نقد خشونت دینی
نویسنده:
عبدی کلانتری
امتیاز دهید
آنچه در این دفتر آمده ، همانند سایر نوشته های من ، از اخلاقگرایی می پرهیزد و نقد خشونت را با سرزنش اخلاقی یکسان نمی انگارد. هدف من ، تقبیح خشونت در رفتار گروهی از مسلمانان و موعظه دربارۀ " تقوا " ، " پارسامنشی " ، " تساهل " و حل منزعات از " راه های مسالمت آمیز " نیست ... هر چند کاهش خشونت خواست منتقد است اما او دستیابی به این هدف را به ارادۀ فردی نیک اندیشان ، نصایح مصلحان ، و نسخه های ایدئولوگ های راست و چپ وابسته نمی داند.
بیشتر
آپلود شده توسط:
sipan
1390/01/19
دیدگاههای کتاب الکترونیکی نقد خشونت دینی
ما میگوییم که یکی نیست به اینها بگوید او دیروز هم میدانست که گرفتار رژیم شاه میشود و رفت و دیروز یک عده دیگر عین این جمله را به او میگفتند. بارها گفتهام حرف بر سر لاهوتی نیست که دفاع از یک ارزش است. در جایی که امام میفرماید اظهار عقیده آزاد است، چرا با کمال خلوص نشود اظهار عقیده کرد؟
اتحاد و اتفاق یکطرفه نمیشود بلکه با داشتن دو نوع بینش برای پیروزی انقلاب باید همه در یک جهت حرکت نمایند و دعوا بر سر این است که چرا شما اسلام و مسائل اسلامی را تشخیص میدهید و ما نمیدهیم؟ از کجا شما اسلامشناس شدهاید و عدهای دیگر از مسائل اسلامی بدون اطلاع؟ درست که باید در خط امام که همان خط اسلام راستین است حرکت کرد، اما دعوا بر سر این است که از کجا شما راهبران این خط هستید و بقیه از اسلام هیچ نمیدانند؟ نه برادر، بیا پایین عشق و مقام و شهرت را بزدا، میبینی که جاهل محضی.
اینکه امام میفرماید توطئه هرگز. موضوع توطئه را از کجا فقط تو تشخیص میدهی و بس؟ شاید آنچه را که تو توطئه مینامی من آن را روشنگری نام نهم. اگر صاحب قدرت نباشی خیلی در درک موضوعات ، نظرت فرق میکند. اگر حکومت دست تو باشد و کسی بگوید کجایش کج است، نمیگویی توطئه است و اگر حکومت دست دیگری باشد و تو مجبور به اطاعت، میبینی که باید برای روشن شدن نسل امروز و فردا خودت را به آب و آتش بزنی و بگویی آنچه را میدانی. اینکه روشن است که حکومت چشم و گوش را کور و کر میکند. مطلب بر سر شناخت است، بیاییم مکتب و خط امام را بهانه قرار ندهیم، واقعیات را از آنان که واقعگرا هستند بپذیریم، اگر در خط امامیم، ببینیم امام با چه کسانی ملاقات میکند، آنان را بپذیریم نه اینکه مانند محافظ منزل امام، امام را در خطش ندانیم. والسلام.
چرا برای عقاید مردم احترام نگذاریم و همه را غیرمسلمان بدانیم و فقط و فقط خودمان را در خط امام جا بزنیم؟ چندی پیش شخصی را امام پذیرفتند یکی از افراد و محافظ منزل امام فریاد زد «این لیبرال را راه ندهید» من گفتم برادر خود امام پذیرفتند مگر تو در چه خطی؟ گفت من در خط امام هستم و باید این شخص اینجا نیاید. این داستانی است که اگر کمی دامنهاش را وسیع کنید تمام جریانات از این قبیل میشود. امروز روح امام از جریان چماقداری در ناراحتی است، پس چرا مسئولین که بحمدالله در خط امام هستند با اینگونه امور مبارزه نمیکنند؟ چرا در چند دقیقه هر کسی و یا گروهی را بخواهند دستگیر میکنند ولی این چماقداران بیآبرو آزادانه با اسلام و امام هر کاری بخواهند میکنند؟ چرا مسئولین برای حفظ امام و اسلام اقدام لازم را نمینمایند؟ به خدا اسلام در خطر است و مردم از اسلام ساکت در مقابل این جریانات بری هستند. نمایندگان محترم و شریف، اگر تا زود است جریان چماقداری را از ریشه نکنید، فردا خیلی دیر است و شما خود قربانیان این نوع تفکر میشوید.
چماقداری، یک بینش سیاسی است که اگر دیر بجنبید، بر تمام جریانات سیاسی غلبه میکند. رادیو و تلویزیون میتواند در خنثی کردن اینگونه اعمال شرمآور نقش اساسی داشته باشد و مطبوعات هم همچنین، ولی متاسفانه در اینگونه امور ساکتاند. این شرف و حیثیت ملت است که با این رفتارها ضربه میبیند. میگویند خب به تو چه مگر چه کارهای؟ هیچ من یک فرد از افراد این مرز و بوم هستم که اشخاص را خوب میشناسم و خوب میدانم آنانی که امروز سنگ امام و انقلاب را به سینه میزنند، همان ترسوهای دیروزی هستند که بر سینه امام و انقلاب سنگ میزدند.
حضور محترم نمایندگان مجلس شورای اسلامی، پس از عرض سلام، مسئلهای که یکی دو روز پیش در رشت و کوچصفهان اتفاق افتاد، یکی از جریانات خطرناکی است که اگر همگی دست در دست یکدیگر نگذاریم و برای علاجش فکری عاجل نکنیم، نمیدانم به کجا منتهی میشود و از طرفی امام بارها و بارها فرمودهاند که اظهار عقیده آزاد است و توطئه ممنوع. باز هرگاه یکی از افراد سرشناس جامعه انقلابی ما در یکی از نقاط ایران تصمیم به سخنرانی دارد، عده معدودی دست به آشوب و خرابکاری میزنند و با عنوان اعتراض به این موضوع ، یکی دو روز هم در این باره عده معدودی فریاد میزنند و صدایشان خاموش میگردد. نمیدانم چرا مسئولین مملکتی در این باره هیچ نمیگویند و چرا چماقداران را دستگیر نمیکنند و در مقابل مردم ستمدیده ما که تازه از زیر یوغ چماقداران رژیم پهلوی نجات پیدا کردهاند، محاکمه نمیکنند؟ چرا در این زمینه به ما نگفتند؟ به خدا قسم تاریخ درباره آنان قضاوت خواهد کرد.
آنچه موجب شد تا بر آن شوم چیزی بنویسم فقط و فقط به خاطر مسئولیتی است که احساس میکنم. مثلا در رشت ، برادرم آقای لاهوتی میخواهند صحبت کنند، روز قبل خدمت امام میرسند و بعد راهی رشت میشوند. در رشت ، عدهای محدود به سخنرانی ایشان حمله میکنند و مجلس را به هم میزنند و در مسجد ، نزدیک به دو ساعت او را زندانی میکنند. آیا میدانید چه کسی را زندانی میکنند؟ شخصی را که در رژیم شاه به اقرار همه باانصافها از تمام روحانیون دربند بیشتر شکنجه شده است. شخصی را که بعد از دو سال هنوز جای شکنجه در بدن او به خوبی پیداست، شخصی را که در طول ۱۵ سال مبارزه امام تماما زندان و یا مشغول به مبارزه در سطحی بالا بوده است، شخصی را که میتوان معلول انقلاب نامید، شخصی را که آقای هاشمی رفسنجانی میگوید او را به حدی زدند که وقتی با من مواجهش کردند او را نشناختم و او گوشهای خودش را میدید. شخصی را که پاهای او بعد از چهار ماه هنوز طوری مجروح بوده که قادر به ایستادن نبوده است، شخصی را که تنها برای اینکه به امامش فحش نداد چندین ساعت او را آویزان کردند، شخصی که تمام سردمداران امروز حاضر نبودند یک روز شکنجههای او را تحمل کنند.
آری عدهای جاهل یا آگاه و یا تحریککننده، او را در خط امام نمیدانند. کسی را در خط امام نمیدانند که هنوز یک هفته از عبارت امام که ( هر کس لاهوتی را اذیت کند، من را اذیت کرده است) نمیگذرد. چرا؟ لابد برای اینکه او در نوارش از امام و انقلاب تعریف کرده است. خود او سخنرانیاش را لغو میکند؛ چراکه میداند عدهای میخواهند از نام او استفاده کنند و روز بعد در کوچصفهان سخنرانی میکند. دوباره همان عده به مجلس حمله میکنند و میگویند تحویلش بدهید. خانمش را که در ماشین نشسته بوده است بیرون میآورند و میزنند و بعد چرخ ماشینش را با گلوله ژ-۳ پنچر مینمایند و ساعتها او را در مسجد، خانه خدا، زندانی میکنند. در و پنجره مسجد را میشکنند که عمال شاه بعد از ۳۷ سال سلطنت او دست به این کارها نزدند. آخر چگونه میشود عمق فاجعه را ترسیم کرد؟