شعر بیقهرمان
نویسنده:
آنا آخماتوا
مترجم:
شاپور احمدی
امتیاز دهید
Анна Андреевна Горенко آنا آخماتوا (1966-1889)، نام مستعار آنا آندرییوا گارینکو، یکی از بزرگترین شاعران روسی قرن بیستم است که در زمانهی خود شاعری و کمال هنرمندانهاش افسانهای شد. دقت و وضوح و ایجاز از ویژگیهای کار آخماتوا است. ساده و طبیعی مینوشت و نظمپردازیاش در مقایسه با شاعران معاصری چون مارینا تسوهتایوا و ودلادیمیر مایاکوفسکی کلاسیک مینمود.
آمرزشخوانی Requiem از کارهای بلندآوازهی آخماتوا است، منظومهای در پاکسازی استالینی، و نیز شعر POEMA BEZ GEROYA بیقهرمان، که آن را در لنینگراد در 1940 آغاز کرد و پرداخت آن را تا بیست سال ادامه داد. شعر بیقهرمان، در سه بخش، بدون طرحی پیوسته، نه همچون «قهرماننامه»ی مرسوم. نخستین بخش از شاعری میگوید در نمایشی بالماسکهای، و همچنین دربارهی خودکشی سربازی جوان، که به الگا سودیکینای هنرپیشه عشق میورزید، دلدادهی الکساندر بلوک، و دوست نزدیک آخماتوا. در بخش دوم شاعر ندای کسانی میشود که پس از آنها زنده مانده است. در بخش سوم جوهر سدهی «نو» را انبوه مزارهای جنگ و تباهی برملا میکند.
بیشتر
آمرزشخوانی Requiem از کارهای بلندآوازهی آخماتوا است، منظومهای در پاکسازی استالینی، و نیز شعر POEMA BEZ GEROYA بیقهرمان، که آن را در لنینگراد در 1940 آغاز کرد و پرداخت آن را تا بیست سال ادامه داد. شعر بیقهرمان، در سه بخش، بدون طرحی پیوسته، نه همچون «قهرماننامه»ی مرسوم. نخستین بخش از شاعری میگوید در نمایشی بالماسکهای، و همچنین دربارهی خودکشی سربازی جوان، که به الگا سودیکینای هنرپیشه عشق میورزید، دلدادهی الکساندر بلوک، و دوست نزدیک آخماتوا. در بخش دوم شاعر ندای کسانی میشود که پس از آنها زنده مانده است. در بخش سوم جوهر سدهی «نو» را انبوه مزارهای جنگ و تباهی برملا میکند.
آپلود شده توسط:
شالف
۱۳۹۰/۰۴/۰۸
دیدگاههای کتاب الکترونیکی شعر بیقهرمان
و قاب بدون تصویر
در انتظار توست تا روشنایی بیاید
تو بسی نیک می رقصی-بدون یار.
من تن در می دهم و کاملا موافقم
با نقش همسُرایان شگفت.
آنچه اکنون می گوییم می ترسم
سایه ی آن هزاران سالی باشد که
کارد سرد ماه در پنجدری سبز می نشست...
در قیلوله ی وزغها و چلپاسه ها:
می خواهیم هزار واژ ه ی دیگر بنگاریم.
اکنون از آنچه نادرست است آهسته تر بگوییم." آخماتوا
از همین اثری که شما گذاشتید
"آنا" زیبا شعر میگوید و غمگنانه
درود بر شما
که پیراهنی سفید به تن دارد و
دستبند نازکی از نقره
از اندوهم نمیپرسد
از اندوهش نمیگوید
تنها با مهربانی به شانه ام میزند...
"آنا آخماتوا"
*خوشحال میشوم اگر کسی خاطراتش را آپلود نماید.