چرم ساغری
نویسنده:
انوره دو بالزاک
مترجم:
محمود اعتمادزاده
امتیاز دهید
✔️ چرم ساغری [La Peau de chagrin] این رمان کوتاه انوره دو بالزاک (۱۷۹۹-۱۸۵۰)، نویسنده فرانسوی، متعلق به دوره آغاز آفرینندگی ادبی حقیقی اوست. او با چرم ساغری، که به سال ۱۸۳۱ انتشار یافت، رشته قصههایی را آغاز میکرد که بعداً مجموعه کمدی انسانی جایگاه ویژهای به نام « بررسیهای فلسفی» یافت.
مارکی جوانی به نام رافائل دو والانتین، که یتیم و سخت تنگدست مانده است، دستخوش وسوسه اثر بزرگی است که مایه امید و تسلای خاطر اوست: این وسوسه نگارش «نظریه اراده» است که اثری بدیع و مبهم، و مانند خود ماجرای داستان ملهم از مسمریسم و علوم خفیه است. ولی چون از وسعت کار نومید میشود میخواهد خودکشی کند. در این هنگام با شخصیت عجیب نیمه عتیقه فروش و نیمه جادوگری ملاقات میکند. این شخص تکهای چرم ساغری به او هدیه میکند که دارای قدرت برآوردن کلیه آمال و همه آرزوهای کسی است که آن را در اختیار داشته باشد ولی ...
نمونه هایی از قسمت های زیبای داستان:
دوچیز که انسان به طور غریزی انجام می دهد، او را از پا در می آورد و سرچشمه زندگی اش را می خشکاند: خواستن و توانستن. ولی میان این دو حد نهایی اعمال بشری، دستور دیگری هم هست که دانایان آن را به کار می گیرند...می توان به طور خلاصه گفت: خواستن ما را می سوزاند، توانستن نابودمان می کند، ولی دانستن وجود ناتوان ما را در یک حالت آرامش پیوسته نگه می دارد.
ما هرگز برای بلهوسی های خود پول کم نداریم، فقط سر قیمت چیزهای مفید و لازم چانه می زنیم. برای یک دختر رقاص سکه های طلا می ریزیم، اما با کارگری که خانواده گرسنه اش به انتظار پرداخت یک صورت حساب است بحث می کنیم –– هر قدر هم که ما برای لذات خودپسندی پول بدهیم، باز هرگز در نظر ما چندان گران نیست.
رافائل به راستینیاک: ترجیح می دهم در کشتی بنشینم و به برزیل بروم و با آن که از علم جبر چیزی نمی دانم آن را به سرخ پوستان آنجا درس بدهم، اما نام خانواده خود را به لجن نکشم.
راستینیاک به رافائل (در جایی دیگر): برویم به بوادوبولونی. کنتس تو را آن جا خواهیم دید و من هم آن بیوه قشنگ جوانی را به باید با آن ازدواج به تو نشان خواهم داد. زن دلفریبی است، از اهالی آزاس، کمی فربه که آثار کانت و شیلر و ژان پول و یک عده کتاب های اشک آور را می خواند و این عادت بد را هم دارد که همیشه عقیده من را می پرسد، و من باید وانمود کنم که این محصولات حساسیت زورکی آلمانی را می فهمم و مقدار زیادی شعر و سرود می دانم و حال آنکه پزشک مرا از همه این چیزها منع کرده است.
بیشتر
مارکی جوانی به نام رافائل دو والانتین، که یتیم و سخت تنگدست مانده است، دستخوش وسوسه اثر بزرگی است که مایه امید و تسلای خاطر اوست: این وسوسه نگارش «نظریه اراده» است که اثری بدیع و مبهم، و مانند خود ماجرای داستان ملهم از مسمریسم و علوم خفیه است. ولی چون از وسعت کار نومید میشود میخواهد خودکشی کند. در این هنگام با شخصیت عجیب نیمه عتیقه فروش و نیمه جادوگری ملاقات میکند. این شخص تکهای چرم ساغری به او هدیه میکند که دارای قدرت برآوردن کلیه آمال و همه آرزوهای کسی است که آن را در اختیار داشته باشد ولی ...
نمونه هایی از قسمت های زیبای داستان:
دوچیز که انسان به طور غریزی انجام می دهد، او را از پا در می آورد و سرچشمه زندگی اش را می خشکاند: خواستن و توانستن. ولی میان این دو حد نهایی اعمال بشری، دستور دیگری هم هست که دانایان آن را به کار می گیرند...می توان به طور خلاصه گفت: خواستن ما را می سوزاند، توانستن نابودمان می کند، ولی دانستن وجود ناتوان ما را در یک حالت آرامش پیوسته نگه می دارد.
ما هرگز برای بلهوسی های خود پول کم نداریم، فقط سر قیمت چیزهای مفید و لازم چانه می زنیم. برای یک دختر رقاص سکه های طلا می ریزیم، اما با کارگری که خانواده گرسنه اش به انتظار پرداخت یک صورت حساب است بحث می کنیم –– هر قدر هم که ما برای لذات خودپسندی پول بدهیم، باز هرگز در نظر ما چندان گران نیست.
رافائل به راستینیاک: ترجیح می دهم در کشتی بنشینم و به برزیل بروم و با آن که از علم جبر چیزی نمی دانم آن را به سرخ پوستان آنجا درس بدهم، اما نام خانواده خود را به لجن نکشم.
راستینیاک به رافائل (در جایی دیگر): برویم به بوادوبولونی. کنتس تو را آن جا خواهیم دید و من هم آن بیوه قشنگ جوانی را به باید با آن ازدواج به تو نشان خواهم داد. زن دلفریبی است، از اهالی آزاس، کمی فربه که آثار کانت و شیلر و ژان پول و یک عده کتاب های اشک آور را می خواند و این عادت بد را هم دارد که همیشه عقیده من را می پرسد، و من باید وانمود کنم که این محصولات حساسیت زورکی آلمانی را می فهمم و مقدار زیادی شعر و سرود می دانم و حال آنکه پزشک مرا از همه این چیزها منع کرده است.
آپلود شده توسط:
soli67
1388/05/11
دیدگاههای کتاب الکترونیکی چرم ساغری
من این کتاب رو دانلود کردم اما متاسفانه :
1- از صفحه ی 5 تا 19 کتاب ناقص است . هر چند که بخش عظیم کتاب وجود داره اما خب برای من از دست دادن یک جمله ی کتاب برابره با از دست دادن کل کتاب .
2- کتاب بسیار بی کیفیت است و چش مرو هنگام خوندن آزار می ده .
3- حیف که کتاب خوبیه و باید حسرتش رو بخورم .
ولی واقعا خیلی بد اسکن شده.. ای شایسته بالزاک نیست..(!)