چنین گفت زرتشت
نویسنده:
فردریش نیچه
مترجم:
رحیم غلامی
امتیاز دهید
ترجمه دیگر
چنین گفت زرتشت ، کتابی برای همه و هیچکس اثری فلسفی و شاعرانه از فریدریش نیچه (۱۸۴۴-۱۹۰۰)، فیلسوف آلمانی، که طی سالهای ۱۸۸۳ تا ۱۸۸۵ نوشته شد. این اثر مهمترین اثر نیچه است که در آن نظریاتی چون، «ابرمرد» و «بازگشت جاودانی» کاملترین صورت و مثبتترین معنی خود را پیدا میکند. این کتاب حالت داستانگونه دارد و قهرمان اصلی آن شخصی به نام «زرتشت» است. نیچه در این کتاب عقاید خود را از زبان این شخصیت بیان داشتهاست. نیچه از بیست و چهار سالگی (یعنی درسال ۱۸۶۹تا۱۸۷۹ بمدت ده سال) به استادی کرسی واژه شناسی Philology کلاسیک در دانشگاه بازل و به عنوان آموزگار زبان یونانی در دبیرستان منصوب میشود. در ۲۳ مارس مدرک دکتری را بدون امتحان از جانب دانشگاه لایپزیگ دریافت میکند. او هوادار فلسفهٔ آرتور شوپنهاور فیلسوف شهیر آلمانی بود. برتراند راسل در «تاریخ فلسفه غرب» در مورد نیچه میگوید: «ابرمرد نیچه شباهت بسیاری به زیگفرید (پهلوان افسانهای آلمان) دارد فقط با این تفاوت که او زبان یونانی هم میداند!»
فریدریش نیچه پس از سالها آمیختن با دنیای فلسفه و بحث و جدال، ده سال پایان عمرش را در جنون به سرد برد و در زمانی که آثارش با موفقیتی بزرگ روبه رو شده بودند او آنقدر از سلامت ذهنی بهره نداشت تا آن را به چشم خود ببیند. سرانجام در سال ۱۸۸۹ به دلیل ضعف سلامت و سردردهای شدیدش مجبور به استعفا از دانشگاه و رها کردن کرسی استادی شد و بالاخره در ۲۵ اوت سال ۱۹۰۰ در وایمار و پس از تحمل یکدورهٔ طولانی بیماری براثر سکته مغزی درگذشت.
بیشتر
چنین گفت زرتشت ، کتابی برای همه و هیچکس اثری فلسفی و شاعرانه از فریدریش نیچه (۱۸۴۴-۱۹۰۰)، فیلسوف آلمانی، که طی سالهای ۱۸۸۳ تا ۱۸۸۵ نوشته شد. این اثر مهمترین اثر نیچه است که در آن نظریاتی چون، «ابرمرد» و «بازگشت جاودانی» کاملترین صورت و مثبتترین معنی خود را پیدا میکند. این کتاب حالت داستانگونه دارد و قهرمان اصلی آن شخصی به نام «زرتشت» است. نیچه در این کتاب عقاید خود را از زبان این شخصیت بیان داشتهاست. نیچه از بیست و چهار سالگی (یعنی درسال ۱۸۶۹تا۱۸۷۹ بمدت ده سال) به استادی کرسی واژه شناسی Philology کلاسیک در دانشگاه بازل و به عنوان آموزگار زبان یونانی در دبیرستان منصوب میشود. در ۲۳ مارس مدرک دکتری را بدون امتحان از جانب دانشگاه لایپزیگ دریافت میکند. او هوادار فلسفهٔ آرتور شوپنهاور فیلسوف شهیر آلمانی بود. برتراند راسل در «تاریخ فلسفه غرب» در مورد نیچه میگوید: «ابرمرد نیچه شباهت بسیاری به زیگفرید (پهلوان افسانهای آلمان) دارد فقط با این تفاوت که او زبان یونانی هم میداند!»
فریدریش نیچه پس از سالها آمیختن با دنیای فلسفه و بحث و جدال، ده سال پایان عمرش را در جنون به سرد برد و در زمانی که آثارش با موفقیتی بزرگ روبه رو شده بودند او آنقدر از سلامت ذهنی بهره نداشت تا آن را به چشم خود ببیند. سرانجام در سال ۱۸۸۹ به دلیل ضعف سلامت و سردردهای شدیدش مجبور به استعفا از دانشگاه و رها کردن کرسی استادی شد و بالاخره در ۲۵ اوت سال ۱۹۰۰ در وایمار و پس از تحمل یکدورهٔ طولانی بیماری براثر سکته مغزی درگذشت.
دیدگاههای کتاب الکترونیکی چنین گفت زرتشت
از اين دست كتابها اگر ميشناسيد يكي دوتا بهم معرفي كنيد
ممنون
آن زمان در عکس ها نگاه کنید و ببنید که مرد ها شلاق و پیپ و این چیز هارو به دست می گرفتن.همان گونه که حالا عینک دودی و اتوموبیل و این گونه چیز ها نشان دهنده ی موفقیت یک مرد است آن زمان داشتن اسب و کلاه و ... نشانه ی مردانگی بوده است.اسب شلاق دارد کسی که شلاق به دست دارد اسب دارد و آن مرد برای زن جذاب تر است. به همین سادگی.نان بابا آب داد!:))
خود تو در اولین رابطه ی خود موفق بودی؟من نبودم علاوه بر اولی در 10 می هم نا موفق بودم،ولی می گویم که مشکل من بودم نه آن ها،چون آن جا که زرتشت گفت:ابر انسان خواهان شکست است،ابر انسان بیشتر از آنکه وعده داده انجام میدهد،ابر انسان وقتی تاس به سودش می آید به متقلب بودن خود شک می کند.استاد ضد زن نبود بخوان و بیاندیش
من باز هم شک می کننم بر این قسمت حرف شما ولی فرض بر این می گیرم که واقعیت دارد و سوالی می کنم و مثالی میاورم،اگر فاحشه خانه در ایران بود تو نمی رفتی ولی من می رفتم چون نیچه می خوانم،درست نمی گویم؟و در ضمن اگر فاحشه خانه نباشد تو مجبور به چه امری میشوی؟راهی نیست جز خود ارضایی،و کسی که خودارضایی می کند به مشکلاتی روانی بر می خورد.من این خاطره (:پی) که شما از استاد آوردی را فرض ممکن گرفتم(خود نخوانده ام)و این هارو گفتم،تو راه دیگری برای تخلیه و فرار از باد فتخخخخ سراغ داری؟و هیچ تفاوتی بین تخلیه از طریق فاحشه خانه و سکس با دوست صمیمی و همسر نیست.اگر تفاوتی می بینید بگویید،و سکس چیزی نیست جز خوی حیوانی که همه ی ما داریم کسی که ندارد افسرده و بیمار است.و کسی که ضعف در برقراری رابطه دراد به خودش اجازه نمی دهد که زندگی کسه دیگری را خراب کند و به دنبال رابطه نمی رود،و به جای خود ارضایی به فاحشه خانه می رود.باز می گویم که من همچین خاطره ای از استاد به یاد ندارم ولی خواستم عقلانی و منطقی برایتان فاحشه خانه و شهر نو را توضیح دهم.
از همه دوستانی که این قسمت را خواندند عذر خواهی می کنم ولی همه باید به فکر روند حتی برای ذره ای
دوست عزیز آزادانه فکر کن
دوست عزیز راج به چی حرف می زنی؟بوسه ی هیتلر یا احساسات پر خروش؟
بدون اینکه کتابی را خوانده باشی و اگر خوانده باشی بدون آنکه فهمیده باشی درباره ی شخصی بزرگ همچون نیچه نظر می دهی؟
کدام قسمت از فلسفه ی استاد احساسی است؟آن قسمت را بیان کن.
از هیتلر و بوسه ی او گفتی،من از تو می پرسم که آن بوسه به سر درد من ربط دارد؟
آن که از احساسات حرف زد تو بودی نه نیچه
لطفاً بخوانید و بعد حرف بزنید
اگر خوانده بودی می فهمیدی که هیتلر فلسفه اش از نیچه نیست،چون زرتشت گفت:ابر انسان خواهان فنا شد است،یعنی حاضر به مرگ است برای راه ابر انسان نه اینکه فنا کند!هیتلر فنا کرد و کشت،این آن چیز است که نیچه گفت؟
موجود خیالی ابر انسان!ابرانسان یک راه است نه مقصد دوست من،آن چیز که خیالی است خدا است که نیست و نبوده.
نظرت کاملاً از احساس است و شامل پارادوکس،آنجا که که گفتی نیچه خرافاتی است و از احساساتش کاملاً غیر عقلانی و نژادپرستانه فلسفه ی خود را گفته است.تو فقط شنیده ای و بعد نظر دادی.من هم دست مادر بزرگ دوست استاد اخوان ثالث را بوس می کنم،اخوان ثالث می خوانم، فردا هم از میدان هفت تیر تا آزادی همه را به رگبار می بندم به جرم دینشان!اینجا به این نتیجه می رسیم که اخوان ثالث قاتل همه ی آن ها است چون جایی نزدیک می گوید که حافظ جان الله و اهریمن یکیست!
اگر نمی توانی بخوانی حداقل فکر کن
مثلا یک نمونه از جملات نیچه که فیلسوفانه و منطقی و عقلی نیست و زاییده تجربیات یا احساسات خودش هست:
به سراغ زن که می روید تازیانه را فراموش نکنید!
شاید عده ای بگویند این یک واقعیت است و در فلان آیه هم آمده!! اما دوستان قبول کنید این جمله نه منطقی است نه اخلاقی! حتی اگر از تجربیات شخصی نیچه باشد!! فقط خواستم مثالی بزنم که بعضی قضاوتهای فیلسوف معروف و محبوب ما صد در صد از روی تفکر منطقی نیست بلکه تا حدی احساسی و افراطی است. در ضمن در بیوگرافی نیچه آمده است که در جوانی به فاحشه خانه میرفته تا خودش را تخلیه کند! اصولا در عشق و زندگی زناشویی انسان موفقی نبوده و جالبه بعضی ها این رو به عنوان خصیصه نوابغ میدونن!! اینکه با زنها رابطه خوبی نداشته باشی! باید بگم این الزاماً خصیصه نوابغ نیست. این نوعی ناتوانی است. مثلا فروید زندگی خانوادگی خوبی داشته و بسیاری بزرگان با زنها مشکلی نداشته اند.