رسته‌ها
با توجه به وضعیت مالکیت حقوقی این اثر، امکان دانلود آن وجود ندارد. اگر در این باره اطلاعاتی دارید یا در مورد این اثر محق هستید، با ما تماس بگیرید.

نامه نامور: گزیده شاهنامه فردوسی

نامه نامور: گزیده شاهنامه فردوسی
امتیاز دهید
5 / 4.5
با 73 رای
امتیاز دهید
5 / 4.5
با 73 رای
شاهنامه هزار سال است که کتاب اول ایران بوده است. اثر دیگری نمی شناسیم که به اندازه این کتاب در سرنوشت یک کشور اثرگذار بوده باشد. با ایجاد شاهنامه، ایرانی، به عنوان قومی شناخته شد که در هر شرایط، به رغم شیب و فرازها، ادامه حیات خواهد داد.
اما از این مهم تر جنبه دیگری است از شاهنامه، و آن این است که یک کتاب انسانی است. در این کتاب انسان در انسانیت خود تثبیت میشود، یعنی می نماید که می تواند شایسته این نام باشد. می تواند با همه پای بندیهای خاکی خود، به درجه ای ارتقا یابد که فراتر از چند دهه زندگی محقر این جهانی است.
از همین روست که شاهنامه یک کتاب جهانی می شود. خطاب او، خطاب جهانی است، نه خاص یک کشور، یک ملت یک دوران، در نبرد همیشگی میان نیکی و بدی، او جهت گیری روشن خود را دارد، سرنوشت بشر پوینده را می سراید، در ابعاد چندگانه اش.
در نامه نامور گزیده ای صورت گرفته که شاهنامه همان شاهنامه باشد، منتها با حجم کمتر، یعنی همه محتوای اصلی خود را حفظ کند. چون باریک تر شده است، آسان تر در آغوش قرار می گیرد.

از مقدمه
- «گمان‌ نمی‌کنم‌ که‌ کتابی‌ در زبان‌ دیگری‌ یافت‌ شود که‌ بیش‌ از هزار سال‌ از عمر سرودنش‌ گذشته‌، و با این‌ حال‌ برای‌ مردمش‌ قابل‌ دریافت‌ باشد، آنگونه‌ که‌ شاهنامه‌ برای‌ فارسی‌ زبان‌ هست‌. کتابی‌ به‌ این‌ حد کهن‌، و بدین‌ پایه‌ نو، که‌ قهرمانهایش‌ از هر زنده‌ای‌ زنده‌تر می‌نمایند، آیا نباید گفت‌ که‌ روح‌ ایران‌ را در خود به‌ امانت‌ دارد، و این‌ دو، یعنی‌ شاهنامه‌ و روح‌ ایران‌، از هم‌ جدائی‌ناپذیر شده‌اند؟»
- «اگر شاهنامه‌ خلل‌ناپذیر است‌، برای‌ آن‌ است‌ که‌ در آن‌ زندگیِ گذرا و موجود، با نوعی‌ حیات‌ آرمانی‌ و برتر، نوعی‌ اکسیر زوال‌ناپذیر، پیوند می‌خورد.»
- «در این‌ کتاب‌، هیچ‌ گاه‌ فوران‌ زندگی‌ از برابر چشم‌ دور نمی‌شود. همه‌ چیز جوشان‌ و رویان‌ است‌، مرگ‌ نیز به‌ خواب‌ رفتن‌ است‌. با این‌ تعبیر: «نه‌ جنبید هرگز، نه‌ بیدار گشت‌!»
- «زن‌ و مرد و دوست‌ و دشمن‌، ایرانی‌ و انیرانی‌، همگی‌ حقّ زندگی‌ را ادا می‌کنند و چون‌ «گاه‌ گذشتن‌ شد» به‌ آرامی‌ می‌گذرند، چنانکه‌ گوئی‌ به‌ زندگی‌ دیگر می‌خرامند.»
- «هر شاهکار جهانی‌ بخشی‌ از کشش‌ و کوشش‌ نوع‌ بشر را در خود جای‌ داده‌ است‌. از نوع‌ جنگ‌ ، زندگی‌ و مرگ‌ ، عشق‌ ، خوشبختی‌ و تیره‌ روزی‌ ، نابکاری‌ و بزرگ‌منشی‌ ، افسانه‌ و تاریخ‌ و غیره‌... شاهنامه‌ کتابی‌ است‌ که‌ همة‌ اینها را به‌ رفیع‌ترین‌ زبان‌ در خود جمع‌ دارد، و اگر به‌ فرض‌، ملّتی‌ همین‌ امروز هم‌ می‌خواست‌ که‌ روال‌ زندگی‌ خود را برحسب‌ جهان‌بینی‌ و آموزش‌ یک‌ کتاب‌ طرح‌ریزی‌ کند، گمان‌ می‌کنم‌ که‌ جامع‌ترین‌ دستورنامه‌ای‌ که‌ برای‌ انتخاب‌ شایسته‌ترین‌ زندگی‌ ممکن‌ بر روی‌ خاک‌ می‌یافت‌، شاهنامه‌ بود.»
-- «می‌توان‌ اطمینان‌ داشت‌ که‌ در «نامة‌ نامور» همة‌ بخش‌های‌ برجستة‌ شاهنامه‌ گنجانده‌ شده‌ است‌، و این‌ کوشش‌ بوده‌ است‌ که‌ از جوهر و جان‌ آن‌ چیزی‌ از آن‌ برکنار نماند.»
سخن‌ چون‌ برابر شود با خرد روان‌ سراینده‌ رامش‌ برد
باآنکه‌ سهم‌ من‌ در آن‌ کمترین‌ بوده‌ است‌، و هرچه‌ هست‌ و نیست‌ سخن‌ فردوسی‌ است‌، بااین‌ حال‌، «نامة‌ نامور» را درخشان‌ترین‌ کاری‌ می‌دانم‌ که‌ بر آن‌ اهتمام‌ ورزیده‌ام‌. به‌ همراه‌ «باغ‌ سبز عشق‌»، (گزیدة‌ مثنوی‌) - که‌ حماسة‌ ایران‌ بعد از اسلام‌ است‌ - دو شاهکار با هیئتی‌ باریک‌ شده‌، ولی‌ نه‌ کمتر دلارا، به‌ خوانندة‌ فارسی‌ زبان‌ عرضه‌ می‌شوند، دو کتابی‌ که‌ باید در خانة‌ هر ایرانی‌ باشند.
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
آپلود شده توسط:
کوهالن
کوهالن
1390/02/26
برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی نامه نامور: گزیده شاهنامه فردوسی

تعداد دیدگاه‌ها:
27
ز شیر شتر خوردن و وسوسمار عرب را به جایی رسیده است کار
که تخت کیانی کند آرزو تفو بر تو ای چرخ گردون تفو
[center]هنر خوار شد جادویی ارجمند نهان راستی آشکارا گزند
شده بر بدی دست دیوان دراز به راستی سخن نبودی جز به راز
[/center]
واقعن حیفه چرا این کتاب های ارزشمند رو به صورت اسکن شده میزارین
ممنونم ازاینکه دراعطلای فرهنگ کهن پارسی تلاش می کنید.
راستي با گوگل فردوسي رو سرچ كردم, تا 6 صفحه كه همه فيلتر بود, بقيه هم تك وتوكي پيدا ميشد فيلتر نباشه!
بيا تا جهان را به بد نسپريم
به كوشش همه دست نيكي بريم
نباشد همي نيك و بد پايدار
همان به كه نيكي بود يادگار
همان گنج دينار و كاخ بلند
نخواهد بودن مر تو را سودمند
فريدون فرخ فرشته نبود
ز مشك و زعنبر سرشته نبود
به داد و دهش يافت آ ن نيكويي
تو داد و دهش كن , فريدون تويي

عاشق فردوسي ام, عاشق هر كلمه شاهنامه ام...
كه با توجه به تاريخ پاياني شاهنامه در سال 400 هجري قمري و بزرگداشت حكيم ابوالقاسم فردوسي در سال 411 هجري قمري اين تاريخ نمي‌تواند مورد استناد فردوسي باشد. پس به تاريخ دوم مي‌رسيم كه در آن روز 25 اسفند يزگردي مطابق با نوروز خورشيدي اعتدالي بوده است كه در صورت محاسبه و تطبيق تاريخ‌ها خواهيم ديد كه اين اتفاق در سال 346 يزگردي و مطابق با 356 هجري شمسي و مطابق با 366 هجري قمري رخ داده است كه داريم:
جمعه 25/12/346 يزگردي = 1/1/356 هجري شمسي = 23/7/366 هجري قمري‌
با توجه به اين كه خود حكيم ابوالقاسم فردوسي در پايان شاهنامه آغاز انديشه پرداختن به شاهنامه (تاريخ شاهان)‌ را در سال 365 هجري قمري بيان كرده است،‌ مي‌بينيم كه محاسبه بالا با اين تاريخ كاملا همخواني دارد، يعني آنجا كه حكيم طوس مي‌گويد:
چو بگذشت سال از برم شصت و پنج‌
فزون كردم انديشه درد و رنج‌
به تاريخ شاهان نياز آمدم‌
به پيش اختر ديرساز آمدم‌
به اين ترتيب معلوم مي‌شود حيكم طوس كه در سال 365 هجري به فكر سرودن شاهنامه افتاده است، سرانجام در سال 366 هجري قمري دست به اين كار زده است و به همين دليل نيز تاريخ سرايش شاهنامه را اين بار به صورت رمزي و كدگذاري شده با تاريخ 25‌اسفند در آغاز داستان يزگرد آورده است كه هم اشاره به آغاز پادشاهي يزگرد سوم است و هم اشاره به آغاز كار سرودن شاهنامه كه پس از گذشت 35 سال كار بالاخره در سال 400 هجري قمري آن را به پايان مي‌برد و باز هم در روز 25 اسفند مي‌گويد:
سرآمد كنون قصه يزگرد
به ماه سپندارمذ روز ارد
زهجرت شده پنج هشتاد بار
كه گفتم من اين نامه شهريار
و اين همان 35 سالي است كه در صورت محاسبه خودسال 366 هجري تا سال 400 هجري قمري به دست مي‌آيد و با گفته خود فردوسي كه مي‌گويد:
چو سال اندر آمد به هفتاد و يك‌
همي زير شعر اندر آمد فلك‌
سي و پنج سال از سراي سپنج‌
بسي رنج بردم به اميد گنج‌
يك سال است، يعني همان 71 سالگي كه صاحب‌نظران و فردوسي‌پژوهان با كسر آن از سال 400 هجري قمري كه سال پايان شاهنامه است به سال 329 هجري قمري رسيده‌اند و آن را به عنوان سال تولد فردوسي اعلام كرده‌اند (329 = 71 400)‌ و نيز با توجه به همين 35 سال بالا و باز همان سال 400 هجري قمري است كه آغاز شاهنامه را در سال 365 هجري قمري اعلام كرده‌اند (365 = 35 400)‌ كه با تاريخ رمزي ذكر شده در آغاز داستان يزگرد يعني:
چو بگذشت او شاه شد يزگرد
به ماه سپندارمذ روز ارد
دقيقا همخواني دارد و نشان مي‌دهد كه ذكر اين تاريخ «ماه روز» در اين بيت يك اتفاق ساده يا يك تعبير شاعرانه نيست، بلكه حاصل دانش و آگاهي حكيم ابوالقاسم فردوسي از تاريخ و تقويم است كه در اينجا به صورت رمزي كدگذاري و تاريخ آغاز و پايان شاهنامه را به روشني در متن شاهنامه بيان كرده است.
با اين تفاوت كه اين 25 اسفند در تقويم يزگردي است كه با نوروز سال 356 هجري شمسي (خورشيدي اعتدالي)‌ مطابق بوده، ولي طبق تاريخ تاجگذاري يزگرد سوم ساساني در روز نوروز يزگردي مطابق با سال يازدهم هجري بوده است و اين جابه‌جايي بين دو تقويم، حاصل همان كدگذاري و نيز يك برداشت شاعرانه است كه بسيار هم نيكو اتفاق افتاده است و نيز قرينه‌اي است بر روز «25 اسفند ماهي» كه در تاريخ پايان شاهنامه در سال 400 هجري قمري آمده كه تاريخ پايان شاهنامه است و بهتر است همين روز را به جاي 25 ارديبهشت كه هيچ ربطي به زندگي فردوسي ندارد روز بزرگداشت حكيم ابوالقاسم فردوسي به شمار آورد كه با تاريخ سرگذشت فردوسي و نيز شاهنامه هماهنگي كامل دارد.
نامه نامور: گزیده شاهنامه فردوسی
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک