رسته‌ها
گرسنه
امتیاز دهید
5 / 4.5
با 50 رای
نویسنده:
امتیاز دهید
5 / 4.5
با 50 رای
✔️ کتاب گرسنه، رمانی نوشته برنده جایزه ی نوبل ادبیات، کنوت هامسون است که برای اولین بار در سال 1890 به انتشار رسید. هامسون، یکی از مهمترین و جنجال برانگیزترین نویسندگان قرن بیستم، با خلق این داستان خودزندگی نامه ای و قدرتمند درباره فقر، گرسنگی و استیصال نویسنده ای جوان که در تلاش برای دستیابی به خودشناسی و ذوق هنری است، نقطه ی عطفی در تاریخ ادبیات جهان به وجود آورد. این رمان به شکلی درخشان به تأثیرات ذهنیِ مفهوم بیگانگی و وسواس های فکری می پردازد و تصویری فراموش نشدنی از مردی تحت تأثیر نیروهای خارج از کنترل خود و در آستانه ی خودتخریب گری ارائه می کند. هامسون، بر بسیاری از نویسندگان برجسته ی قرن بیستم، افرادی چون کافکا، جویس و هنری میلر تأثیرگذار بود. کتاب گرسنه، اثری بزرگ و برجسته است که با زیبایی تمام به شکاف های روح آدمی می پردازد.

از متن کتاب:
کاش یه لقمه نون پیدا می‌شد می‌خوردم! یکی از اون نون‌های جو تپلی که آدم همون طور که راه می‌ره گاز می‌زنه. قدم می‌زدم و با خودم کلنجار می‌رفتم که نون جو چه جورش بهتره. گرسنگی همون طور ادامه داشت. آرزو کردم کاش می‌مردم و راحت می‌شدم؛ اون وقت احساساتی شدم و زدم زیر گریه. خیابونی رو که در پیش‌گرفته بودم تمومی نداشت. ناگهان سر جام ایستادم. پاهامو کوفتم روی سنگفرش و بلندبلند بدوبیراه گفتم. این حرف چی بود که اون مردک به من زده بود؟ به چه حقی به من گفته بود احمق؟ به اون پلیس نشون می دم که احمق کیه! این بود که برگشتم و دوان‌دوان توی خیابون شروع کردم به رفتن. از خشم می‌سوختم. نزدیکی‌های آخر خیابون پام پیچ خورد و نقش زمین شدم؛ اما چیزیش نگرفتم. از جا بلند شدم و باز شروع کردم به دویدن، به ایستگاه قطار که رسیدم انقدر بی‌رمق بودم که احساس می‌کردم نمی‌تونم خودمو به بارانداز برسونم؛ ازین گذشته، بعد از اون دوندگی خشم درونم فروکش کرده بود. ایستادم نفس تازه کنم. چه فرقی می کنه که پلیس به آدم چی گفته باشه؟...
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
تعداد صفحات:
333
فرمت:
PDF
آپلود شده توسط:

کتاب‌های مرتبط

درج دیدگاه مختص اعضا است! برای ورود به حساب خود اینجا و برای عضویت اینجا کلیک کنید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی گرسنه

تعداد دیدگاه‌ها:
16
این رمانی است که نه با ماجرا و حوادث بلکه با حضور و نفس شخص راوی پیش می رود. سه عنصر اصلی این اثر، راوی، گرسنگی، و شهر اسلو هستند (رمان با خروج راوی از اسلو پایان می یابد). نویسنده با کمرنگ کردن خط سیر ماجرایی، رمان را به شرح کنش و واکنش این سه عنصر تبدیل کرده است.
فیلم مهم و دیدنی ای هم از روی همین رمان اقتباس شده که البته فاقد بسیاری از ظرافت های رمان است. این فیلم هم یکی از مهم ترین فیلم های تاریخ سینمای دانمارک شمرده می شود.
درباره ی ترجمه ها: در ترجمه ی گلشیری حدود یکی دو صفحه سانسور شده است. چاپ قدیم ترجمه ی سیار، ایرادات ویرایشی داشته که در چاپ جدید آن توسط علمی فرهنگی این ایرادات رفع گردیده و سانسوری هم اعمال نشده است.
گرسنه یک کتاب نیست شروع یک فصل تازه در رمان نویسیست بی شک نوبل ادبی ان سالها برازنده نویسنده بزرگی چون خوده هامسون است زیرا حمایتهای او در زمان جنگهای جهانی دوم از هیتلر هم نتوانست نظر کارشناسان و منتقدین وقت مراسم نوبل ادبی را نصبت به او عوض کند ودر اخر با تمام مخالفتها جایزه به او اهدا شد
از اول ک شروع ب خوندن کتاب کردم منتظر ی اتفاق بودم...اتفاقی ک هیچ موقع نیفتاد.
از اسمش هم پیداست ک شرح گرسنگیه....گاهی بدجور دل آدمو میسوزونهاما این دلسوزی زمانی بیشتر نمود پیدا میکرد ک خودمم گرسنم بود....با این تفاوت ک من مطمئن بودم ی وعده غذای گرم هست ک ده دقیقه،یک ربع و یا نهایتا نیم ساعت دیگه انتظارمو میکشه.
این آدم خیلی عزت نفس داشت و چیزی ک بیشتر از گرسنگیش توجهو جلب میکرد عزت نفس و مناعتش بود ک حتی وقتی هم میخواست نمیتونست بشکنتش.
مناعت این آدم ب حدی بود ک مثل یک نجیب زاده بقول دوستمون دکمشو گرو گذاشت تا دست رد ب سینه ی فردی ب ظاهر نیازمندتر نزنه.
با خوندن این کتاب "گشنگی نکشیدی که عاشقی از یادت بره"برام تداعی شد.
هیچ نوع اتفاق خاصی در کتاب نمیفته....ی جور گرسنگی نامه اس و ب اون دسته از دوستانی ک دنبال ی داستان مهیج و سرشار از ماجراهای محیر العقول و هیجان انگیز هستن توصیه نمیشود.بیشتر شرح خفت و بدبختیه و گاها حالت مالیخولیایی میگیره.اما من ازش خوشم اومد.
کتاب 4فصله در مورد زمانی که هامسون واقعا فقیر و بی چیز بوده و حتی عذای مختصری برای سیر کردن شکمش نداشته زمانی که شدید درگیر بوده که چگونه پولی برای ادامه زندگیش محیا کنه و هیچ پناهی توی این شهر نداشته ....کارهایی که می کنه اندیشه هایی که به ذهنش می یاد مقالاتی که می نویسه:-(
گرسنه هم کتاب قشنگیه هم اینکه در تاریخ ادبیات جایگاه مهمی داره. پدر داستان جریان سیال ذهن میدوننش علما!
ترجمه احمد گلشیری هم خیلی باحاله.
از این جور شخصیت ها خوشم میاد تا حدودی یاد کنولپ هرمان هسه افتادم.

آره چقد خدا بود داستان دوست من هسه.کسی ندارتش pdf؟ تو سایت نبود.کتاب من مال بابابزرگمه.4 5 صفه از وسطش نیس.
plz
اسپارتاکوس دستت درست .
من هم خواندم اما رو راست زیاد به دلم ننشست . احتمالا به درک و فهمم بر میگردد .
اما حس میکنم که این سختیهایی که این اقا در این کتاب متحمل شده خیلی سخت ترهایش را من قبلا خودم تجربه کرده ام . وقت کنم یک بار دیگر میخوانم شاید بیشتر دستگیرم شد .
منم بالاخره خوندمش البته با ترجمه احمد گلشیری. از این جور شخصیت ها خوشم میاد تا حدودی یاد کنولپ هرمان هسه افتادم.
PDF
3 مگابایت
گرسنه
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک