رسته‌ها
با خورشیدهای همیشه
امتیاز دهید
5 / 4.5
با 26 رای
امتیاز دهید
5 / 4.5
با 26 رای
.
مشتمل بر خاطرات شهدای جتگ تحمیلی و خانواده هایشان

اول من شهید می‌شوم
وقتی که صحبت از شما می‌شود بابا مثل همیشه می‌گوید: در دوران کودکی مادرتان را از دست دادید. اکبر با شروع فصل شهادت وارد بسیج شد و بعد از دیدن آموزش به کردستان رفت. یک روز که از سر کار می‌آمدم منزل، دیدم بر سر موضوعی با یکدیگر بحث می‌کنند. شکرالله می‌گفت: اول من شهید می‌شوم! و اکبر می‌گفت: نه من شهید می‌شوم! وقتی‌که خرمشهر دوباره آغوش به آزادی گشود و کوچه‌هایش را دوباره بسیجی‌ها زیارت کردند، اکبر همانطور که خودش گفته بود اول او بود که شهید شد و فرشته‌ها را دید. در حالیکه نیمی از بدنش سوخته بود و...
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
فرمت:
PDF
تعداد صفحات:
106
آپلود شده توسط:
shahab2005
shahab2005
1388/04/29

کتاب‌های مرتبط

اراده‌ای به نام گاندی
اراده‌ای به نام گاندی
4.8 امتیاز
از 9 رای
گورکی و لنین
گورکی و لنین
4.4 امتیاز
از 31 رای
یاد در یادها
یاد در یادها
4.7 امتیاز
از 33 رای
این راز سر بمهر
این راز سر بمهر
4.3 امتیاز
از 59 رای
ساعدی به روایت ساعدی
ساعدی به روایت ساعدی
4.3 امتیاز
از 32 رای
برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی با خورشیدهای همیشه

تعداد دیدگاه‌ها:
0
دیدگاهی درج نشده؛ شما نخستین نگارنده باشید.
با خورشیدهای همیشه
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک