رسته‌ها
با توجه به وضعیت مالکیت حقوقی این اثر، امکان دانلود آن وجود ندارد. اگر شما صاحب حقوق مادی این کتاب هستید، می‌توانید اجازه نشر رایگان نسخه الکترونیکی آن را به ما بدهید یا آن را از طریق کتابناک به فروش برسانید.
برای اطلاعات بیشتر صفحه «شرایط و قوانین فروش» را مطالعه کنید.
یک عاشقانه ی آرام
امتیاز دهید
5 / 4.8
با 242 رای
نویسنده:
امتیاز دهید
5 / 4.8
با 242 رای
یک عاشقانه ی آرام در مورد گیله مردی مبارز و سیاسی است که عاشق عسل دختر آذری زیبا و سیاسی مسلکی می شود . کل کتاب روند و مراحل و برنامه ریزی های زندگی مبتنی بر عشق این دوست . با زبانی شاعرانه بیان عشقی شاعرانه و زیبا . عاشقانی که سعی می کنند در لحظه لحظه با هم بودن عاشق هم باشند و نگذارند عشقشان به رخوت و عادت کشیده شود . عاشقانی که با زمان مبارزه می کنند ... قوت اصلی کتاب همان لحن و بیان فوق العاده زیبای نادر ابراهیمی است .

قسمت هایی از کتاب:
مگذار که عشق ، به عادتِ دوست داشتن تبدیل شود !
مگذار که حتی آب دادنِ گلهای باغچه ، به عادتِ آب دادنِ گلهای باغچه بدل شود !
عشق ، عادت به دوست داشتن و سخت دوست داشتنِ دیگری نیست ، پیوسته نو کردنِ خواستنی ست که خود پیوسته ، خواهانِ نو شدن است و دیگرگون شدن.
تازگی ، ذاتِ عشق است و طراوت ، بافتِ عشق . چگونه می شود تازگی و طراوت را از عشق گرفت و عشق همچنان عشق بماند ؟
عشق، تن به فراموشی نمی سپارد ، مگر یک بار برای همیشه .
جامِ بلور ، تنها یک بار می شکند . میتوان شکسته اش را ، تکه هایش را ، نگه داشت . اما شکسته های جام ،آن تکه های تیزِ برَنده ، دیگر جام نیست .
احتیاط باید کرد . همه چیز کهنه میشود و اگر کمی کوتاهی کنیم ، عشق نیز .
بهانه ها جای حسِ عاشقانه را خوب می گیرند...
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
آپلود شده توسط:
sanna
sanna
1390/01/26

کتاب‌های مرتبط

درج دیدگاه مختص اعضا است! برای ورود به حساب خود اینجا و برای عضویت اینجا کلیک کنید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی یک عاشقانه ی آرام

تعداد دیدگاه‌ها:
111
این سوال من هم هست! چرا باید مدرنیته احساسات رو کم کنه؟؟؟
ولی چیزی که خودم تجربه کردم اینه که "عدم اعتماد" زیاد شده. چن وقت پیش یک دختر خانمی با صورت نگران جلوی منو گرفت و با حالت گریون ازم پول خواست و گفت که کیف پولشو جا گذاشته. اتفاقا من از خرید میو مدم و پول کیفم کم شده بود. هر چی داشتم دادم بهش و خودم با اتوبوس رفتم. حال نگرانشو که دیدم دستام می لرزید. هفته ی بعد همونجا دیدمش که داشت از یه دختر دیگه پول می گرفت. حس خیلی بدی داشتم. نه واسه اون پول. واسه اون همه نگران شدن :(
محسن جان ، بنده فقط یک نکته رو عرض میکنم دوست من...
شما فیلم "نیمه شب در پاریس" اثر وودی آلن رو دیدید؟
[quote='tankamanee']
ای کاش که خانم دکتر عزیز این دوستان عزیز که نظار گر گفتگوی بنده با سرکارخانم هستند و موافقت میکنند وارد گفتگو بشوند .. دوستان خواهشا شما هم وارد بحث و گفتگو بشوید بگذارید از علم و تجربه شما بهره ببریم واستفاده بکنیم....[/quote]
حرفی بزن جان آستین سوی تومی افشاندم
چیزی بگو عشق از کمین بوی تو می باراندم
حرفی بزن چیزی بگو کاین بغض در من بشکند
بغضی که دارد از درون دور از تو می ترکاندم
[quote='اتیفرد']نقل قول از tankamanee: به نظرم شاید این سرگشتگی جدیدی و از خودبیگانگی جدیدهست که در ما بوجودآمده هست..
این سرگشتگی را قبول دارم. نگاه که می کنم می بینم انگار با اینکه مثلا الان تکنولوژی پیشرفت کرده ولی همه چیز برای نسل من انگار سخت تر از نسل قبل بوده. راحت تر ازدواج می کردند، بچه دار می شدند، زیر بار کاری میرفتند و... بحثم قضایای مالی نیست ها ! ما یک خوددرگیری هایی داریم که اونا نداشتند.[/quote]
این سر گشتگی از کجا میایید ؟؟... شاید به خاطر اینه که مافقط خومان را میبینیم و اطراف و محیطمان نمیبینم ونوعی خوخواهی در ما وجود دارد...شاید هم به خاطر همین تکنولوژی هستش؟ شاید هم علتش وضعیت فرهنگی و اجتماعی بد حاکم بر شرایط هست؟نظر شما چیست و دوستان دیگر نظر شما چیست؟؟
[quote='اتیفرد']نقل قول از tankamanee: به نظرم شاید این سرگشتگی جدیدی و از خودبیگانگی جدیدهست که در ما بوجودآمده هست..
این سرگشتگی را قبول دارم. نگاه که می کنم می بینم انگار با اینکه مثلا الان تکنولوژی پیشرفت کرده ولی همه چیز برای نسل من انگار سخت تر از نسل قبل بوده. راحت تر ازدواج می کردند، بچه دار می شدند، زیر بار کاری میرفتند و... بحثم قضایای مالی نیست ها ! ما یک خوددرگیری هایی داریم که اونا نداشتند.[/quote]
ای کاش که خانم دکتر عزیز این دوستان عزیز که نظار گر گفتگوی بنده با سرکارخانم هستند و موافقت میکنند وارد گفتگو بشوند .. دوستان خواهشا شما هم وارد بحث و گفتگو بشوید بگذارید از علم و تجربه شما بهره ببریم واستفاده بکنیم....:x:x:x
[quote='tankamanee'] به نظرم شاید این سرگشتگی جدیدی و از خودبیگانگی جدیدهست که در ما بوجودآمده هست..[/quote]
این سرگشتگی را قبول دارم. نگاه که می کنم می بینم انگار با اینکه مثلا الان تکنولوژی پیشرفت کرده ولی همه چیز برای نسل من انگار سخت تر از نسل قبل بوده. راحت تر ازدواج می کردند، بچه دار می شدند، زیر بار کاری میرفتند و... بحثم قضایای مالی نیست ها ! ما یک خوددرگیری هایی داریم که اونا نداشتند.
[quote='اتیفرد']نقل قول از tankamanee:
راستش من هم دقیق نمیدونم چرا. ولی واقعا با تمام وجودم حس می کنم که چقدر احساسات انسانی کم شده. و دلم برای خودمون می سوزه. گاهی وقتی توی خیابون یه صحنه ی عاطفی می بینم، می بینم کسی داره از خود گذشتگی میکنه برای کسه دیگه (توی این زمونه ی زرنگی های مسخره) واقعا گریه م می گیره. از بس کم شده این رفتارها! تکنولوژی؟ گرفتاری؟ عقده هایی که زمانه تحمیل میکنه؟ نمی دونم![/quote]
میدانید تکنولوژی که خب دست آورد مدرنیته است و متاسفانه این واقیعت خیلی تلخی هست که پیش امده در عین اینکه مدرنیته دستاوردهای مثبت داشته ،دست اوردهای منفی هم داشته که شما به درستی اشاره نمودید.در مورد زمانه به نظرم دوتا نظر وجود داره که ((اول اینکه ما خودمون هستیم زمانه ومحیط را میسازیم و محیط شخصیت میدهیم و دومی؛از یک طرف محیط هست که به انسانها شخصیت میدهد و انسان را میسازد البته دو نظر برای دواندیشمند هست که اولی پروفسور بشیریه هست و دومی برای فیلسوف جناب کارل مارکس میباشد..)
به نظرم گرفتاری که میگویند گاهی بهانه هستش !!! اینکه من گرفتارم نمیتونم مثلا به دوستم یه زنگی یا سری بزنم یا نسبت خانواده ام فرصت نمیکنم محبت بکنم و خدمتی بکنم . به نظرم شاید این سرگشتگی جدیدی و از خودبیگانگی جدیدهست که در ما بوجودآمده هست..
[quote='tankamanee']
به نظر شما چرا چنین بحران بدی بوجود آمده هست؟ چرا دیگر آن احساسات شکوفا نمیشود در بین نسل ما و جوانان ما ؟؟؟ اگر هم هست بسیار کم هست..ولی واقعا چرا؟[/quote]
راستش من هم دقیق نمیدونم چرا. ولی واقعا با تمام وجودم حس می کنم که چقدر احساسات انسانی کم شده. و دلم برای خودمون می سوزه. گاهی وقتی توی خیابون یه صحنه ی عاطفی می بینم، می بینم کسی داره از خود گذشتگی میکنه برای کسه دیگه (توی این زمونه ی زرنگی های مسخره) واقعا گریه م می گیره. از بس کم شده این رفتارها! تکنولوژی؟ گرفتاری؟ عقده هایی که زمانه تحمیل میکنه؟ نمی دونم!
مولانا :
مرد و زن چون یک شوند آن یک تویی
چون که یک ها محو شد آنک تویی
وحدت زن و مرد به آنها قدرت خدا شدن میده! شگفت انگیزه! همین خدا شدنه که به اونها قدرت خلق یک موجود دیگه رو میده. توی یکی از رمانهای پائولو کوئلیو (یادم نمیاد دقیقا کدومش) هم راجع به این حس خداگونگی در وصل زن و مرد بحث میشه. به نظرم نادر ابراهیمی یکی از آنهایی بود که عشق و وحدت رو به خوبی درک کرده بود.
روحش قرین شادی و نور!
[quote='اتیفرد']سخن عاشقانه گفتن دلیل عشق نیست...عاشق کم است سخن عاشقانه فراوان!
نادر ابراهیمی[/quote]
خانم دکتر به نظر من که میگند گاهی همه چیز قدیمش خوبه""البته به صورت خاصتر صحبت بکنم؛ عواطف انسانی و احساسات"" ((وگرنه نه علم نه دانشی )) تاکید من بر عواطف هستش که وجود داشته خیلی خالصانه بوده و خیلی هم قابل ستایش هستش.. من که این عشق در این انسانها گاها میستایم..ولی متاسفانه .. راستی به نظر شما چرا چنین بحران بدی بوجود آمده هست؟ چرا دیگر آن احساسات شکوفا نمیشود در بین نسل ما و جوانان ما ؟؟؟ اگر هم هست بسیار کم هست..ولی واقعا چرا؟
یک عاشقانه ی آرام
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک