پرش: مجموعه قصه

روزی لئون تولستوی در خیابانی راه می رفت که ناآگاهانه به زنی تنه زد. زن بی وقفه شروع به فحش دادن و بد وبیراه گفتن کرد .
بعد از مدتی که خوب تولستوی را فحش مالی کرد ،تولستوی کلاهش را از سرش برداشت و … محترمانه معذرت خواهی کرد و در پایان گفت : مادمازل من لئون تولستوی هستم .
زن که بسیار شرمگین شده بود ،عذر خواهی کرد و گفت :چرا شما خودتان را زودتر معرفی نکردید؟ تولستوی در جواب گفت : شما آنچنان غرق معرفی خودتان بودید که به من مجال این کار را ندادید.
شرح احوالات تولستوی مانندعارفان ایران زمین تاثیرآن هم بدلیل زندگی اودرقفقاز8-)

اگه سعی کنید نسخه های صوتی بیشتری بگذارید.سپاسگذارم.

جواب دندان شکن
روزی لئون تولستوی در خیابانی راه می رفت که ناآگاهانه به زنی تنه زد. زن بی وقفه شروع به فحش دادن و بد وبیراه گفتن کرد .
بعد از مدتی که خوب تولستوی را فحش مالی کرد ،تولستوی کلاهش را از سرش برداشت و … محترمانه معذرت خواهی کرد و در پایان گفت : مادمازل من لئون تولستوی هستم .
زن که بسیار شرمگین شده بود ،عذر خواهی کرد و گفت :چرا شما خودتان را زودتر معرفی نکردید؟ تولستوی در جواب گفت : شما آنچنان غرق معرفی خودتان بودید که به من مجال این کار را ندادید.

سلام
کاش فقط برای بهتر شناختن کتاب خیلی کم در چند سطر از اون کتاب رو جلوش بذارن خیلی بهتر میشه:-)
ممنون بی نظیره

ممنون خیلى ممنون………………!
:x:-)8-)

خیلی جالب بود و بعضی از داستاناش یه کم غم انگیز اما روی هم رفته خیلی قشنگ بود
حتما بخونیدش8-)