رسته‌ها
با توجه به وضعیت مالکیت حقوقی این اثر، امکان دانلود آن وجود ندارد. اگر شما صاحب حقوق مادی این کتاب هستید، می‌توانید اجازه نشر رایگان نسخه الکترونیکی آن را به ما بدهید یا آن را از طریق کتابناک به فروش برسانید.
برای اطلاعات بیشتر صفحه «شرایط و قوانین فروش» را مطالعه کنید.
ققنوس در باران
امتیاز دهید
5 / 4.5
با 791 رای
نویسنده:
امتیاز دهید
5 / 4.5
با 791 رای
کتاب ققنوس در باران شامل 21 شعر منتخب از اشعار شاملو است. یکی از این مجموعه شعر‌ها کتاب «ققنوس در باران» است که نام این کتاب نیز از آن گرفته شده است.
21 شعر منتخب احمد شاملو در کتاب ققنوس در باران شامل اشار «شبانه»، «در شب»، «فراقی»، «شانه‌ات مجابم می‌کند»، «هنوز در فکر آن کلاغ‌ام»، «خطابه‌ی تدفین»، «شکاف»، «سمیرمی»، «سپیده دم»، «ترانه‌ی آبی»، «از منظر»، «باران»، «زیباترین تماشاست»، «ترانه‌ی بزرگ‌ترین آرزو»، «رها شدن بر گرده‌ی باد است»، «سفر از سه سرود برای آفتاب»، «چلچلی»، «پس آه‌واره‌ای چالاک»، «مرگ ناصری»، «چشم‌اندازی دیگر...» و «پاییز» یا «گوی طلای گداخته بر اطلس فیروزه‌گون» از دو دفتر شر او می‌شود. اشار این دو دفتر شر در بین سال‌های 1344 تا 1356 سروده شده‌اند.

قسمتی از کتاب ققنوس در باران:
«می‌خواهم خواب اقاقیاها را بمیرم/خیال‌گونه/در نسیمی کوتاه/که به ‌تردید می‌گذرد/خواب اقاقیاها را/بمیرم./می‌خواهم نفس سنگین اطلسی‌ها را پرواز گیرم./در باغچه‌های تابستان/خیس و گرم/به نخستین ساات صر/نفس اطلسی‌ها را/پرواز گیرم./حتی اگر/زنبق کبود کار/بر سینه‌ام/گل‌دهد»
«می‌خواهم خواب اقاقیاها را بمیرم در آخرین فرصت گل،/و بور سنگین اطلسی‌ها باشم/بر تالار ارسی/به سات هفت صر»
«تا به دست خود /از آهن تفته قفلی بسازم/گر باز می‌گذاری در را/تا به همت خویش/از سنگ پاره سنگ/دیواری برآرم/باری دل در این برهوت/دیگرگونه چشم اندازی می‌طلبد/قاط و برنده/تو آن شکوه پاره پاسخی/به هنگامی که /اینان همه نیستند جز سوالی /خالی به بلاهت/هم بدان گونه که باد/در حرکت شاخ ساران و برگ‌ها/از رنگ‌های تو/سایه‌یی‌شان باید/گر بر آن سرند/که حقیقتی یابند/هم به گونه‌ی باد/که تنها /از جنبش شاخ ساران و برگ‌ها
و شق کز هرکناک تو/باری دل در این برهوت/دیگرگونه چشم اندازی می‌طلبد»
«قلبم را در مجری کهنه/پنهان می‌کنم/در اتاقی که/دریچه‌ایش/نیست/از مهتابی/به کوچه تاریک/خم می شوم/و جای همه‌ی نومیدان/می‌گریم/آه /من /حرام شدم!!!»
«با این همه ای قلب در به در!/از یاد مبر/که ما/من و تو/شق را رایت کردیم/از یاد مبر/که ما/من و تو/انسان را رایت کردیم/خود اگر شاهکار خدا بود/یا نبود!»
«خدای را /مسجد من کجاست/ای ناخدای من؟/در کدامین جزیره آن آبگی ایمن است/که راهش/از هفت دریای بی‌زنهار می‌گذرد؟/از تنگابی پیچاپیچ گذشتیم/با نخستین شام سفر/که مزره سبز آبگینه بود.»
«شب/اترافی طولانیست/اگر نخستین شب زندان است/یا شام واپسین/تا آفتاب دیگر را/در چهار راه ها فرایاد آری/یا خود به حلقه دارش از خاطر ببری/فریادی بی‌انتهاست شب فریادی بی‌انتهاست/فریادی از نومیدی فریادی از امید/فریادی برای رهائیست شب فریادی برای بند./شب فریادی طولانی‌ست»
«من آن مفهوم مجــّرد را جسته‌ام./پای در پای آفتابی بی‌مصرف/که پیمانه می‌کنم/با پیمانه روزهای خویش که به چوبین کاسه‌ی جذامیان ماننده است./من آن مفهوم مجــّرد را می‌جویم/پیمانه‌ها به چهل رسید و آن برگشت/افسانه‌های سرگردانیت»
«ای قلب در به در!/به پایان خویش نزدیک می‌شود./بیهوده مرگ/به تهدید/چشم می‌دراند/ما به حقیقت سات‌ها/شهادت نداده‌ایم/جز به گونه این رنج‌ها/که از شق‌های رنگین آدمیان/به نصیب برده‌ایم/چونان خاطره‌ای هر یک/در میان نهاده/از نیش خنجری/با درختی.»
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
آپلود شده توسط:
Reza
Reza
1386/07/18

کتاب‌های مرتبط

درج دیدگاه مختص اعضا است! برای ورود به حساب خود اینجا و برای عضویت اینجا کلیک کنید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی ققنوس در باران

تعداد دیدگاه‌ها:
16
ققنوس در باران
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک