رسته‌ها

منتخبی از طراحیهای لئوناردو داوینچی، نابغه عصر رنسانس

منتخبی از طراحیهای لئوناردو داوینچی، نابغه عصر رنسانس
امتیاز دهید
5 / 4.5
با 144 رای
امتیاز دهید
5 / 4.5
با 144 رای
لئوناردو داوینچی (۱۵ آوریل ۱۴۵۲ - ۲ مه ۱۵۱۹) از دانشمندان و هنرمندان ایتالیایی دوره رنسانس است که در رشته‌های نقاشی، ریاضی، معماری، موسیقی، کالبدشناسی، مهندسی، تندیسگری، و هندسه شخصی برجسته بود.
عده‌ای از محققان ایتالیایی با تحقیق بر روی بازسازی اثر انگشت وی او را دارای ریشه عربی و اهل خاورمیانه برشمرده‌اند. داوینچی را کهن‌الگوی «فرد رنسانسی» دانسته‌اند. وی فردی بی‌نهایت خلاق و کنجکاو بود.او نظریات خود را در یک سلسله یادداشتهایی که بالغ بر هزاران صفحه می باشند ثبت کرده است. او طرحهای مبتکرانه‌ای را برای ساخت سلاحهایی مانند توپهای بخار، ماشینهای پرنده و ادوات زرهی ارائه کرده بود هرچند که بسیاری از آنها هرگز ساخته نشدند. وی طراح اولیه صدها اثر معماری و هم‌چنین طرح اولیه هواپیما به‌شمار می‌رود. یکی از طرح‌های ابتکاری او لباس غواصی و زیر دریایی جنگی است. او همچنین مسلسل، تانک نظامی، ساعتی که به ساعت داوینچی معروف است، کیلومتر شمار و چیزهای دیگر را طراحی یااختراع کرد. لئوناردو داوینچی برای طرحهای خود بوسیله خط معکوس یادداشت‌هایی را نوشته است که فقط آنها را در آینه می‌توان خواند. بیشتر شهرت جهانی او به‌خاطر نقاشی‌های شام آخر و مونالیزا است.
لئوناردو داوینچی موقع کشیدن تابلو شام آخر دچار مشکل بزرگی شد:
می بایست نیکی را به شکل عیسی و بدی را به شکل یهودا یکی از یاران عیسی که هنگام شام تصمیم گرفت به او خیانت کند، تصویر می کرد.کار را نیمه تمام رها کرد تا مدل های آرمانی اش را پیدا کند. روزی دریک مراسم, تصویر کامل مسیح را در چهره یکی از جوانان یافت. جوان را به کارگاهش دعوت کرد و از چهره اش اتودها و طرح هایی برداشت. سه سال گذشت. تابلو شام آخر تقریباً تمام شده بود ؛ اما داوینچی هنوز بری یهودا مدل مناسبی پیدا نکرده بود…کاردینال مسئول کلیسا کم کم به او فشار می آورد که نقاشی دیواری را زودتر تمام کند. نقاش پس از روزها جست و جو , جوان شکسته و ژنده پوش مستی را در جوی آبی یافت. به زحمت از دستیارانش خواست او را تا کلیسا بیاورند , چون دیگر فرصتی بری طرح برداشتن از او نداشت. گدا را که درست نمی فهمید چه خبر است به کلیسا آوردند، دستیاران سرپا نگه اش داشتند و در همان وضع داوینچی از خطوط بی تقوایی، گناه و خودپرستی که به خوبی بر آن چهره نقش بسته بودند، نسخه برداری کرد. وقتی کارش تمام شد گدا، که دیگر مستی کمی از سرش پریده بود، چشمهایش را باز کرد و نقاشی پیش رویش را دید، و با آمیزه ای از شگفتی و اندوه گفت: من این تابلو را قبلاً دیده ام! داوینچی شگفت زده پرسید: کی؟! گدا گفت: سه سال قبل، پیش از آنکه همه چیزم را از دست بدهم. موقعی که در یک گروه همسرایی آواز می خواندم , زندگی پراز رویایی داشتم، هنرمندی از من دعوت کرد تا مدل نقاشی چهره عیسی بشوم! می توان گفت: نیکی و بدی یک چهره دارند ؛ همه چیز به این بسته است که هر کدام کی سر راه انسان قرار بگیرند.

روزی که به شایستگی بگزرد، خوابی خوش در پی دارد، عمری هم که به شایستگی صرف شود به مرگی خوش می‌انجامد.
داوینچی پیش بینی کرده است که جهان در ۱ نوامبر ۴۰۰۶ پایان می یابد.
شخصیت های تابلو شام آخر داوینچی : از راست به چپ - شمعون پطروس - تادیوس - متی - سنت فیلیپ - سنت جیمز بزرگ - توماس - عیسی - سنت جان - یهودا اسخریوطی - سنت پیتر - آندریاس
سنت جیمز کوچک - بارتولومئو می‌باشند.
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
تعداد صفحات:
101
فرمت:
PDF
آپلود شده توسط:
mahshidpessac
mahshidpessac
1390/03/08
درج دیدگاه مختص اعضا است! برای ورود به حساب خود اینجا و برای عضویت اینجا کلیک کنید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی منتخبی از طراحیهای لئوناردو داوینچی، نابغه عصر رنسانس

تعداد دیدگاه‌ها:
32
می بایست نیکی را به شکل عیسی و بدی را به شکل یهودا یکی از یاران عیسی که هنگام شام تصمیم گرفت به او خیانت کند، تصویر می کرد.کار را نیمه تمام رها کرد تا مدل های آرمانی اش را پیدا کند. روزی دریک مراسم, تصویر کامل مسیح را در چهرة یکی از جوانان یافت. جوان را به کارگاهش دعوت کرد و از چهره اش اتودها و طرح هایی برداشت. سه سال گذشت. تابلو شام آخر تقریباً تمام شده بود ؛ اما داوینچی هنوز بری یهودا مدل مناسبی پیدا نکرده بود…کاردینال مسئول کلیسا کم کم به او فشار می آورد که نقاشی دیواری را زودتر تمام کند. نقاش پس از روزها جست و جو , جوان شکسته و ژنده پوش مستی را در جوی آبی یافت. به زحمت از دستیارانش خواست او را تا کلیسا بیاورند , چون دیگر فرصتی بری طرح برداشتن از او نداشت. گدا را که درست نمی فهمید چه خبر است به کلیسا آوردند، دستیاران سرپا نگه اش داشتند و در همان وضع داوینچی از خطوط بی تقوایی، گناه و خودپرستی که به خوبی بر آن چهره نقش بسته بودند، نسخه برداری کرد. وقتی کارش تمام شد گدا، که دیگر مستی کمی از سرش پریده بود، چشمهایش را باز کرد و نقاشی پیش رویش را دید، و با آمیزه ای از شگفتی و اندوه گفت: من این تابلو را قبلاً دیده ام! داوینچی شگفت زده پرسید: کی؟! گدا گفت: سه سال قبل، پیش از آنکه همه چیزم را از دست بدهم. موقعی که در یک گروه همسرایی آواز می خواندم , زندگی پراز رویایی داشتم، هنرمندی از من دعوت کرد تا مدل نقاشی چهرة عیسی بشوم! می توان گفت: نیکی و بدی یک چهره دارند ؛ همه چیز به این بسته است که هر کدام کی سر راه انسان قرار بگیرند.

قصه رو خیلی پیچ و تاب داده
البته که باورپذیر نیست
در حقیقت داستان اینجوریه که :
لئوناردو تصویر مسیح رو در نوجوانی (نوحوانیِ مسیح) از روی چهرهء زیبای یک نوجوان برمیداره
و سالها میگذره
تا تابلوی یهودا و بوسه بر گردن مسیح رو میخواسته ترسیم کنه که دوباره گذرش به بازار میافته و اون جوان رو که روزی مدلِ مسیح شده بوده .. به عنوانِ یهودا به تصویر میکشه
*
مسیح و یهودا هیچ فرقی با هم ندارند
این ما هستیم که به اونها قداست و ننگ رو چسبونده ایم
ممنون از این کتاب
من کارهای داوینچی رو خیلی دوست دارم:-)
بسیار زیبا بود...همیشه فکر می کنم ادمهای گدشته چه پر بار تر و کوشا تر و مشتاقتر از ما بودند....
کاش میتونستم مثِ لئوناردو به تصویرش بکشم
اما چون نمیتونم
به پرده نزدیک نمیشم
بهتر از اینه که لبخندِ عشقم رو نتونم به کمال .. ترسیم کنم
هرگز کاری رو نکنی بهتر از اینه که شاهکارت ؛ نقص داشته باشه
...
خوشا به حالِ دلِ لئوناردو
دلِ آرامی داشت
* :((
چه فرقی میکنه اهل کجا بود نزادش چه بود پدر و مادرش که بود
او خود خود را جاودان کرد ارزوی هر انسان فانی جاودانگیست
بیا به جا دفاع از نژاد رب یکم درباره ملیت خودت بگو . اعراب چه چیزی به تو دادند که حالا به عرب بودن داوینچی افتخار می کنی .
بعدشم این یک سواله (می خوام بدونم)
مگه میشه با اثر انگشت نژاد شخصی رو فهمی
@akii
تعدادی از نقاشیها و دستنوشته های داوینچی است.مانند طرحهای اختراعاتش.تصاویر هم کیفیت خوبی دارند.
از توضيحاتي كه در مورد كتاب نداديد متشكرم
ِبكيد كتاب چطور بود ؟ و آيا ارزش دارد آنرا دانلود كنيم يا نه؟
هر انسانی که هنری پدید آورد یا علمی را توسعه دهد محترم است حالا میخواهد ابن سینای ایرانی باشد، میکل آنژ ایتالیایی یا ابن هیثم عربی که پدر چشم پزشکی جهان بود. کسی که همه اعتبارش به نژاد و خونش باشد تا آخر دنیا همه افتخاراتش سهم همان گذشتگان است بی آنکه چیزی از خود بر آن بیافزاید. هر وقت یاد گرفتی که نژاد با نژاد فرقی ندارد و اراده و همت انسان ها سرنوشت آنها را میسازد میتوانی درک کنی که هر خونی به خودی خود محترم است. به نظر من هر انسانی از هر نژادی قبل از اینکه در باد اصل و نسب خودش بخوابد و دیگران را نژاد پست تر از خود بپندارد باید این شعر سهراب را یاد کند:
.... نسب من شاید، به زنی فاحشه در شهر بخارا برسد .......
به نظر من همه محترمند بجز کسی که دیگران را خوار میکند و خود را عزیز می شمرد.
در ضمن عبارت اولی که نوشتم قسمتی از توضیحات خود کتابناک بود. جمله دوم هم که از وصیت نامه امام بود برای اینه که یادمون باشه هر وقت دست به زانوی خودمون بگیریم می تونیم سرور خودمون باشیم و بس.
منتخبی از طراحیهای لئوناردو داوینچی، نابغه عصر رنسانس
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک