نقدی بر مارکسیسم
نویسنده:
مرتضی مطهری
امتیاز دهید
.
در این کتاب، درباره علل گرایش مردم جهان به مارکسیسم بحث نشده و تنها در مورد علل پیدایش مارکسیسم مقداری بحث شده است . البته در ضمن این بحث به علل گرایش مردم به مارکسیسم در زمان خود مارکس اشاره شده است . نویسنده در مورد " زمینه پیدایش مارکسیسم " دو محیط را عنوان کرده است : یکی محیط واقعیتها و دیگری محیط افکار و یا به تعبیری که ما گفتیم ، یکی جریانهای اجتماعی و دیگری جریانهای فردی . اما در مورد محیط واقعیتها و جریانهای اجتماعی مدعی است که دو چیز سبب پیدایش مارکسیسم شده است : یکی اینکه در قرن نوزدهم وضع سرمایه داری به شکلی درآمد که برای اولین بار طبقهای به نام پرولتر که معلول وضع صنعت و وضع کارخانجات و اوضاع اقتصادی این قرن بود و طبقه استثمار شده به شکل جدید بود ، به وجود آمد . دیگر اینکه آگاهیهای سیاسی و اجتماعی در بین مردم پیدا شده بود . البته عامل اول که عامل استثمار باشد امر بی سابقهای نیست ولی این استثمار در قرن نوزدهم با عامل دوم یعنی آگاهیهای سیاسی همراه گردید . یعنی از یک طرف تودهها تحت فشار قرار گرفتند و از طرف دیگر آگاهیهای اجتماعی و سیاسی در میان آنها بوجود آمد و این امر سبب شد که زمینه تشکل تودهها فراهم گردد و بنابراین اگر تزی و فلسفهای به نفع اینها عرضه میشد ، زمینه پذیرش آن بسیار بود . اما از جنبه محیط افکار ، میگوید که تقریبا همه عناصر فکری مارکس قبل از خود او فراهم شده است و مارکس در این زمینه چندان ابتکاری ندارد ، آنچه را که به نام او میشناسند ، قبل از او بوده است . مثلا ماتریالیسم قبل از مارکس بوده ، به قول خود مارکسیستها در دنیای قدیم بوده ، در قرن هجدهم بوده و اوج گرفته بوده است و بعد هم در میان شاگردان چپ گرای هگل شخصی به نام فوئر باخ بود که ماتریالیسم را متحول کرد و مارکس در واقع پیرو اوست . منطق دیالکتیک هم به اعتراف همه
مارکسیستها منطق هگل است . مسأله اشتراکیت و سوسیالیسم هم قبل از مارکس بوده است . مسأله انسان گرایی نیز که بعدا بحث شیرینی درباره آن مطرح میشود قبل از مارکس بوده است و مخصوصا خود مارکس تصریح میکند که در این قسمت مدیون فوئر باخ است . پس آنچه که ابتکار مارکس است چیست ؟
بیشتر
در این کتاب، درباره علل گرایش مردم جهان به مارکسیسم بحث نشده و تنها در مورد علل پیدایش مارکسیسم مقداری بحث شده است . البته در ضمن این بحث به علل گرایش مردم به مارکسیسم در زمان خود مارکس اشاره شده است . نویسنده در مورد " زمینه پیدایش مارکسیسم " دو محیط را عنوان کرده است : یکی محیط واقعیتها و دیگری محیط افکار و یا به تعبیری که ما گفتیم ، یکی جریانهای اجتماعی و دیگری جریانهای فردی . اما در مورد محیط واقعیتها و جریانهای اجتماعی مدعی است که دو چیز سبب پیدایش مارکسیسم شده است : یکی اینکه در قرن نوزدهم وضع سرمایه داری به شکلی درآمد که برای اولین بار طبقهای به نام پرولتر که معلول وضع صنعت و وضع کارخانجات و اوضاع اقتصادی این قرن بود و طبقه استثمار شده به شکل جدید بود ، به وجود آمد . دیگر اینکه آگاهیهای سیاسی و اجتماعی در بین مردم پیدا شده بود . البته عامل اول که عامل استثمار باشد امر بی سابقهای نیست ولی این استثمار در قرن نوزدهم با عامل دوم یعنی آگاهیهای سیاسی همراه گردید . یعنی از یک طرف تودهها تحت فشار قرار گرفتند و از طرف دیگر آگاهیهای اجتماعی و سیاسی در میان آنها بوجود آمد و این امر سبب شد که زمینه تشکل تودهها فراهم گردد و بنابراین اگر تزی و فلسفهای به نفع اینها عرضه میشد ، زمینه پذیرش آن بسیار بود . اما از جنبه محیط افکار ، میگوید که تقریبا همه عناصر فکری مارکس قبل از خود او فراهم شده است و مارکس در این زمینه چندان ابتکاری ندارد ، آنچه را که به نام او میشناسند ، قبل از او بوده است . مثلا ماتریالیسم قبل از مارکس بوده ، به قول خود مارکسیستها در دنیای قدیم بوده ، در قرن هجدهم بوده و اوج گرفته بوده است و بعد هم در میان شاگردان چپ گرای هگل شخصی به نام فوئر باخ بود که ماتریالیسم را متحول کرد و مارکس در واقع پیرو اوست . منطق دیالکتیک هم به اعتراف همه
مارکسیستها منطق هگل است . مسأله اشتراکیت و سوسیالیسم هم قبل از مارکس بوده است . مسأله انسان گرایی نیز که بعدا بحث شیرینی درباره آن مطرح میشود قبل از مارکس بوده است و مخصوصا خود مارکس تصریح میکند که در این قسمت مدیون فوئر باخ است . پس آنچه که ابتکار مارکس است چیست ؟
آپلود شده توسط:
اسپارتاکوس
1390/06/06
دیدگاههای کتاب الکترونیکی نقدی بر مارکسیسم
پس منبع خوبی برای نقد اندیشه های مارکس نیست !
نکته آخر اینکه مطهری مانند استاد خویش ایدئالیسم را توهم وسفسطه می دانست!!!!!!(?)(?)(?)(?)(?)(?)(?)(?)(?)(?)(?)(?)(?)(?)(?)(?)(?)(?)(?)(?)(?)(?)