معجزه شکرگزاری
نویسنده:
راندا برن
امتیاز دهید
کتاب «معجزه شکرگزاری» (The Magic) نوشته راندا برن، یکی از آثار الهامبخش در زمینه رشد فردی و قانون جذب است که در سال ۲۰۱۲ منتشر شد. این کتاب ادامهای معنوی بر کتاب معروف او «راز» (The Secret) محسوب میشود و تمرکزش بر نیروی شکرگزاری بهعنوان یکی از قدرتمندترین ابزارهای تحول زندگی است. نویسنده با استناد به آموزههای معنوی، فلسفی و علمی، ادعا میکند که اگر انسان بهطور مداوم و آگاهانه بابت داشتههایش شکرگزاری کند، میتواند درهای فراوانی، عشق، سلامتی، ثروت و شادی را به روی خود باز کند.
ساختار کتاب به گونهای طراحی شده که خواننده را در یک برنامهی ۲۸ روزه قرار میدهد. در هر روز، تمرینی خاص و ساده ارائه میشود که هدف آن تقویت حس شکرگزاری در ابعاد مختلف زندگی مثل روابط، سلامتی، پول و حتی مسائل گذشته است. این تمرینها از نوشتن لیست قدردانی گرفته تا استفاده از سنگ شکرگزاری یا گفتن جملات تاکیدی را در بر میگیرند.
راندا برن باور دارد که تغییر نگاه انسان به زندگی و تمرکز بر نکات مثبت و نعمتها، نهتنها آرامش درونی به همراه دارد بلکه مانند آهنربا، شرایط و افراد مثبتتری را نیز جذب میکند. «معجزه شکرگزاری» نه صرفاً یک کتاب خواندنی، بلکه یک راهنمای عملی برای ایجاد تغییر واقعی در زندگی با نیروی قدردانی است.
ساختار کتاب به گونهای طراحی شده که خواننده را در یک برنامهی ۲۸ روزه قرار میدهد. در هر روز، تمرینی خاص و ساده ارائه میشود که هدف آن تقویت حس شکرگزاری در ابعاد مختلف زندگی مثل روابط، سلامتی، پول و حتی مسائل گذشته است. این تمرینها از نوشتن لیست قدردانی گرفته تا استفاده از سنگ شکرگزاری یا گفتن جملات تاکیدی را در بر میگیرند.
راندا برن باور دارد که تغییر نگاه انسان به زندگی و تمرکز بر نکات مثبت و نعمتها، نهتنها آرامش درونی به همراه دارد بلکه مانند آهنربا، شرایط و افراد مثبتتری را نیز جذب میکند. «معجزه شکرگزاری» نه صرفاً یک کتاب خواندنی، بلکه یک راهنمای عملی برای ایجاد تغییر واقعی در زندگی با نیروی قدردانی است.
آپلود شده توسط:
Ketabnak
1404/05/18
دیدگاههای کتاب الکترونیکی معجزه شکرگزاری
پس شما میتونی درک کنی منو که میگم از این قانون خیری ندیدم...
چطوری شما فکر کردید که من از این قانون (از نظر من این قانون نیست)بت درست کردم برعکس ،من مخالف این جور مسائل هستم و توضیحات مشروحی که دادم در رد این نظریات بود.من خودم سالها درگیر این مسائل و کتابها بودم ولی یه جایی فهمیدم همه ی اینها غیر واقعی است.مثال شخصی میزنم:
من و دوستم تو ترم سوم تصمیم گرفتیم معدلمون 19 بشه ،در طول ترم مشغول درس خوندن شدید شدم و مشغول تصویرسازی ذهنی،همه چیز خوب پیش میرفت و من در تصورم نمرات 19 و 20 رو پشت سر هم ردیف میکردم،همه چیز گذشت تا زمان امتحانات،میدونی چی شد ؟درست شب امتحان درس 3 واحدی که نمره 20 رو واسش متصور بودم اتفاقی افتاد که فرداش نتونستم برم واسه ی امتحان ونمره ی صفر گرفتم و کار تا جایی پیش رفت که معدل 19 که هیچ ،تا لب مشروط شدم پیش رفتم در صورتیکه دوستم بدون درگیر شدن با این موضوعات، یه معدل معمولی بدست آورد،با خودم فکر کردم آیا کائنات با من پدر کشتگی داشت که اینجوری شد، اینجا بود که تصمیم گرفتم قید همه ی این ماجراها رو بزنم و به دنیای واقعیت برگردم و واقعاً هم نتایج بهتری کسب کردم.
بخش اول
بخش دوم
قانون جاذبه یعنی یه نیروی برتر از ما وجود داره که تحت اختیار ماست و به افکار مثبت یا منفیمون پاسخ مثبت یا منفی میده.
الان دیگه از نظر علمی ثابت شده که مثلآ بیماری سرطان در درجه اول ناشی از داشتن احساسات منفی نسبت به خوده(خود من که شخصآ هر وقت از دست خودم عصبانی میشم دندون درد میگیرم)یا برای هرکسی پیش اومده که یه صحنه رو تجسم کنه و بعد اون رو در وافعیت ببینه.
فقط مشکل اینجاس که این قانون به پنهانی ترین افکار ما هم جواب میده.مثلآ اگه من دلم میخواد صاحب یه بی ام وه بشم و هر روز هم تجسمش میکنم اما ته دلم خودم رو لایق یه پراید میدونم چیزی که جذب میکنم مسلمآ یه پرایده.
این مشکل رو هم میشه از طریق فریب دادن افکار افکار خودمون حل کنیم.حرفی که میزنیم اولش فقط یه دروغه اما ما باید روش پافشاری کنیم تا تبدیل به واقعیت بشه.نحوه حرف زدنمون خیلی مهمه چون حتی شوخیها و دروغهامون رو هم دنیا میشنوه و بهش جواب میده.
همه ما تو خونواده بهمون یاد ندادن که خودمونو دوست داشته باشیم و چون خودمون رو دوست نداریم فکر میکنیم که لیاقت خوبیها رو نداریم.واقعآ همین الان فکر کنین ببینین خودتون رو لایق فوق میلیاردر شدن میدونین یا نه؟شاید هنوزم به خاطر اشتباهی که تو گذشته مرتکب شدین خودتونو نبخشیدین.یا نسبت به کسایی که فوق میلیاردر هستن احساس حسادت میکنین.
اول باید خودمون رو از ترس هامون و از احساس گناهمون رها کنیم و بعد سعی کنیم شبیه چیزی بشیم که میخوایم.مثلآ مثل آدمایی راه بریم و حرف بزنیم و رفتار کنیم که صاحب بی ام وه هستن.
دوست گرامی
چیزی که ما در زندگی با اون طرفیم ،قوانین طبیعی است مثلاً نرسیدن اکسیژن به انسان باعث مرگ میشه ولی قانون جذب ،ماوراءالطبیعی است و در اون هر اتفاقی میتونه بیافته ولی تأثیری بر واقعیت زندگی ما نخواهد داشت یعنی اینکه ما تصور کنیم بدون اکسیژن داریم زندگی میکنیم ولی آیا این تصور در دنیای واقعی میتونه تأثیری داشته باشه؟آیا کسی میتونه ادعا کنه با استفاده از قانون جذب ، بر روی کره ی زمین ، بدون اکسیژن زنده بمونه و کاری کنه که دیگران هم زنده بمونن؟
داشتن خوشبینی (از نظر من همون امید است)لازمه ی زندگی است و این یعنی قانون مهم زندگی چون طبق این قانون ،نداشتن امید باعث مرگ تدریجی خواهد شد ولی این با قانون جذب فرق میکنه چرا که امید، همیشه تلاش انسان رو پدید میاره ولی قانون جذب به قدری اما و اگر داره که کسانی که جزء ارائه دهندگان و پیروان این نظریه هستند همیشه شرایط ،تعیین میکنن و میگن اگر همه ی این شرطها رو انجام بدی تازه بازهم ممکنه نشه پس این چه قانونیه؟
پس فرق این افراد با کسانی که به در و دیوار امامزاده ها دخیل می بندن چیه؟فردی که دچار بیماری شده آیا فقط با قانون جذب بیماریش از بین خواهد رفت ؟من میگم نه چرا که جور شدن همه شروط قانون جذب ممکنه عملی نشه ولی قانون امید اینجا عمل میکنه و فرد رو به تلاش بیشتر وادار میکنه که سراغ پزشکان متخصص بره ،بیمارستان بهتری برای ادامه ی درمان پیدا کنه ،داروهایی با تأثیر بیشتر پیدا کنه و در کل اون چیزی رو که میخواد به صورت عملی و مرحله به مرحله بدست بیاره ولی تا انتها پیش میره حتی اگر به بهبودی نرسه چون قانون زندگی رو درک کرده.
اما یک مثال ملموس تر میزنم:فردی مرتکب قتل شده و مجازات اعدام در انتظارش است،اینجا امید تأثیر بیشتری داره یا قانون جذب؟
طبق قانون جذب ،فرد باید تصور کنه آزاد شده و تمایل به آزادی داره آیا این کافیه؟اما اگر فرد، امید به آزادی داشته باشه(همانطور که قبلاً گفتم امید ،نیروی محرکه فرد رو بیشتر میکنه)این حقیقت رو میپذیره که اعدام حتمی است (ولی طبق قانون جذب ،فرد از واقعیت فرار میکنه و حتی صحنه ی اعدام رو نباید تصور کنه!)ولی با داشتن امید و تکیه بر واقعیتهای جهان هستی (که قابل شمارش نیستند)مثل اخلاق انسانی و گذشت سعی در کسب رضایت از خانواده ی مقتول میکنه ولی اونها رو مجبور نمیکنه چون متوجه بزرگی اشتباه خودش شده و شرایط طرف مقابل رو درک میکنه(ولی طبق قانون جذب ،اعمال و افکار دیگران به زیر سلطه ی این فرد در میاد و تو تصوراتش ،خانواده ی مقتول بدون در نظر گرفتن شرایط غم انگیزشان ،مثل بچه های خوب با پای خودشون میان رضایت میدن)در این شرایط فرد با امید زندگی میکنه و ممکنه به خواسته اش که همون رضایت خانواده ی مقتوله برسه ولی حتی اگر تلاشهایش ناکام بمونه اعدام را راحت تر قبول میکنه چون قانون زندگی رو درک کرده ولی اگر این فرد با قانون جذب پیش بره چونکه در واقعیت زندگی نکرده با واقعیت نمیتونه کنار بیاد و ممکنه روزنه ی امیدی هم که فرد امیدوار داشته این شخص از دست بده!
در ابتدا اصلاح میکنم که ترجمه این کتاب به درستی انجام نشده. چراکه نویسنده در موارد بسیاری مخاطب خود را کسانی دانست که 3فاکتور را داشته باشند و هرگز نگفت که حتمن به انچه که میخواهی با رعایت کردن قانون جاذبه میرسی بلکه تایید بر این مطلب داشت که خواستن توانستن است به شرطیکه بدانی چه چیز را میخواهی و چه چیزی را میتوانی؟ بطور مثال: گاهی اوقات دلمان یه هوسی میکند اما عقل و وجدان ما در تردید است همینجا یعنی در اولین قدم از شروع کار از (3فاکتور اساسی) قافل شدیم وجالبتر آن که وقتی به خواسته خود(موفقیت)نمیرسیم خود را مقصر نمیدانیم!!
زیاد به جنبه ی فراطبیعیش اعتقاد ندارم..ولی برداشت من از این قانون اینه که اگر چیزی رو واقعا بخوای اتوماتیک مسیر رسیدن بهش رو هم طی میکنی..یعنی چون تو پورشه میخوای پس پول میخوای پس شغل میخوای پس تجارت میکنی پس درس میخونی پس تلاش میکنی پس پورشه میخری
البته لامبورگینی سستو المنتو بهتره
اشکال کار در اینه که ما فکر میکنیم که تمام هستی برای انسان بوجود اومده در صورتیکه ما انسانها هم جزئی از این جهان هستیم و هر موقع این مطلب رو درک کنیم متوجه خیلی از مسائل میشیم.
مثالی میزنم خیال میکنیم شما یا من میخواهیم ماشین بخریم و 20میلیون پول داریم اما مدل ماشین؟
طبق قانون جاذبه فکر میکنیم تا ببینیم چی میشه:
من دوست دارم یک دستگاه پورشه پانامرا توربو به رنگ سورمه ای داشته باشم،توی ذهنم سوار ماشین میشم (در زمان حال )با سرعت 300تا رانندگی میکنم
حالا برمیگردیم به واقعیت:
من برای خرید این پورشه باید 600میلیون پول داشته باشم
چند سوال:
آیا قانون جذب موجب این میشه که 20 میلیون من تبدیل به 600میلیون بشه؟
آیا قانون جذب موجب میشه که من بتونم با بیست میلیون ،پورشه بخرم؟
جواب این سوالات یک کلمه است:خیر
نتیجه گیری:
من با 20 میلیون میتونم یک دستگاه 206 سورمه ای بخرم،قانون جذب فقط کمک کرد که من یک ماشین <<سورمه ای >>بخرم چون در مورد خرید ماشین با این مقدار پول ،من فقط توانایی انتخاب رنگ رو داشتم پس نتیجه میگیریم قانون جذب ،همون قانون توانایی و قدرت انتخاب ماست.;-)