دختر دائی پروین
نویسنده:
علی محمد افغانی
امتیاز دهید
✔کتاب سرگذشت پسری است که خود راوی آن است .داستان اینگونه آغاز می شود : من در کرمانشاه با پدر و مادرم زندگی میکردم .آنها همواره مرا تشویق میکردند ک خوب درس بخوانم تا در آینده فرد مفیدی باشم .خانه ما بزرگ بود ، طوری که تعدادی از اتاقهای آن را اجاره داده بودیم .عبدل و مملی دو پسر عمو بودند که با پدر و مادرشان در منزل ما زندگی میکردند . آنها نیازمند بودند و از دستورهای من همچون اوامر ارباب اطاعت میکردند .این پسر عموها دوستان خوبی برای من بودند.روزی عبدل و مملی هنگام عبور از جلو دکانی به تماشای قناری داخل قفس میایستند .صاحب دکان ناگهان دست آن دو را گرفته ، به دزدیدن انجیر و خرما متهم میسازد .من که آنها را خوب میشناختم از شنیدن این خبر ناراحت شدم و تصمیم گرفتم کار مغازهدار را تلافی کنم .از این رو ، وارد دکان شدم و مغازهدار را سرگرم کردم .دراین فاصله عبدل و مملی دو گونی از انجیرهای او را داخل نهر جلوی مغازه خالی کردند و بعد هر سه به خانه برگشتیم .روزی شنیدم که کولیهای قرهچی نزدیک کاروانسرای عالم شکن چادر زدهاند .مملی و عبدل از من خواستن تا برای دیدن یکی از خویشاوندانم همراه آنها به آنجا برویم ، زمان امتحانات فرا رسیده بود و من اجازه خروج از خانه را نداشتم ، سرانجام با اصرار پسرعموها به سمت کاروانسرا حرکت کردم با نزدیک شدن به چادرها رضا را شناختم .او پسر دختر دایی پروین بود.
بیشتر
دیدگاههای کتاب الکترونیکی دختر دائی پروین