش کیمیاگر در رکوردهای گینس ثبت شد. و کتاب «کنار رودخانه نشستم و گریستم» موفقیت بین المللی او را تثبیت کرد. پس از آن آثار دیگری نیز از او منتشر شد و به زبانهای مختلف دنیا ترجمه گردید.
پس از موفقیت‌های کیمیاگر در امریکا، اسپانیا و فرانسه، به عنوان پرفروش‌ترین کتاب‌های سال، پائولو راه موفقیت را در سراسر اروپا پیمود و جوایز زیادی را از آن خود کرد:
جایزه ی بهترین کتاب سوپرگرینزا کاور
جایزه‌ی بین المللی فلایان
نشان شوالیه‌ی هنر و ادب از وزیر فرهنگ فرانسه
جایزه‌ی معتبر کریستال از انجمن جهانی اقتصاد
نشان لژیون دونور از دولت فرانسه
جایزه‌ی بامبی از معتبرترین و قدیمی‌ترین جوایز ادبی آلمان
جایزه‌ی هنریلاناری از باشگاه بوداپست در فرانکفورت
ماه‌ مه‌ 2000، پائولو به‌ ایران‌ سفر کرد. او اولین‌ نویسنده‌ی غیرمسلمانی بود که‌ بعد از انقلاب‌ سال‌ 1357، به‌ ایران‌ سفر می‌کرد. او از سوی مرکز بین‌المللی گفت‌ و گوی تمدن‌ها، وزارت‌ فرهنگ‌ و ارشاد اسلامی‌، و ناشر ایرانی‌اش (کاروان‌) دعوت‌ شده‌ بود. پائولو با انتشارات‌ کاروان‌ قرارداد همکاری بست‌ و با توجه‌ به‌ این‌ که‌ ایران‌ معاهده‌ی بین‌المللی کپی‌رایت‌ را امضا نکرده‌ است‌، او اولین‌ نویسنده‌ای بود که‌ رسما از ایران‌ حق‌ التالیف‌ دریافت‌ می‌کرد.
درسال 2008 کتاب رکوردهای گینس اعلام کرد که رمان کیمیاگر بالاترین رکورد را در ترجمه‌ی یک کتاب به زبان‌های مختلف دارد.
فهرست آثار پائولو
خاطرات یک مغ 1987
کیمیاگر 1998
بریدا 1990
عطیه برتر 1991
والکیریها 1992
کنار رود پیدرا نشستم و گریستم 1994
مکتوب 1994
کوه پنجم 1996
کتاب راهنمای رزم آور نور 1997
نامه‌های عاشقانه‌ی یک پیامبر 1997
دومین مکتوب 1997
ورونیکا تصمیم می‌گیرد بمیرد 1998
شیطان و دوشیزه پریم 2000
قصه‌هایی برای پدران، فرزندان و نوه‌ها 2002
یازده دقیقه 2003
زهیر 2004
چون رود جاری باش 2005
ساحره پورتوبلو 2006
برنده تنهاست 2009
ای کاش زمانی که ما بخواهیم بمیریم یکی پیدا شود داستان مرگ ما را بنویسد البته با نثر دولت ابادی در کلیدر
من کتاب های ایشون رو نخوندم. چون احساس می‌کنم با شکل فکر من تناسب نداره و من توان خواندن و تاثیر نگرفتن را ندارم.
اما در همین متن کوتاه معرفی کتاب چشم م به جمله ای خورد که دوست دارم اصلاح ش کنم.
نوشته است:
در دنیایی که هر کسی به هر بهایی،برای بقایش میجنگد، در مورد رفتار کسانی که تصمیم میگیرند بمیرند، چه قضاوتی میشود کرد؟
با اجازه، کامل می‌کنم:
در دنیایی که هر کسی به هر بهایی، برای بقای شادی اش می‌جنگد...
با همین اضافه کردن یک کلمه، تمام جهان بینی انسان تغییر می کند.
حدس می زنم این کتاب از این دست نقایص زیاد داشته باشد،‌برای همین هنوز در اولویت خواندم قرار ندارد.
به این امید که این پیش داوری ام به حقیقت نزدیک باشد که اگر نباشد، پوزش!
- - - - -
حامد26
مزخرف ترین رمانی که تا حالا خوندم همینه!
از نظر من کوئیلو یک نویسنده ادبی نیست . وی سیر و سلوک آمریکای جنوبی را به زبان ساده و از دیدگاه خودش بیان کرده است . نگاه به زندگی خود کوئیلو میتواند بیانگر این حقیقت باشد .
کتابهای چون خاطرات یک مغ و بریدا و کیمیاگر را به هیچ هنوان نمیتوان یک اثر ادبی دانست بلکه باید آنرا یک کتاب سیر و سلوک ( آن هم از دیدگاهی خاص ) دانست .
من عاشق پایان کتاب و طرح قصه بودم. اینکه بهم نشون داد در حال زنگی کردن یعنی چه!
کویلو یک نویسنده ی ادبی نیست و کتاب های ادبی هم نمی نویسد (البته بعضی می گویند با این همه کیمیاگر را می توان یک اثر ادبی به حساب اورد). معمولا از این دست کتاب ها به عنوان کتاب های عامه پسند یاد می شود که هدفشان سرگرم کردن خواننده است .
متاسفانه در ایران کویلو را کنار همینگوی و بورخس می گذارند (! ! !)
از نظر من حتی به عنوان یک نویسنده ی عامه پسند هم کتاب های قوی ندارد . بشخصه از کتاب های ژانر جنای بیشتر لذت می برم تا از تاب های کویلو
من از پائولو کویلو خوشم نمی اید . نه از سبکش نگارشش و نه از محتوای کتاب هایش .
اما در بین کتاب هایش ورونیا تصمیم می گیرد بمیرد بیشتر از بقیه نظرم را جلب کرد . حداقل هنگام خواندن این کتاب لذت بیشتری بردم تا هنگام خواندن کیمیاگر
در کل گفتم که گفته باشم !!
تاثیر گذارترین لحظه ی سفر من در ایران،لحظه ی ورودم به شیراز بود.
با هواپیمای توپولف پرواز کردیم. یک هواپیمای وحشتناک! هرگز سوار توپولف نشده بودم،و مطمئنا دیگر هرگز سوار نخواهم شد!
نیمه شب وارد شدیم. دهها نفر منتظر بودند. به آرامگاه حافظ،بزرگترین شاعر ایران رفتیم. شب رفتیم تا بتوانیم در «خلوت» حافظ را ببینیم.
اما نزدیک به یکصد نفر که حدس زده بودند من به آنجا می روم،در آرامگاه حافظ بودند!
و ناگهان همه شروع به شعر خواندن کردند...دچار خلسه شدم...
در آن لحظه شعر بر تمامی مرزها غلبه کرده بود... می توانستم روح آنها را درک کنم.و مطمئنم که آنان نیز مرا درک می کردند.
من به ایران باز خواهم گشت!

(از ص 7 کتاب)
ورونیکا تصمیم می گیرد بمیرد
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک