قتل کسروی
نویسنده:
ناصر پاکدامن
درباره:
احمد کسروی
امتیاز دهید
کتاب «قتل کسروی» نوشته ناصر پاکدامن پژوهشی است که بهصورت مستند روند دشمنیها با احمد کسروی، افزایش فشارهای سیاسی و مذهبی علیه او، و نهایتاً ماجرای ترور او و منشیاش حدادپور در کاخ دادگستری را بازسازی میکند. نویسنده با استفاده از اسناد، گزارشهای رسمی، روزنامهها، و روایتهای نزدیکان، فضای سیاسی اجتماعی ایران در سالهای پایانی زندگی کسروی را توضیح میدهد؛ فضایی که در آن نقدهای تند او نسبت به جریانهای مذهبی و سیاسی، او را به یکی از جنجالیترین روشنفکران دوره پهلوی دوم تبدیل کرده بود.
کتاب روند شکلگیری گروههایی را که او را تکفیر و تهدید میکردند دنبال میکند و نقش «فدائیان اسلام» را در عملیات ترور شرح میدهد. پاکدامن علاوه بر روایت وقایع، نشان میدهد چگونه نهادهای دولتی و امنیتیِ وقت در حفاظت از کسروی ناکام یا بیتفاوت بودند و چگونه زمینههای خشونت علیه او فراهم شد. اثر بهدلیل دقت در منابع و روایت مرحلهبهمرحله ماجرا، یکی از منابع مهم درباره قتل کسروی بهشمار میآید.
کتاب روند شکلگیری گروههایی را که او را تکفیر و تهدید میکردند دنبال میکند و نقش «فدائیان اسلام» را در عملیات ترور شرح میدهد. پاکدامن علاوه بر روایت وقایع، نشان میدهد چگونه نهادهای دولتی و امنیتیِ وقت در حفاظت از کسروی ناکام یا بیتفاوت بودند و چگونه زمینههای خشونت علیه او فراهم شد. اثر بهدلیل دقت در منابع و روایت مرحلهبهمرحله ماجرا، یکی از منابع مهم درباره قتل کسروی بهشمار میآید.
آپلود شده توسط:
reza447reza447
1391/03/01
دیدگاههای کتاب الکترونیکی قتل کسروی
نواب پرستان چه کسانی هستند؟
کسانی که مدام از صحرای کربلا و لب تشنه حسین دم میزنند ولی خودشان ایران را گورستان حسین ها و خشک و بی آب و علف کرده اند.
بقول هدایت :
میهنی داریم مانند خلا
ما در او همچون حسین در کربلا!
یکی از نوابغ اخیر که جنون پیغمبریچیگری بسرش زده بود و پیوسته مردم را پیام پیچ نموده به ترک بدآموزیها دلالت میکرد تا باین وسیله همه با او هم پیمان بشوند و بزیر پرچم آئینش گرد آیند معتقد بود که معنی تهران گرمستان است.
نمی دانم این واقعه اتفاق بوده یا اینکه قاتل جنایت خود را با تفکر و تعقل مرتکب شده است.
در هرحال مسلم است که اگر مرگ یک نویسنده،هرچند هم مهمل گو باشد، به خودی خود واقعه بزرگی نباشد از لحاظ عواقبی که اینگونه وقایع ممکن است در روحیه مردم عموماً داشته باشد مسلماً قابل توجه است.
بدیهی است وقتی امثال خلیلی برای بدبختان بی نوا هفت تیر بکشند کسانی که مثل کسروی تکروی می کنند باید با یک گلوله از پای درآیند.
محیط ایران جای اینگونه اشخاص نیست.
بعد از این از این جنایتها زیاد روی خواهد داد ولی هرقدر تعداد آنها زیاد باشد به اندازه کثافتکاریهای دیکتاتور آینده ای که راست راست جلو تو راه می رود و شاید او را نمی شناسی مهم نخواهد بود.
در هرحال، خیال می کنم این روزها هم بگذرد.
قیل و قال زیاد می کنند.
احمقها، پادوها، نوحه خوانها، سینه زنها، منتظر التعزیه ها خیلی سینه می درند و سنگ به سر و مغزشان می کوبند (ظاهراً و با حرف و نه باطنا) ولی گمان می کنم با این ریسمانها دگر نمی توان دنیا را بست.
کسروی مرد ولی کسرویهای زنده زیاد هستند و اتفاقاً شایبه دروغگوئی و خیانت و دوروئی و پیغمبری هم در آنها نمی توان یافت.
حسن شهید نورایی
نامه رضا جرجانی
ﺧﻮﺍﻧﺪﻩ ﺑﺎﺷﯿﺪ ﻭ ﺁﻥ ﻫﻢ ﮐﺸﺘﻦ ﮐﺴﺮﻭﯼ ﺩﺭ ﻗﻠﺐ ﻭﺯﺍﺭﺕ ﺩﺍﺩﮔﺴﺘﺮﯼ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻃﺮﺯﻋﺠﯿﺒﯽ ﺻﻮﺭﺕ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﭘﯿﺪﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﮔﺮﻭﻩ ﺯﯾﺎﺩﯼ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﮐﺎﺭ ﺩﺳﺖ ﺑﻪ ﯾﮑﯽ ﺑﻮﺩﻩﺍﻧﺪ ( ﺷﻬﺮﺕ ﺩﺍﺷﺖ ﮐﻪ ﺍﻧﺠﻤﻦ ﻣﺴﻠﻤﯿﻦ ﭘﻨﺠﺎﻩ ﻫﺰﺍﺭ ﺗﻮﻣﺎﻥ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﯾﻦ ﮐﺎﺭ ﺗﺨﺼﯿﺺ ﺩﺍﺩﻩﺑﻮﺩﻩ) .
ﺑﻪ ﻃﻮﺭ ﺧﻼﺻﻪ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﻗﺮﺍﺭ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﮐﺴﺮﻭﯼ ﺑﺎ ﻣﻌﺎﻭﻥ ﺧﻮﺩ، ﺣﺪﺍﺩﭘﻮﺭ، ﺩﺭ ﻣﻘﺎﺑﻞ ﻣﺴﺘﻨﻄﻖ ﻣﺸﻐﻮﻝ ﺩﻓﺎﻉ ﺍﺯ ﺧﻮﺩ ﺑﻮﺩﻩ ﮐﻪ ﺩﻭ ﻧﻔﺮ ﻧﻈﺎﻣﯽ ﻭﺍﺭﺩ ﻣﯽﺷﻮﻧﺪ ﻭ ﮔﻠﻮﻟﻪﺍﯼ ﺑﻪ ﮔﺮﺩﻥ ﺍﻭ ﻣﯽﺯﻧﻨﺪ .
ﮔﻮﯾﺎ ﻣﻌﺎﻭﻥ ﮐﺴﺮﻭﯼ، ﺑﺮﺍﯼ ﺩﻓﺎﻉ، ﺩﻭ ﺗﯿﺮ ﯾﮑﯽ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﻭ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺭﺍ ﺑﻪ ﭘﺎﯼ ﻫﺮ ﯾﮏ ﺍﺯ ﻗﺎﺗﻠﯿﻦ ﻣﯽﺯﻧﺪ (ﺟﺮﯾﺎﻥ ﺩﺭﺳﺖ ﻣﻌﻠﻮﻡ ﻧﯿﺴﺖ ﭼﻮﻥ ﺩﺭ ﺭﻭﺯﻧﺎﻣﻪﻫﺎ ﺁﻧﭽﻪ ﺭﺍﺟﻊ ﺑﻪ ﻗﺎﺗﻠﻬﺎ ﻧﻮﺷﺘﻪﺍﻧﺪ ﮐﻪ ﺁﺯﺍﺩﺍﻧﻪ ﺧﺎﺭﺝ ﻣﯽﺷﻮﻧﺪ ﻭ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﺍﻟﻠﻪﺍﮐﺒﺮ ﻣﯽﮐﺸﻨﺪ ﻭ ﺩﺭﺷﮕﻪ ﻣﯽﮔﯿﺮﻧﺪ ﻭ ﺑﻪ ﻣﺮﯾﻀﺨﺎﻧﻪ ﻣﯽﺭﻭﻧﺪ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﮔﻨﮓ ﻭ ﻣﺸﮑﻮﮎ ﺑﻪ ﻧﻈﺮ ﻣﯽﺭﺳﺪ ) .
ﭼﯿﺰﯼ ﮐﻪ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺩﺍﺭﺩ ﻣﺴﺘﻨﻄﻖ ﮐﺴﺮﻭﯼ ﻇﺎﻫﺮﺍً ﻏﺶ ﻣﯽﮐﻨﺪ ﻭ ﻗﺎﺗﻠﯿﻦ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺁﻧﮑﻪ ﮐﺴﺮﻭﯼ ﻭ ﻣﻌﺎﻭﻧﺶ ﺭﺍ ﺑﺎ ﮔﻠﻮﻟﻪ ﻣﯽﮐﺸﻨﺪ ﮔﻮﯾﺎ ﻓﺮﺻﺖ ﺯﯾﺎﺩﯼ ﺩﺍﺷﺘﻪﺍﻧﺪ ﻭ ﺑﺎ ﮐﻤﺎﻝ ﻓﺮﺍﻏﺖ ﺑﺎﻝ ﻣﻘﺪﺍﺭ ﺯﯾﺎﺩﯼ ﺯﺧﻢ ﮐﺎﺭﺩ ﺑﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﻣﯽﺯﻧﻨﺪ ( ﺍﺯ ﺗﺮﺱ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﻣﺒﺎﺩﺍ ﭘﯿﻐﻤﺒﺮ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺯﻧﺪﻩ ﺑﺸﻮﺩ ) ﻭ ﺑﻌﺪ ﻫﻢ ﺑﺎ ﻧﻬﺎﯾﺖ ﻭﻗﺎﺣﺖ ﺍﺯ ﺟﻠﻮ عدهٔ ﺯﯾﺎﺩﯼ ﻣﯽﮔﺬﺭﻧﺪ ﻭ ﮐُﺮﺍﻭﻏﻠﯽ ﻣﯽﺧﻮﺍﻧﻨﺪ ﻭ ﺑﻌﺪ ﺑﻪ ﻃﻮﺭ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﻣﺸﮑﻮﮐﯽ ﮔﺮﻓﺘﺎﺭ ﻣﯽﺷﻮﻧﺪ .
ﺍﯾﻦ ﻫﻢ ﻣﺎﺳﺘﻤﺎﻟﯽ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺷﺪ .
ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﻟﺤﺎﻅ ﻗﻀﺎﯾﯽ ﻭ ﺩﯾﮕﺮ ﺑﻪ ﻋﻠﺖ ﺁﻧﮑﻪ ﻣﻘﺘﻮﻝ ﺭﺍ ﻣﯽﺷﻨﺎﺧﺘﯿﺪ ﺍﺷﺎﺭﻩ ﮐﺮﺩﻡ ﻭﻟﯽ ﺁﻧﻬﻢ ﻫﻤﺎﻧﻘﺪﺭ ﻋﺠﯿﺐ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﺎﻗﯿﺶ، ﻓﻘﻂ ﯾﮏ geste symbolique [ ﮊﺳﺖ/ ﺣﺮﮐﺖ ﻧﻤﺎﺩﯾﻦ ] ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺟﺮﯾﺎﻥ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺭﺩ ﻭ ﻧﺸﺎﻥ ﻣﯽﺩﻫﺪ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻣﻤﻠﮑﺖ ﺷﺎﻫﻨﺸﺎﻫﯽ ﻫﯿﭽﮑﺲ ﺍﺯ ﺟﺎﻥ ﺧﻮﺩﺵ ﺩﺭ ﺍﻣﺎﻥ ﻧﯿﺴﺖ، ﺣﺘﯽ ﺩﺭ ﻣﺦ ﺑﻨﮕﺎﻩ ﺩﺍﺩﮔﺴﺘﺮﯼ !
نامه به شهید نورایی
صادق هدایت
کسانی بر احمد کسروی سخنان ناروا میرانند که بی گمان یک نسک (=کتاب) هم از ایشان نخوانده اند.
هرکس که بی پی ورزی (=تعصب) دینی نسک ها و نوشته های احمد کسروی را بخواند، آن ها را بسیار پر دانش و درخور اندیشه در میابد و از همان نوشته ها هم دانش دانی این مرد بزرگ نمایان است.
ایشان مردی بودند که تمامی زندگانی پربارشان را در راه پیشکاری (=خدمت به) میهن و هم میهنان خود کرده و به خوبی کوشیدند که توده مردم روزگارشان را از کژی ها و ناپاکی های روزگار برهانند و شورخبتانه برخی از پی ورزان و خردمردگان دینی به جای پژوهش و خوانش و کوشش و داوری، کمر به کشتن ایشان بستند که این ننگ تا ایرانی بر ایران زنده است از کارنامه (=تاریخ) ایرانی پاک نخواهد شد.
کسروی در دیباچه (=مقدمه) تمام نسک هایش از خوانندگان درخواست کرده که بی پی ورزی نوشته هایش را بخوانند و با استفاده از نیروی اندیشه خود داوری کنند (همانگونه که فرنام (=عنوان) کتاب شیعه گری خود را "بخوانند و داوری کنند" نهاد)، ولی شوربختان شماری از مردمان خردبرگشته و نادان که کشتن انسان برایشان از اندیشیدن آسان تر بود، این مرد فرزانه را کشتند .... از خوانندگان گرامی درخواست دارم که هتا (=حتی) یک بار هم که شده گفتار های این مرد بزرگ را بخوانند و داوری کنند و به آمیغ پژوهی بر آیند تا ببینند که آیا کسروی آمیغ ها را میگفت یا ...
نگران نباشید آدمکش کم نیست یکی پیدا میشه که با یا بدون حجت شرعی گردن مخالفین فکری رو بزنه! برادران دایشی هم که تو کشورهای عربی مشغول همین عملیات هستند!
میخواهد ترور کسروی و ... باشد
یا صیاد شیرازی و...
با سلام خیلی کوتاه عرض کنم بنده کتاب های کسروی را مطالعه کردم و دیدم که ایشان خیلی بی سواد هستن اصلا انگار بهره ای از علم و دانش نبرده اند
دوست گرامی متاسفانه شما نه کسروی رو مشناسی و نه اصلا کتابهشو خوندی حالا جو برت داشته اینو میگی من با اونها کاری ندارم ولی اگر حقیقتا کتابهای کسروی رو خونده باشی باید تاریخ مشروطه اونو هم خونده باشی کتابی که یکی از کتابهای مرجع در مورد تاریخ مشروطه هست
حالا تو خود حدیث مفص بخوان از این مجمل
ایشان می روند و در میان مردم چند خرافه پیدا می کنند و از آنها اشکال میکند و آنها را به اسم دین مینویسند و مردم عوام که تخصصی ندارند فکر می کنند ایشان روشن فکر است زیرا برخی عوام تا میبینند که یک نفر به مقداری از گزاره های دینی اشکال می کند و حرف از روشن فکری میزند فکر میکنند با سواد است. فتأمل:!