اسپرلوس
نویسنده:
هرمان هسه
مترجم:
پرویز داریوش
امتیاز دهید
✔️ ده سال پیش ، وقتی" یوهان فراگوت "زمینی به نام "اِسپَرلُوس "خرید و به آن جا نقل مکان کرد ، خانه ی اربابی کهن سالِ رها شده ای بود با کوره راه های باغ.فراگوت معبد آن را ویران کرد و کارگاه نقاشی جدیدی بنا نمود .وی مدت هفت سال در آن جا سرگرم نقاشی بود. پسرش آلبرت را به مدرسه ی شبانه روزی فرستاد تا کم تر با او رو در رو باشد . خانه ی اربابی را به همسرش" آدله "و خدمت کاران واگذار کرد. او در همان کارگاه مانند مردان مجرّد می زیست.
"پی یر " نام پسر کوچکشان بود که دلبر پدر و مادر و تنها پل ارتباطی بین آن ها و کارگاه و خانه ی اربابی بود.
روزها گذشته بود تا یوهان توانسته بود تابلویی از رودخانه ی "راین" با قایق و ماهی گیر و نقشی از ماهی ها بکشد. پی یر معمولا به اتاق نقاشی پدر می رفت؛ ولی می گفت که هرگز نمی خواهد چون پدرش نقاش بشود ، بوی رنگ را دوست ندارد و سرگیجه می گیرد.
روزی" بورکهاردت "، یکی از دوستان فراگوت، از ناپل ایتالیا به آن جا آمد. هنر فراگوت را ستود و از شهرت او در میان مردم و روزنامه ها سخن گفت.دیدار آن ها خاطره انگیز بود. یوهان پس از مدت ها هم صحبتی یافته بود .او درباره ی نقاشی می گفت : «یک نقاش باید حسّاس باشد و از سوژه های تازه و مناسب، با لطافت و زیبایی خاصی تابلویی خوب بیافریند به گونه ای که هر بیننده ای را مجذوب کند .»
اسپرلوس واژه ای پارسی و کهن است به معنی کاخ و قصر که در فرهنگ " جهانگیری " و "برهان قاطع " آمده است :
چه نقصان دیدی از کعبه ، تو بی دین! که گردی گِرد ِ اسپرلوس شاهان ؟ ( عَسجدی )
این اثر به جدایی هسه از همسر نخستش اشاره دارد. هسه چنین می اندیشید که هر روز که می گذرد ما را نسبت به آن چه دوست داریم ،بیگانه تر می کند. آدله همسر فراگوت بدون هیچ گونه شادی در انتظاری پوچ به سر می بَرَد و فرزندش – که در عالم صفا و کودکی به بازی سرگرم است – همان تنهایی پدر و مادر را احساس می کند . آدله استعداد و هنر فراگوت را ندیده می گیرد و این ، بهانه ای محکم برای فاصله گرفتن اندیشه های آن ها است که رابطه ی درک ناشدنی شان را رقم می زند . فراگوت ، اسپرلوس را رها می کند تا در هند به دست نیافته هایش برسد. این سفر شاید دیدگاه نویسنده را درباره ی علاقه به اندیشه های شرقی نشان دهد.
بیشتر
"پی یر " نام پسر کوچکشان بود که دلبر پدر و مادر و تنها پل ارتباطی بین آن ها و کارگاه و خانه ی اربابی بود.
روزها گذشته بود تا یوهان توانسته بود تابلویی از رودخانه ی "راین" با قایق و ماهی گیر و نقشی از ماهی ها بکشد. پی یر معمولا به اتاق نقاشی پدر می رفت؛ ولی می گفت که هرگز نمی خواهد چون پدرش نقاش بشود ، بوی رنگ را دوست ندارد و سرگیجه می گیرد.
روزی" بورکهاردت "، یکی از دوستان فراگوت، از ناپل ایتالیا به آن جا آمد. هنر فراگوت را ستود و از شهرت او در میان مردم و روزنامه ها سخن گفت.دیدار آن ها خاطره انگیز بود. یوهان پس از مدت ها هم صحبتی یافته بود .او درباره ی نقاشی می گفت : «یک نقاش باید حسّاس باشد و از سوژه های تازه و مناسب، با لطافت و زیبایی خاصی تابلویی خوب بیافریند به گونه ای که هر بیننده ای را مجذوب کند .»
اسپرلوس واژه ای پارسی و کهن است به معنی کاخ و قصر که در فرهنگ " جهانگیری " و "برهان قاطع " آمده است :
چه نقصان دیدی از کعبه ، تو بی دین! که گردی گِرد ِ اسپرلوس شاهان ؟ ( عَسجدی )
این اثر به جدایی هسه از همسر نخستش اشاره دارد. هسه چنین می اندیشید که هر روز که می گذرد ما را نسبت به آن چه دوست داریم ،بیگانه تر می کند. آدله همسر فراگوت بدون هیچ گونه شادی در انتظاری پوچ به سر می بَرَد و فرزندش – که در عالم صفا و کودکی به بازی سرگرم است – همان تنهایی پدر و مادر را احساس می کند . آدله استعداد و هنر فراگوت را ندیده می گیرد و این ، بهانه ای محکم برای فاصله گرفتن اندیشه های آن ها است که رابطه ی درک ناشدنی شان را رقم می زند . فراگوت ، اسپرلوس را رها می کند تا در هند به دست نیافته هایش برسد. این سفر شاید دیدگاه نویسنده را درباره ی علاقه به اندیشه های شرقی نشان دهد.
آپلود شده توسط:
اسپارتاکوس
1390/03/22
دیدگاههای کتاب الکترونیکی اسپرلوس