گفتارهای معنوی
نویسنده:
مرتضی مطهری
امتیاز دهید
.
در کلام به موارد زیر پرداخته شده است.
1-آزادی معنوی
2- عبادت و دعا
3- توبه
4- بزرگی و بزرگ واری روح
5- ایمان به غیب
6- معیار انسانیت
7- هجرت و جهاد
8- مکتب انسانیت
معیار انسانیت:
... مکتب دیگر میگوید : معیار انسانیت «اراده» است ، اراده مسلط کننده انسان بر نفس خود به عبارت دیگر معیار انسانیت ، تسلط انسان بر خود ، بر نفس خود ، بر اعصاب خود ، بر غرایز خود ، بر شهوات خود ، به طوری که هر کاری که از انسان صادر میشود به حکم عقل و اراده باشد نه به حکم میل . فرق است میان میل و اراده ، میل در انسان یک کشش است ، یک جاذبه است ، جنبه بیرونی دارد یعنی رابطه بین انسان و شیئ خارجی . که آن شیئ انسان را به سوی خودش می کشد . مثل آدم گرسنه که میل به غذا دارد ، این میل یک جاذبه است که انسان را به سوی خودش می کشد . مثل آدم گرسنه که میل به غذا دارد ، این میل یک جاذبه است که انسان را به طرف خود می کشد . یا مثلا تمایل جنسی یک جاذبه است ،یک میل است که انسان را به سوی خودش می کشاند ، انسان به سوی آن حالتی که نامش خواب است کشیده میشود . میل به جاه و مقام ، شهوت جاه و مقام ، انسان را به سوی خودش می کشاند و امثال اینها.
ولی اراده بیشتر جنبه درونی دارد . برعکس میل است ، انسان را از کشش امیال آزاد میکند . یعنی امیال را در اختیار انسان قرار میدهد . هر طور که میلش بکشد . تابع تصمیم و فکر بودن غیر از تابع میل بودن است . این ، نوعی تسلط بر امیال است . اگر توجه کرده باشید علمای اخلاق ، اخلاقیون قدیم ما بیشتر تکیه شان روی مسئله اراده بود . اراده حاکم بر میلهای انسان می گفتند معیار و میزان انسانیت ،اراده است. حیوان موجودی است که میتواند به حکم اراده و به حکم اختیار از جبر غریزه آزاد باشد. میتواند اراده بکند که بر ضد میل خودش رفتار و عمل بکند . پس آن کسی انسان است که برخودش مسلط باشد و بر هر اندازه که انسان برخودش مسلط نباشد ، از انسانیت بدور است . این هم یک نظر است . این هم یک معیار برای انسانیت است ...
معیار دیگر برای انسانیت انسان ، آزادی است . یعنی چه؟ یعنی انسان آن اندازه انسان است که هیچ جبری را تحمل نکند ، محکوم و اثیر هیچ قدرتی نباشد ، همه چیز را خودش آزادانه انتخاب کند . در مکتبهای جدید میدانید که روی آزادی به عنوان یک معیار انسانی بیشتر تاکید شده است. یعنی به هر اندازه که فرد بتواند آزاد زیست کند به همان اندازه انسان است . پس آزادی معیار انسانیت است . این نظریه چطور است ؟ آیا این نظریه درست است ؟ این نظریه هم مثل نظریه های پیش درست و نادرست است یعنی به عنوان جزئی از انسانیت انسان درست است ولی به عنوان تمام معیار انسانیت درست نیست . از نظر اسلام همانطور که محبت انسانها نسبت به یکدیگر تشویق و ترغیب و تقدیس و به آن دعوت شده است و همانطور که تسلط انسان بر نفس خودش تقدیس و به آن دعوت شده است ، آزادی هم تقدس است.
بیشتر
در کلام به موارد زیر پرداخته شده است.
1-آزادی معنوی
2- عبادت و دعا
3- توبه
4- بزرگی و بزرگ واری روح
5- ایمان به غیب
6- معیار انسانیت
7- هجرت و جهاد
8- مکتب انسانیت
معیار انسانیت:
... مکتب دیگر میگوید : معیار انسانیت «اراده» است ، اراده مسلط کننده انسان بر نفس خود به عبارت دیگر معیار انسانیت ، تسلط انسان بر خود ، بر نفس خود ، بر اعصاب خود ، بر غرایز خود ، بر شهوات خود ، به طوری که هر کاری که از انسان صادر میشود به حکم عقل و اراده باشد نه به حکم میل . فرق است میان میل و اراده ، میل در انسان یک کشش است ، یک جاذبه است ، جنبه بیرونی دارد یعنی رابطه بین انسان و شیئ خارجی . که آن شیئ انسان را به سوی خودش می کشد . مثل آدم گرسنه که میل به غذا دارد ، این میل یک جاذبه است که انسان را به سوی خودش می کشد . مثل آدم گرسنه که میل به غذا دارد ، این میل یک جاذبه است که انسان را به طرف خود می کشد . یا مثلا تمایل جنسی یک جاذبه است ،یک میل است که انسان را به سوی خودش می کشاند ، انسان به سوی آن حالتی که نامش خواب است کشیده میشود . میل به جاه و مقام ، شهوت جاه و مقام ، انسان را به سوی خودش می کشاند و امثال اینها.
ولی اراده بیشتر جنبه درونی دارد . برعکس میل است ، انسان را از کشش امیال آزاد میکند . یعنی امیال را در اختیار انسان قرار میدهد . هر طور که میلش بکشد . تابع تصمیم و فکر بودن غیر از تابع میل بودن است . این ، نوعی تسلط بر امیال است . اگر توجه کرده باشید علمای اخلاق ، اخلاقیون قدیم ما بیشتر تکیه شان روی مسئله اراده بود . اراده حاکم بر میلهای انسان می گفتند معیار و میزان انسانیت ،اراده است. حیوان موجودی است که میتواند به حکم اراده و به حکم اختیار از جبر غریزه آزاد باشد. میتواند اراده بکند که بر ضد میل خودش رفتار و عمل بکند . پس آن کسی انسان است که برخودش مسلط باشد و بر هر اندازه که انسان برخودش مسلط نباشد ، از انسانیت بدور است . این هم یک نظر است . این هم یک معیار برای انسانیت است ...
معیار دیگر برای انسانیت انسان ، آزادی است . یعنی چه؟ یعنی انسان آن اندازه انسان است که هیچ جبری را تحمل نکند ، محکوم و اثیر هیچ قدرتی نباشد ، همه چیز را خودش آزادانه انتخاب کند . در مکتبهای جدید میدانید که روی آزادی به عنوان یک معیار انسانی بیشتر تاکید شده است. یعنی به هر اندازه که فرد بتواند آزاد زیست کند به همان اندازه انسان است . پس آزادی معیار انسانیت است . این نظریه چطور است ؟ آیا این نظریه درست است ؟ این نظریه هم مثل نظریه های پیش درست و نادرست است یعنی به عنوان جزئی از انسانیت انسان درست است ولی به عنوان تمام معیار انسانیت درست نیست . از نظر اسلام همانطور که محبت انسانها نسبت به یکدیگر تشویق و ترغیب و تقدیس و به آن دعوت شده است و همانطور که تسلط انسان بر نفس خودش تقدیس و به آن دعوت شده است ، آزادی هم تقدس است.
آپلود شده توسط:
اسپارتاکوس
1390/07/14
دیدگاههای کتاب الکترونیکی گفتارهای معنوی