برادران کارامازوف - جلد 1
نویسنده:
فئودور داستایوفسکی
مترجم:
صالح حسینی
امتیاز دهید
✔️ این رمان مهمترین اثر این نویسنده بزرگ روس است که هرچند از« جنایت و مکافات» از نظر ساخت نازلتر باشد، دارای آنچنان قوت و شدت دریافت و تحلیلی است که آن را به شمار یکی از باارزشترین دستاوردهای ادبیات اروپایی نیمه دوم سده نوزدهم درمیآورد.
رمان برادران کارامازوف در وضع موجود به صورت وقایعنگاری ناقصی به نظر جلوه مینماید که داستان کینه شدید برادران کارامازوف را نسبت به پدر، در چارچوب یکی از شهرهای کوچک روسیه، روایت میکند.
این رمان نمونه آن چیزی است که در دوران افول ناتورالیسم، «رمان افکار» خوانده شد و صحنه نمایش اضطرابهای روح اروپایی گردید. داستایفسکی در هیچیک از آثار دیگر خود به این خوبی نشان نداده است که ادبیات باید برای آشکار ساختن مسائل بیشماری به کار رود که برآدمی بار شدهاند، بیانکه در دل به وجود آنها اذعان کنیم یا جرئت مقابله با آنها را داشته باشیم. برادران کارامازوف در مجموع تحلیل مشروح نفسانیات انسانی از دیدگاه اخلاقی محض است.
جوهر رمان برادران کارامازوف در همین افسانه نهفته است: جلوه عشقی که در این افسانه مستتر است- عشقی که در دل زوزیم سالخورده وآلیوشا مملو است- اساساً جنبه عرفانی دارد. این افسانه از آن جهت بسیار مهم است که دو نیروی فایق در نفس داستایفسکی را مینمایاند: از سویی، ایمان به نیکی پنهان در فطرت آدمی، آن نیکی که صورت مسیحایی همبستگی بیحد و مرز انسانی بروز میکند؛ از سوی دیگر، علم به وجود شقاوتی انسانی که پیوسته به راندن آدمی به سوی غرقاب گرایش دارد. با این تلقی کاملاً پاسکالمآبانه- چیزی بیش از آنچه بتوان سایهای نسبتاً نحس و نامیمونش خواند- با هم درمیآمیزند و این دو عامل چندان خلط میشوند که تمیزشان از یکدیگر دشوار است. در این بازی پنهانی، که نیکی و بدی در یکدیگر رخنه میکنند و در کارگردانی این عناصر، بدانسان که ناچیزترین پندار یا کردار بازیگران اصلی، بازتاب آنها باشند، میتوان یکی از انگیزههای اساسی فلسفه وهنر داستایفسکی را بازشناخت و مقصود از بسط و پرورش بعدی این رمان، که حاوی سرگذشت آلیوشا در زمان اعتکاف او در صومعهای است، اثبات پیروزی وضع عرفانی است بر منطق غیرانسانی ایوان و ثنویت ذاتی آدمی-وضعی عرفانی که با نشان اخوت و صلح کل شاخص میگردد. داستایفسکی نیز همواره تلاش داشت به همین اخوت و صلح کل برسد بیآنکه، به خلاف تولستوی، هرگز بتواند آن را در دستاورد هنری خود جامه عمل بپوشاند.
بیشتر
رمان برادران کارامازوف در وضع موجود به صورت وقایعنگاری ناقصی به نظر جلوه مینماید که داستان کینه شدید برادران کارامازوف را نسبت به پدر، در چارچوب یکی از شهرهای کوچک روسیه، روایت میکند.
این رمان نمونه آن چیزی است که در دوران افول ناتورالیسم، «رمان افکار» خوانده شد و صحنه نمایش اضطرابهای روح اروپایی گردید. داستایفسکی در هیچیک از آثار دیگر خود به این خوبی نشان نداده است که ادبیات باید برای آشکار ساختن مسائل بیشماری به کار رود که برآدمی بار شدهاند، بیانکه در دل به وجود آنها اذعان کنیم یا جرئت مقابله با آنها را داشته باشیم. برادران کارامازوف در مجموع تحلیل مشروح نفسانیات انسانی از دیدگاه اخلاقی محض است.
جوهر رمان برادران کارامازوف در همین افسانه نهفته است: جلوه عشقی که در این افسانه مستتر است- عشقی که در دل زوزیم سالخورده وآلیوشا مملو است- اساساً جنبه عرفانی دارد. این افسانه از آن جهت بسیار مهم است که دو نیروی فایق در نفس داستایفسکی را مینمایاند: از سویی، ایمان به نیکی پنهان در فطرت آدمی، آن نیکی که صورت مسیحایی همبستگی بیحد و مرز انسانی بروز میکند؛ از سوی دیگر، علم به وجود شقاوتی انسانی که پیوسته به راندن آدمی به سوی غرقاب گرایش دارد. با این تلقی کاملاً پاسکالمآبانه- چیزی بیش از آنچه بتوان سایهای نسبتاً نحس و نامیمونش خواند- با هم درمیآمیزند و این دو عامل چندان خلط میشوند که تمیزشان از یکدیگر دشوار است. در این بازی پنهانی، که نیکی و بدی در یکدیگر رخنه میکنند و در کارگردانی این عناصر، بدانسان که ناچیزترین پندار یا کردار بازیگران اصلی، بازتاب آنها باشند، میتوان یکی از انگیزههای اساسی فلسفه وهنر داستایفسکی را بازشناخت و مقصود از بسط و پرورش بعدی این رمان، که حاوی سرگذشت آلیوشا در زمان اعتکاف او در صومعهای است، اثبات پیروزی وضع عرفانی است بر منطق غیرانسانی ایوان و ثنویت ذاتی آدمی-وضعی عرفانی که با نشان اخوت و صلح کل شاخص میگردد. داستایفسکی نیز همواره تلاش داشت به همین اخوت و صلح کل برسد بیآنکه، به خلاف تولستوی، هرگز بتواند آن را در دستاورد هنری خود جامه عمل بپوشاند.
دیدگاههای کتاب الکترونیکی برادران کارامازوف - جلد 1
کتابیست چند وجهی و در هر وجه آن یک کتاب ارزشمند که ارزش بارها خواندن را دارد.
هر بار که خوندم باز هم مطلبی تازه ای برای اندیشیدن بود و همیشه هست.
خیر و شر!ایوان!پدر زوسیما!آلوشیا!........... و مفتش اعظم!!!!!! و باز هم .......
چه از نظر فلسفی؛ و چه از نظر روانشناسی و روانکاوی شخصیتهای داستان
چه از نظر جدال همیشگی شک و یقین،ایمان و کفر
چه به خاطر داستان بی نظیر مفتش اعظم که به پیشگویی تاریخ می مانست
چه کفرگویی های دلنشین آن شخصیت نابغه و رند داستان،ایوان کارامازوف
چه شخصیت معصومانه و پارسای آلیوشا
چه کم عقلی ها و ولنگاری های دیمیتری
چه جنون و قساوتِ قلب اسمردیاکف
چه خطابه ها و موعظه های آن پیر و مرشدِ عارف، پدر زوسیما
اینها همگی تکه هایی از روح بلند داستایوسکی است؛ که در جان شخصیتهایش ریخته بود؛
و من نیز گویی در تمامی این شخصیت ها «خود» را می دیدم...
بی شک این کتاب مقدس بزرگترین دستاورد تاریخ هنر و فلسفه و معنای بشر است از ابتدای خلقت تا کنون.
گفته شده استاد داریوش مهرجویی بزرگترین فیلمساز تاریخ ایران دکترای فلسفهی خود را برای نقد و تحلیل بر فصل "مفتش اعظم" این کتاب گرفته. آکیرا کوروساوا از بزرگترین فیلمسازان تاریخ سینما، این کتاب را منبع الهام هنری خود میدانسته.
به نظر من انسانها سه دسته میشوند ،
1- آنهایی که "برادران کارامازوف" داستایفسکی کبیر را نخواندهاند.
2- آنهایی که "برادران کارامازوف" داستایفسکی کبیر را خواندهاند ولی هیچ تأثیری از آن نگرفتهاند.
3- آنهایی که "برادران کارامازوف" داستایفسکی کبیر را خواندهاند و حیات و مماتشان دگرگون شده.
آندره مارلو نویسندهی مشهور فرانسوی میگوید : پرسشی که داستایفسکی در "برادران کارامازوف" پیرامون مسئله شر مطرح میکند، بزرگترین ، سهمگینترین و بی پاسخ ترین پرسشی است که تا با حال اندیشهی بشری آن را مطرح کرده.
واستون لینک مستقیم در پیغام خصوصی گذاشتم . 10 روز دیگه منقضی میشن . تا لینکها پاک نشدن بگیریدشون