رسته‌ها
با توجه به وضعیت مالکیت حقوقی این اثر، امکان دانلود آن وجود ندارد. اگر در این باره اطلاعاتی دارید یا در مورد این اثر محق هستید، با ما تماس بگیرید.

نامه نامور: گزیده شاهنامه فردوسی

نامه نامور: گزیده شاهنامه فردوسی
امتیاز دهید
5 / 4.5
با 73 رای
امتیاز دهید
5 / 4.5
با 73 رای
شاهنامه هزار سال است که کتاب اول ایران بوده است. اثر دیگری نمی شناسیم که به اندازه این کتاب در سرنوشت یک کشور اثرگذار بوده باشد. با ایجاد شاهنامه، ایرانی، به عنوان قومی شناخته شد که در هر شرایط، به رغم شیب و فرازها، ادامه حیات خواهد داد.
اما از این مهم تر جنبه دیگری است از شاهنامه، و آن این است که یک کتاب انسانی است. در این کتاب انسان در انسانیت خود تثبیت میشود، یعنی می نماید که می تواند شایسته این نام باشد. می تواند با همه پای بندیهای خاکی خود، به درجه ای ارتقا یابد که فراتر از چند دهه زندگی محقر این جهانی است.
از همین روست که شاهنامه یک کتاب جهانی می شود. خطاب او، خطاب جهانی است، نه خاص یک کشور، یک ملت یک دوران، در نبرد همیشگی میان نیکی و بدی، او جهت گیری روشن خود را دارد، سرنوشت بشر پوینده را می سراید، در ابعاد چندگانه اش.
در نامه نامور گزیده ای صورت گرفته که شاهنامه همان شاهنامه باشد، منتها با حجم کمتر، یعنی همه محتوای اصلی خود را حفظ کند. چون باریک تر شده است، آسان تر در آغوش قرار می گیرد.

از مقدمه
- «گمان‌ نمی‌کنم‌ که‌ کتابی‌ در زبان‌ دیگری‌ یافت‌ شود که‌ بیش‌ از هزار سال‌ از عمر سرودنش‌ گذشته‌، و با این‌ حال‌ برای‌ مردمش‌ قابل‌ دریافت‌ باشد، آنگونه‌ که‌ شاهنامه‌ برای‌ فارسی‌ زبان‌ هست‌. کتابی‌ به‌ این‌ حد کهن‌، و بدین‌ پایه‌ نو، که‌ قهرمانهایش‌ از هر زنده‌ای‌ زنده‌تر می‌نمایند، آیا نباید گفت‌ که‌ روح‌ ایران‌ را در خود به‌ امانت‌ دارد، و این‌ دو، یعنی‌ شاهنامه‌ و روح‌ ایران‌، از هم‌ جدائی‌ناپذیر شده‌اند؟»
- «اگر شاهنامه‌ خلل‌ناپذیر است‌، برای‌ آن‌ است‌ که‌ در آن‌ زندگیِ گذرا و موجود، با نوعی‌ حیات‌ آرمانی‌ و برتر، نوعی‌ اکسیر زوال‌ناپذیر، پیوند می‌خورد.»
- «در این‌ کتاب‌، هیچ‌ گاه‌ فوران‌ زندگی‌ از برابر چشم‌ دور نمی‌شود. همه‌ چیز جوشان‌ و رویان‌ است‌، مرگ‌ نیز به‌ خواب‌ رفتن‌ است‌. با این‌ تعبیر: «نه‌ جنبید هرگز، نه‌ بیدار گشت‌!»
- «زن‌ و مرد و دوست‌ و دشمن‌، ایرانی‌ و انیرانی‌، همگی‌ حقّ زندگی‌ را ادا می‌کنند و چون‌ «گاه‌ گذشتن‌ شد» به‌ آرامی‌ می‌گذرند، چنانکه‌ گوئی‌ به‌ زندگی‌ دیگر می‌خرامند.»
- «هر شاهکار جهانی‌ بخشی‌ از کشش‌ و کوشش‌ نوع‌ بشر را در خود جای‌ داده‌ است‌. از نوع‌ جنگ‌ ، زندگی‌ و مرگ‌ ، عشق‌ ، خوشبختی‌ و تیره‌ روزی‌ ، نابکاری‌ و بزرگ‌منشی‌ ، افسانه‌ و تاریخ‌ و غیره‌... شاهنامه‌ کتابی‌ است‌ که‌ همة‌ اینها را به‌ رفیع‌ترین‌ زبان‌ در خود جمع‌ دارد، و اگر به‌ فرض‌، ملّتی‌ همین‌ امروز هم‌ می‌خواست‌ که‌ روال‌ زندگی‌ خود را برحسب‌ جهان‌بینی‌ و آموزش‌ یک‌ کتاب‌ طرح‌ریزی‌ کند، گمان‌ می‌کنم‌ که‌ جامع‌ترین‌ دستورنامه‌ای‌ که‌ برای‌ انتخاب‌ شایسته‌ترین‌ زندگی‌ ممکن‌ بر روی‌ خاک‌ می‌یافت‌، شاهنامه‌ بود.»
-- «می‌توان‌ اطمینان‌ داشت‌ که‌ در «نامة‌ نامور» همة‌ بخش‌های‌ برجستة‌ شاهنامه‌ گنجانده‌ شده‌ است‌، و این‌ کوشش‌ بوده‌ است‌ که‌ از جوهر و جان‌ آن‌ چیزی‌ از آن‌ برکنار نماند.»
سخن‌ چون‌ برابر شود با خرد روان‌ سراینده‌ رامش‌ برد
باآنکه‌ سهم‌ من‌ در آن‌ کمترین‌ بوده‌ است‌، و هرچه‌ هست‌ و نیست‌ سخن‌ فردوسی‌ است‌، بااین‌ حال‌، «نامة‌ نامور» را درخشان‌ترین‌ کاری‌ می‌دانم‌ که‌ بر آن‌ اهتمام‌ ورزیده‌ام‌. به‌ همراه‌ «باغ‌ سبز عشق‌»، (گزیدة‌ مثنوی‌) - که‌ حماسة‌ ایران‌ بعد از اسلام‌ است‌ - دو شاهکار با هیئتی‌ باریک‌ شده‌، ولی‌ نه‌ کمتر دلارا، به‌ خوانندة‌ فارسی‌ زبان‌ عرضه‌ می‌شوند، دو کتابی‌ که‌ باید در خانة‌ هر ایرانی‌ باشند.
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
آپلود شده توسط:
کوهالن
کوهالن
1390/02/26

کتاب‌های مرتبط

برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی نامه نامور: گزیده شاهنامه فردوسی

تعداد دیدگاه‌ها:
27
اين باز اشاره به 25 اسفند است كه با اسناد و مدارك تاريخي درباره تاجگذاري يزدگرد سوم در نوروز يزدگردي سال مطابق با سال يازدهم هجري همخواني ندارد و گروهي آن را صرفا يك تعبير شاعرانه پنداشته‌اند كه در آن روز ارد (بيست و پنجم ماه)‌ صرفا به خاطر هم‌قافيه بودن با كلمه يزدگرد در مصراع اول بيت آمده است؛
ولي گروهي ديگر آن را اشاره به تاريخي خاص پنداشته‌اند، اما نتوانسته‌اند بگويند كه منظور شاعر از اين تاريخ چيست و چگونه است كه شاعر به جاي روز اول فروردين (نوروز يزدگردي)‌ از 25 اسفند سخن مي‌گويد و اختلاف اين 6 روز در كجاست.
واقعيت اين است كه آمدن كلمه «ارد» يا «روز ارد از ماه سپندارند» در اين بيت نه اتفاقي است و نه تعبيري است شاعرانه، بلكه دقيقا اشاره به يك واقعه تاريخي خاص دارد، وگرنه حكيم ابوالقاسم فردوسي كه كل سرگذشت و تاريخ گذشته ايران پيش از اسلام را مطالعه كرده است بهتر از هركس مي‌داند روز آغاز پادشاهي يزدگرد سوم آخرين پادشاه ساساني روز نوروز يزدگردي يعني اول فروردين سال يزدگردي مطابق با سال يازدهم هجري است و اگر مي‌خواست، مي‌توانست براحتي همين تاريخ را در شعرش بياورد مثلا بگويد، به هر فرد روز از مه فرودين.
يا بگويد «سر سال نو هر فر فرودين» يعني همان‌طور كه در داستان جمشيد و جشن نوروز باستاني گفته است:
سر سال نو، هر فر فرودين‌
بر آسوده از رنج تن، دل زكين‌
ولي هدف شاعر از آوردن «روز ارد از ماه سپندارند» يا «بيست و پنجم اسفندماه» چيز ديگري است و به نوعي اشاره به تاريخ خاص و حادثه‌اي ويژه است كه در اين روز اتفاق افتاده است و در حقيقت در اين بيت شاعر به گونه‌اي كدگذاري كرده و با آوردن 25 اسفند به جاي اول فرودين به طور رمزي اشاره به حادثه‌اي خاص دارد كه براي پي بردن به آن بايد از تقويم و نحوه تقويم‌نگاري در دوره حكيم ابوالقاسم فردوسي و تقويم يزدگردي و تقويم خورشيدي ناقص رايج در ايران اطلاع كافي داشت.
تقويمي كه از زمان تاجگذاري يزگرد سوم در نوروز سال مطابق با يازدهم هجري آغاز مي‌شود و طول هر سال آن 365 روز تمام است، يعني به اندازه 5 ساعت و 48 دقيقه و 46 ثانيه كمتر از طول متوسط سال خورشيدي اعتدالي و به خاطر همين كسري سال است كه حدود هر 4 سال يك بار اين تقويم نسبت به تقويم اعتدالي يك روز جلو مي‌افتد و حاصل چنين عملي است كه در نتيجه در دوره‌‌اي از تاريخ اختلاف بين تقويم يزگردي با تقويم خورشيدي اعتدالي (هجري شمسي)‌ به 6‌‌روز مي‌رسد، يعني همان‌طور كه در فرض ما در كدگذاري موردنظر فردوسي اتفاق افتاده است كه در آن 25 اسفند در تقويمي مطابق با اول فروردين در تقويم ديگري بوده است، كه اين اتفاق خود به دو گونه ممكن و عملي است.
اول: 25 اسفند در تقويم خورشيدي اعتدالي مطابق با نوروز يا اول فرودين در تقويم يزدگردي باشد
دوم: 25 اسفند در تقويم يزگردي مطابق با نوروز يا اول فروردين در تقويم خورشيدي اعتدالي باشد.
ولي رسيدن به اين كه اين اتفاق كي افتاده است، كاري است مشكل و زمان‌بر كه نياز به محاسبات طولاني و آزمايش و خطاي فراوان دارد، با وجود اين پس از محاسبات متعدد و تطبيق 2 تقويم يزگردي و خورشيدي اعتدالي، و مقايسه آن دو با هم و با در نظر گرفتن زمان سرايش شاهنامه فردوسي به دو تاريخ مي‌رسيم كه اولي عبارت است از تاريخ 399 يزگردي مطابق با سال 408 هجري شمسي (خورشيدي اعتدالي)‌ كه مطابق با سال 421 هجري قمري است، و در اين تاريخ است كه داريم:
دوشنبه 1/1/399 يزگردي = 25/12/408 هجري شمسي= 1/3/421 هجري قمري.
ضياءالدين ترابي
منبع : http://www.jamejamonline.ir
---------------------------------------------------------------
اگرچه درباره تولد، زندگي و زمان درگذشت حكيم ابوالقاسم فردوسي، شاعر بزرگ حماسه‌سراي ايران اطلاع دقيقي در دست نيست؛ اما وجود اين صاحبنظران و فردوسي‌‌شناسان با توجه به اشاراتي كه در متن شاهنامه فردوسي آمده است اغلب معتقدند كه فردوسي در سال 329 هجري قمري متولد شده و در سال 411 هجري قمري دار فاني را وداع گفته است.
همچنين اطلاعي از آغاز سرايش و پايان شاهنامه در دست نيست و باز محققان و صاحب‌نظران با توجه به چند بيت از متن شاهنامه، آغاز سرايش آن را سال 365 هجري قمري و پايان آن را 400 هجري قمري مي‌دانند، يعني همان مدت 35 سالي كه خود حكيم ابوالقاسم فردوسي در شاهنامه آورده است. از سوي ديگر براساس نوشته محققان و فردوسي‌شناسان پايان كار ويرايش اول شاهنامه در سال 384 هجري قمري و ويرايش نهايي آن همان سال 400 هجري قمري است، گرچه گروهي سال 389 هجري قمري را نيز پايان ويرايش دوم شاهنامه دانسته‌اند، آن هم به دليل بيت‌هايي كه در مدح سلطان محمود غزنوي آمده است و اشاره به آغاز پادشاهي سلطان محمود غزنوي دارد، ولي درباره روز و ماه پايان كار شاهنامه خود فردوسي بصراحت در پايان كتاب آن را 25 اسفند اعلام كرده است، اما بين محققان درباره سالي كه (25 اسفند) شاهنامه به پايان رسيده است، اختلاف‌نظر وجود دارد.
آنچه در پي مي‌آيد نگاه جديدي است به همين موضوع و اين كه 25 اسفند اشاره به چه سالي است؟ و نيز رابطه آن با روز 25 اسفند، ماهي كه در آغاز داستان يزدگرد در شاهنامه سترگ فردوسي به عنوان روز آغاز پادشاهي او ذكر شده است.
چند سالي است كه روز 25 ارديبهشت را روز «بزرگداشت فردوسي» نامگذاري كرده‌اند كه براساس اسناد و مدارك موجود اين روز هيچ مناسبتي با زندگي حكيم ابوالقاسم فردوسي، شاعر بزرگ حماسه‌سراي ايران ندارد. در حقيقت اين 25 ارديبهشت ماه را به جاي 25 اسفند برگزيده‌اند كه روز پايان شاهنامه فردوسي است.
روزي كه بصراحت متن شاهنامه، روز پايان داستان يزدگرد يا كل شاهنامه است، آن هم در سالي كه مصادف با 71 سالگي شاعر است. يعني سال 400 هجري قمري و اين موضوع در بيت‌هاي زير از بيت‌هاي پاياني شاهنامه به روشني بيان شده است:
چو سال اندر آمد به هفتاد و يك
همي زير شعر اندر آمد فلك
سي و پنج سال از سراي سپنج‌
بسي رنج بردم به اميد گنج‌
سر آمد كنون قصه يزدگرد
به ماه سپندارمذ روز ارد
ز هجرت شده پنج، هشتاد بار
كه گفتم من اين نامه شهريار
با توجه به اين كه حكيم ابوالقاسم فردوسي در سال 329 هجري قمري ديده به جهان گشوده است، با گذشت 71 سال از اين تاريخ، دقيقا به سال 400 هجري قمري مي‌رسيم كه خود شاعر در بيت‌هاي بالا به آن اشاره كرده (ز هجرت شده پنج هشتاد بار)‌ آن هم در 25 اسفند ماهي كه مطابق با سال 400 هجري بوده است، يعني مطابق با سال 378 يزدگردي و 388 هجري شمسي.
حال چه اين بيست و پنجم اسفند را در تقويم يزدگردي بگيريم، چه در تقويم خورشيدي اعتدالي (هجري شمسي زراعي دهقاني)‌ فرقي نمي‌كند؛ چراكه در اين سال اختلاف تقويم يزدگردي با تقويم اعتدالي تنها يك روز است و در صورت محاسبه و تطبيق تقويم‌ها خواهيم داشت:
چهارشنبه 25/12/378 يزدگردي = 24/12/388 هجري شمسي = 19/7/400 هجري قمري
و
پنجشنبه 25/12/388 هجري شمسي = 26/12/378 يزدگردي = 20/7/400 هجري قمري‌
به اين ترتيب تاريخ پايان شاهنامه دقيق و روشن در خود متن شاهنامه آمده است، يعني 25 اسفند سال خورشيدي مطابق سال 400 هجري قمري.
و اما آنچه براي محققان و فردوسي‌پژوهان مشكل‌ساز بود، شايد بيت آغازين داستان يزدگرد سوم است كه در آن آمده است:
چو بگذشت او شاه شد يزدگرد
به ماه سپندارند روز ارد
پس در مدت سی سال شاهنامه را تمام ساخت و پیش سلطان آورد و به دستور آنچه پیش تر واقع شده بود در مقابله ای هر بیتی یک دینار زر سرخ توقع می داشت . حاسدان غرض کردند و گفتند : شاعری را چه قدر آنکه وی را بدین قدر عطا سرافراز گردانند و صله ی وی را بر شصت هزار درم قرار دادند . فردوسی از آن برنجید .
می گویند در آن وقت که آن درم ها را آوردند ، وی در حمام بود . چون از حمام بیرون آمد بیست هزار درم به حمامی داد ، و بیست هزار درم به فقاعی که فقاعی چند از برای وی آورده بود ، و بیست هزار درم به آن کسانی که آن درم ها را آورده بودند و سلطان را به چهل بیت کمابیش مذمت کرد که از آن جمله است این چند بیت :
مثنوی
اگر شاه را شاه بودی پدر ------------ به سر برنهادی مرا تاج زر
چو اندر تبارش بزرگی نبود --------------- نیارست نام بزرگان شنود
درختی که تلخ است وی را سرشت --------- گرش در نشانی به باغ بهشت
ور از جوی خلدش به هنگام آب ------------ به بیخ انگبین ریزی و شیر ناب
سرانجام گوهر به کار آورد ------------- همان میوه ی تلخ بار آورد
پس از آن مختفی شد . هر چند وی را طلب کردند نیافتند .
بعد از چند گاه خواجه حسن میمندی که مرتبه ی وزارت داشت در شکارگاهی بیتی چند از شاهنامه به تقریبی که واقع شده بود بخواند . سلطان را بسیار خوش آمد ، پرسید که این شعر کیست ؟ گفت : شعر فردوسی . سلطان از کرده ی خود پشیمان شد و فرمان داد تا شصت هزار دینار زر سرخ با خلعت های خاص نامزد فردوسی کنند و به طوس برند . اما طالع مساعدت نکرد ، چون آن عطیه را به یک دروازه ی طوس در آوردند تابوت فردوسی را از دیگر دروازه بیرون بردند .
و از وی وارث یکی دختر مانده بود . آن را بر وی عرض کردند . همت ورزید و قبول نکرد و گفت : مرا چندان مال و نعمت که کفاف معیشت باشد موجود است ، احتیاج به آن ندارم . گماشتن آن را به عمارت رباطی در آن نواحی صرف کردند .
قطعه :
خوش است قدر شناسی که چون خمیده سپهر
سهام حادثه را کرد عاقبت قوسی
برفت شوکت محمود و در زمانه نماند
جز این فسانه که نشناخت قدر فردوسی
***
یکی از شعرا گفته و الحق گوهر انصاف سفته :
قطعه
در شعر سه کس پیمبرانند --------- هر چند که لانبی بعدی
اوصاف و قصیده و غزل را ------------ فردوسی و انوری و سعدی
محمدامین ریاحی- سر چشمه های فردوسی شناسی
منبع : http://www.ferdousisara.com
-----------------------------------------------------------------------------
شاعر معروف نورالدین عبدالرحمان جامی ( ف.898 ه.ق ) ، در بهارستان خود که آن را در سال 892 ه.ق برای فرزندخردسال خود نوشته ، در روضه ی هفتم در احوال شعرا شرحی درباره ی فردوسی دارد که مفصل تر از مطالب مربوط به هر یک از دیگر شاعران بزرگ است ، و این شهرت فردوسی در قرن نهم و احترام جامی را به او می رساند .
جامی مطالب خود را از چهار مقاله و مقدمه ی بایسنغری گرفته ، و افسانه های معروف را به ایجاز نقل کرده است . مهم اینکه انتساب یوسف و زلیخا را به فردوسی ، با اینکه در مقدمه ی بایسنغری خوانده بوده و چون خود یوسف و زلیخایی سروده بوده به این موضوع توجه داشته ذکر نکرده ، و با نادیده گرفتن این انتساب در واقع آن را نفی کرده است . اشعار هجونامه را ( کمابیش 40 بیت ) ذکر می کند . قطعه یی در قدرناشناسی محمود درباره ی فردوسی دارد که از بهترین شعرها در این باره است :
اگر چه در نوشته های بعد از مقدمه ی بایستغری نکته ی تازه یی درباره ی فردوسی وجود ندارد ، اما نوشته ی جامی را با اینکه تکرار افسانه های قبلی است ، به اعتبار شهرت و شخصیت او نقل می کنیم :
از بهارستان جامی
فردوسی ، رحمه الله . وی از طوس است ، و فضل و کمال او ظاهر . کسی را که چون شاهنامه نظمی بود چه حاجت به مدح و تعریف دیگران .
می گویند که وی به دهقنت مشغول بود . بر وی تعدی رفت ، به قصد تظلم روی به غزنین نهاد که تختگاه سلطان محمود بود .
چون به آنجا رسید و بر باغستان آن می گذشت ، دید که سه کس نشسته اند و به معاشرت اشتغال تمام دارند . دانست که ملازمان سلطان اند . با خود گفت پیش ایشان روم ، از ایشان کیفیت حال معلوم کنم .
چون نزدیک ایشان رسید از وی متوحش شدند و گفتند مجلس ما را منغص خواهد ساخت . هیچ به از آن نیست که چون بیابد بگوییم که ما شاعران پادشاهیمو با غیر شاعران صحبت نمی داریم ، و سه مصراع بگوییم که رابع نداشته باشد .پس گوییم هر کس که مصراع رابع بگوید با وی صحبت می داریم و گرنه ما را معذور دار .
چون به ایشان رسید ، آنچه با خود مخمر ساخته بودند با وی بگفتند .
گفت : آن مصراع ها که گفته اید بخوانید .
عنصری گفت : مصراع : چون عارض تو ماه نباشد روشن
فرخی گفت : مصراع : همرنگ رخت گل نبود در گلشن
عسجدی گفت : مصراع : مژدگانت همی گذر کند از جوشن
چون فردوسی این سه مصراع بشنید ، بر بدیهه گفت : مانند سنان گیو در جنگ پشن .
ایشان از آن متعجب شدند و از قصه ی گیو و پشن استفسار نمودند . آن را مشروح بازگفت .
بعد از آن مجلس سلطان افتاد ، و مقبول نظر وی شد . و او را گفت : مجلس ما را فردوسی ساختی . و بدان سبب فردوسی تخلص کرد . و چون چندگاه برآمد به نظم شاهنامه مامور شد و هزار بیت بگفت و پیش سلطان آورد و تحسین های فراوان یافت و هزار دینار زر و سرخش انعام فرمود .
مجله حافظ شماره 47 به قلم دکتر سید حسن سادات ناصری (بخش هایی از ان) :
-------------------------------------------------------------------------------------
شاهنامه فردوسی بزرگترین کتاب فارسی است که در سراسر جهان مورد توجه و اعتنا شده است و مهم ترین دلیل این مدعی ترجمه های متعددی است که به زبان های مختلف از این اثر صورت گرفته است.
1. فقیه اجل قوام الدین فاح ابن علی بن محمد البنداری الاصفهانی در دمشق از روی نخستین نسخه شاهنامه که به سال 384 ه.ق = 944 میلادی به پایان امده است. این کتاب را هم چنان مختصر به نثر عربی در اورد .
2. علی افندی شاهنامه را به سال 916 ه.ق = 1510 م به شعر ترکی ترجمه کرد.
3. ژول مول(1800-1876 م) ایران شناس فرانسوی از سال 1254ه.ق = 1838 م تا پایان عمر در کار ترجمه شاهنامه به نثر فرانسه بود. این ترجمه به قطع بزرگ در هفت جلد به طبع رسیده است و در مقدمه ان به وسیله مترجم تحقیقاتی راجع به شاهنامه فردوسی و دیگر اثار حماسی به عمل امده است.
4. پیتزی ایتالیایی هم در سده نوزدهم میلادی شاهنامه را به شعر ایتالیایی ترجمه یی شیوا نمود.
5. ژکوفسکی روسی ، داستان رستم وسهراب را به روسی ترجمه کرد.
6. فن هامر در تاریخ ادبیاتی که در سال 1234 ه.ق=1818م در وین به طبع رساند ، مطالعات جامعی در باب فردوسی به عمل و اورد و او را بزرگترین شاعر حماسه سرای جهان دانست.
7. هرمان اته در کتاب تاریخ ادبیات فارسی و اشعار غنایی فردوسی مطالبی دقیق در تحقیق حال و کار استاد بزرگوار طوس به دست اورده است. اهمیت کار اته در این است که اشعار غنایی فردوسی را به اروپاییان شناسانیده است.
8. تئودور نولدکه حماسه ملی ایران را نگاشت. پژوهش های او از جامع ترین پژوهش ها در روشنگری حال و کار فردوسی به شمار می رود.
9. هانری ماسه ایران شناس فقید فرانسوی کتاب فردوسی و حماسه ملی را نوشت.
پوشه فردوسی در کتابناک :
http://ketabnak.com/index.php?subcat=162
داستان های شاهنامه (جلد اول)
گردآوری: محمد حسین کیان پور
http://ketabnak.com/comment.php?dlid=14600
داستان‌های شاهنامه (جلد دوم)
http://ketabnak.com/comment.php?dlid=14601
داستان های شاهنامه (جلد سوم)
http://ketabnak.com/comment.php?dlid=14602
قصه های شاهنامه (جلد اول)
به قلم : ساسان فاطمی
طراح و نقاش : محمد حسین تهرانی
http://ketabnak.com/comment.php?dlid=15450
قصه های شاهنامه (جلد دوم)
http://ketabnak.com/comment.php?dlid=15481
کاوه آهنگر و ضحاک ماردوش
نویسنده : مسعود خیام
تصویرگر : علیرضا جلوه نژاد
http://ketabnak.com/comment.php?dlid=14754
هفت خوان رستم
به روایت : م .آزاد
http://ketabnak.com/comment.php?dlid=13708
زال و سیمرغ
به روایت م . آزاد
http://ketabnak.com/comment.php?dlid=13524
گزیدهایی از داستان سیاوش در شاهنامه
نویسنده: محمد فتوحی
http://ketabnak.com/comment.php?dlid=11636
رستم : داستانهایی از شاهنامه ( بازگشت پادشاه ) (کمیک استریپ)
http://ketabnak.com/comment.php?dlid=13844
رستم و اسفندیار (کمیک استریپ)
http://ketabnak.com/comment.php?dlid=12758
دیباچه نوین شاهنامه (فیلمنامه)
نویسنده : بهرام بیضایی
http://ketabnak.com/comment.php?dlid=12764
حکیم ابوالقاسم فردوسی (زندگینامه)
http://ketabnak.com/comment.php?dlid=10334
این کتاب قرار بود دیروز اپ شود که متاسفانه ارور میداد که در نهایت امروز اپ شد .
یاد فردوسی گرامی
نامه نامور: گزیده شاهنامه فردوسی
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک