جزیره اسرارآمیز
✔️ طوفان سال ۱۸۶۵. غوغا در آسمان. بالن در چنگال گردباد. محفظه بالن شکاف برمی دارد. جز دریا جایی دیده نمی شود. ساحلی در افق. پایان درام.
- آیا اوج می گیریم؟
- نخیر، برعکس داریم پایین می رویم.
- آقای سایروس، بدا به حالمان! داریم سقوط می کنیم.
- لعنت بر شیطان! کیسه های شن را خالی کنید.
- آخرین کیسه ها را خالی کردیم.
- بالن رو به بالا می رود؟
- نخیر!
- صدای غرش امواج شنیده می شود.
- دریا زیر پایمان است.
- پانصد پا بیشتر با آن فاصله نداریم.
در این موقع صدای نیرومندی در فضا طنین انداز شد:
- هر چه سنگین است، دور بریزید! همه چیز را پایین بیندازید... به امید خدا!
این سخنان، ساعت چهار بعدازظهر روز ۲۳ مارس ۱۸۶۵ در آسمان، بر فراز آبهای متلاطم اقیانوس آرام رد و بدل می شد...
بیشتر
- آیا اوج می گیریم؟
- نخیر، برعکس داریم پایین می رویم.
- آقای سایروس، بدا به حالمان! داریم سقوط می کنیم.
- لعنت بر شیطان! کیسه های شن را خالی کنید.
- آخرین کیسه ها را خالی کردیم.
- بالن رو به بالا می رود؟
- نخیر!
- صدای غرش امواج شنیده می شود.
- دریا زیر پایمان است.
- پانصد پا بیشتر با آن فاصله نداریم.
در این موقع صدای نیرومندی در فضا طنین انداز شد:
- هر چه سنگین است، دور بریزید! همه چیز را پایین بیندازید... به امید خدا!
این سخنان، ساعت چهار بعدازظهر روز ۲۳ مارس ۱۸۶۵ در آسمان، بر فراز آبهای متلاطم اقیانوس آرام رد و بدل می شد...
آپلود شده توسط:
ملا ممدجان
1402/09/08
دیدگاههای کتاب الکترونیکی جزیره اسرارآمیز