رسته‌ها
آذری یا زبان باستان آذربایجان
امتیاز دهید
5 / 3.7
با 444 رای
نویسنده:
امتیاز دهید
5 / 3.7
با 444 رای
این کتاب به بیگانه پرستانی که میخواهند برای آذربایجان و آذربایجانی ملیت جدا ، زبان جدا و تاریخ جدا بسازند با دلیلهای دانشمندانه و گواههای استوار پاسخ دندان شکن داده و مشت سختی بر دهان دروغگوی آنان میزند. این کتاب نشان میدهد که قومیت آذربایجان ایرانی زبانش (آذری) و تاریخش همواره با دیگر ایرانیان همبسته بوده و میباشد.
زبان آذری زبانی است از خانواده زبان‌های ایرانی غربی که در منطقه آذربایجان (آتورپاتکان) پیش از گسترش زبان ترکی رایج بوده‌است و امروزه گستره آن محدود شده‌است. بیشتر دانشمندان ایران‌شناس، در بازگویی ریشه تاریخی زبان دیرین مردم آذربایجان، باور دارند که زبان باستانی آذری بازمانده و دگرگون شده زبان مادها است و ریشه آریایی دارد که تاریخ‌دانان و جغرافی‌نویسان اسلامی آن را فارسی(ایرانی)، فهلوی و آذری خوانده‌اند.
هر چند که مطالعه بر روی این زبان سابقه طولانی در نزد شرق‌شناسان غربی دارد، اما نخستین پژوهش گسترده روی آن در ایران توسط احمد کسروی انجام گرفت. احمد کسروی تاریخ‌نویس ایرانی، در کتاب آذری یا زبان باستان آذربایجان نمونه‌هایی از این زبان و ارتباط آن را با زبان تاتی نشان داد. زبان‌شناسان با اشاره به وجود زبان‌های تاتی و هرزنی در چندین روستای آذربایجان شرقی، اردبیل، نمین، خلخال (کلور)، عنبران، پیله رود و میناباد آنها را از بقایای آن زبان باستانی می‌داند. زبان «آذری»، یکی از شاخه‌های زبان پهلوی است که پس از حمله عرب‌ها و هجوم اقوام ترک همچنان به زندگی خود ادامه داده‌است. ولی با پا گرفتن زبان ترکی در آن دیار، رفته رفته زبان «آذری» رو به سستی و نابودی نهاده‌است. گو اینکه هنوز در پاره‌ای از روستاها و بخش‌های آذربایجان نقشی و نشانی از آن باقی است.
پروفسور پیتر گلدن در صفحه ۳۸۶ کتاب خود که یکی از جامع‌ترین کتاب‌ها درباره تاریخ گروه‌های مختلف ترک چاپ شده‌است روند ترکی زبان شدن آذربایجان را به سه مرحله بخش کرده است: نخست ورود سلجوقیان و مهاجرت قبایل اغوز به ناحیه آذربایجان و آران و آناتولی، دوم حمله مغولان که بیشتر سربازان شان ترک‌تبار بودند، و سوم دوران صفویان که بسیاری از قبایل اغوز-ترکمان قزلباش از آناتولی به ایران سرازیر شدند.
آذری یا زبان باستان آذربایجان :
کسروی درباره ی انگیزه ای پرداختن به این کتاب می نویسد : “...این دفترچه داستانش آن است که سالها در میان نویسندگان ایران و عثمانی کشاکش درباره ی نژاد آذربایجانیان رفتی ،زیرا عثمانیان(دسته ژن ترک) آذربایجان را ترک شماردی ترکی بودن زبان آنجا را دلیل آوردندی . از این سوی نویسندگان ایرانی به خشم آمده تندی ها کردندی و سخنان بی سر و بن نوشتندی ....” از اینرو کسروی در این خصوص به تحقیق پرداخت، و کذب بودن ادعای ترکان را آشکار ساخت .
محمد قزوینی در خصوص این اثر می نویسد : “.... این رساله ی پنجاه و شش صفحه ی از وجنات آن معلوم است که نتیجه ماها و بلکه سالها، زحمت وتتبع است و تقریبا هر سطری از سطور کوچک آن حاکی از مطالعه ی یک کتاب بزرگ است زیرا که در این گونه مواضع بکر و تازه تا کنون کسی قلمی به روی کاغذ نیاورده است...”
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
تعداد صفحات:
53
فرمت:
PDF
آپلود شده توسط:
Reza
Reza
1388/04/11

کتاب‌های مرتبط

درج دیدگاه مختص اعضا است! برای ورود به حساب خود اینجا و برای عضویت اینجا کلیک کنید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی آذری یا زبان باستان آذربایجان

تعداد دیدگاه‌ها:
1319
۱۳۱ صفحه نقد (یعنی دشنام) درباره‌ی آذری یا ترکی بودن آذربایجان ... ببخشید همه فقط درباره‌ی کسروی است و این همه نوشته ربطی به خود کتاب و نقد یا تایید علمی مطالب کتاب نداره!
بیشتر کامنت‌های موافق و مخالف، جنبه‌های واقعی کسروی رو اشاره کردند چه منفی و چه مثبت و این به هیچ وجه ایرادی نداره چون هر شخصیت یا روشنفکری از مراحل مختلفی گذر میکنه ولی وحشت من از کامنت‌هایی مثل این «... [کسروی] از این بابت مایه ی ننـگ تاریخِ دورانِ خود بوده و با کشـته شدنش قطره ی اشکی از چشمان هیچکس، حتّی کسانی که نگارش تاریخ وی را تحسین کرده اند جاری نشـده است ...»‌ هست که حتی اگه خود نویسنده‌ی این نقل قول منظور خاصی نداشته نباشه ولی درواقع جوازی است برای حکم قتل (یا اعدام انقلابی!؟) مخالفین فکری!
امیدوارم که چنین مباد!
amenmarr عزیز
این نظر شماست که مخالف نوشته های کسروی و بخصوص خودش باشید البته نظر شما و سایر دوستانیکه مثل شما فکر می کنند در نظام دموکراسی قابل احترام است و ما نیز احترام می گذاریم ولی دوست من اگر شما توجه می کردید و به روندها و رویداد ها در تاریخ دقیق می شدید و مطالعه می کردید و به آن اهمیت می دادید متوجه می شدید که زمانیکه کسروی نهضت خود را شروع کرد و اقدام به نوشته های روشنگری خود نمود شاید حتی در آن شرایط جامعه یک درصد جامعه حاضر به پذیرای نظر او نبود و اکثر جامعه و بخصوص نخبگان و متولیان آن همچون علی دشتی که مشتی از خروار بودند اقدام به مقابله نمودن و در مقام پاسخ درآمدند و کسروی نیز با قاطعیت کامل پاسخ مناسب به آنها داد (در نوشته ای بنام دولت به ما پاسخ دهد) و دیگر از آنها جوابی نیامد و حتی مخالفان او بعداً خود با آرای او هم ساز شدند و حتی کتاب 23 سال و تخت پولاد را ارائه نمودند ولی اگر آمار و ارقام را قبول داشته باشید اگر در 60 سال قبل اکثریت جامعه مخالف آراء و نوشته های کسروی بوده اند و اقلیت بسیار پائین موافق آن امروز با سپری شدند این دوره و کسب تجربه بیشتر به توسط جامعه این معادله برعکس شده است اگر روزی به مجتبی میرلوحی ( نواب صفوی) و مریدانش برای ترور کسروی هورا می کشیدند امروز ضمن تقبیح این عمل زشت آنها (ترور دد منشانه) حتی پیگیری پرونده باز قتل دد منشانه آن مرحوم را از یک دادگاه آزاد می طلبند.
و اما در مورد ولتر فرانسه و ولتر ایران
اگر کسروی در فرانسه متولد می شد و این آرای خود را در آن جامعه و در آن مقطع تاریخی می داد بدون شک نامش بعنوان یکی از دانشمندان فرهیخته آن بلاد حتی شاید بالاتر از ولتر به ثبت می رسید ولی چه فایده در ایرانی متولد شد که مردمش هزاران سال است با منظور و بی منظوربه توسط اجانب داخلی و خارجی از فرهیختگی و علم معرفت دور شده اند و مغز کلام فرهیختگان خود را نمی گیرند و به حاشیه ها می پردازند و این جامعه این سرنوشت را فقط برای احمد رقم نزد بلکه برای امیر کبیر ، مصدق، حسین فاطمی و................................... نیز رقم زد است و انگار این جامعه با خود عهد بسته هر که را برایش کار مفید انجام دهد ببلعد و نابودش کند و هر کسی که تیشه برداشته ریشه اش را با انواع خیانتها می زند نوازشش کند و او را مشمول برکات خود قرار دهد .
amenmarr عزیز
حرف بسیار است زمان بسیار کم بنده قبلاً با شما در مواردی چند مباحثه کرده بودم و از نظراتتان آگاهی یافته ام و حتی مشمول فیض پر برکات لحن های شما که شاید بعضی از دوستان شاهد آن باشند شده ام ولی دیگر حاضر به تحمل لحن های پر فیض شما نیستم و مورد خطاب بنده در کامنت قبلیم شما نبودید و اگر کوچکترین فرضی در کامنت قبلی بنده حقیر بر این باشد که مورد خطاب شما بوده اید به بزگواری خودتان ما را ببخشید و ما را مشمول فیوضات لحنی خود قرار ندهید و مغز کلام خواهشی من از شمای عزیز این است که نظر ما برای خودمان و نظر شما برای خودتان و قائله اینگونه پیش برود سنگین تر و وزین تر برای هر دو ما خواهد بود .
به درود.
.......amenmarr کمی کتب تاریخی ایران معاصر بخوانید، البته منصفانه
[edit=simin]1394/03/08[/edit]
گفت آن یار کز او گشت سر دار بلند
جرمش این بود که اسرار هویدا می‌کرد
logical positivism عریز
بنیانگذار جمهوری اسـلامی ایران؛ حضـرت امام خمینی رحمـة الله علیه، در بـاره ی کسـروی ( مقتـدا و ولتـرِ جنابعالی) ، چنین گفتـه است؛ «... یک دفعه آدم می‌بیـند که کسـروی آمد و کتابسـوزی کرد.
مفاتیـح ‌الجنان هـم جزو کتاب ‌هایی بود که سوزاند. کتاب ‌های عرفانی را هم سوزاند. البته کسروی نویسنده زبردستی بود، ولی آخری دیوانه شده بود، یا یک مغزی است که این مغز بسیاری از شرقی‌
ها این طوری هسـتند که تا یک چیزی، چهـار تا کلمه ‌ای یاد می‌گیـرند، ادعایشـان خیلی بالا می‌شود. کسروی آخری ادعای پیغمبری می‌کرد. نمی‌ توانست به آن بالا برسد، آنجا را می‌آورد پایین»، حالا
شما هم به تبع از کسـروی، چند کلمه ای خواندن و نوشـتن یاد گرفته اید و خود بزرگ بین ها را بزرگتر از آنچه که خودشان تصوّر می کردند جلوه می دهید!، کسروی اگر از خاک سیاهش برخیزد و ببیند،
افـرادی که چیـزی از او نمی دانند و او را نمی شـناسند؛ او را "ولتـر ایران" خطاب می کنند، شـاخ در می آورد، آخر آدمِ حسـابی چگونه به خود اجازه می دهید؛ به نیابت از؛ ملّتِ مسـلمانِ ایران، یک نفر
بی دینِ زندیـقِ ملحد و مشـرک را " ولتـر ایران " قلمداد کنید و او را با فرانسـوا ماری آئورت( ولتـر )، فیلسوف فرانسـوی مقایسه می کنید، به بـاور بنـده؛ همانگـونه که کسـروی را نمی شناسید، ولتر را
هم نمی شناسید و الّا این دو را که از زمین تا آسمان به لحاظ علمی و سـطح فکری و نبوغ، بسیار متفاوت هستند هم تراز معرّفی نمی کردید، شـاید فقط چون شـنیده و یا خوانده اید که ولتـر، مشوّقِ
سـکولاریسم بـوده از او طرفـداری می کنید، در حالیکه کسـروی چنین اعتقـادی هم نداشـته و می گفت راه نجات بشـر دینی اسـت که من سـاخته ام، ولتـر ایران دیگـر چه صیغـه ایست که به کسروی
نسبت می دهید؟مشـکلاتی که در عـدلیه برای دفاع از خـود، با زبـان بازی و مهـارت، که خـود زمانی وکیل بوده و مطرح سـاخته چه ربطی به ادّعا های پـوچ و غلط اندازی های قبیـحانه و بی شرمانه ی
کتابسوزی ی او دارد؟! ولتر می گوید " آنهایی که در زبان بازی مهارت به خرج می دهند، بیشتر، نیت پلید را در قلب خود می پرورانند "،
قـلب احمق جْمله باشـد در دهان .... از حمـاقت، این یکی باشـد نشـان
چون زبانش، حکمرانِ قلب او است .... بی تأمل همچنان در گفتگو است
عاقلان را چون به قلب است این زبان .... حرف چون اصلاح شد آید دهان
کسروی خودش راهش را گم کرده بود و هرگز نتوانست کسی را گمراه کند، « وَدّت طائفة من اهل الکتاب لَو ییضلّونکم و ما یْضلّون الّا انفسکم و ما یشعرون »؛ طائفه ای از اهل کتاب خیلی مایلند شما
را گمراه کنند، اینان بجز خودشان را به ضلالت و گمراهی نخواهند کشید و تباه نخواهند ساخت، لکن نمی فهمند و درک و شعور آنرا ندارند.
نکته بسیار مهم اینکه هیچ یک از مخالفان سرسخت کسروی نتوانستند انگ های فساد مالی واخلاقی و ارتباط زیانبار با بیگانگان را به وی بچسبانند.
دوستانی که در مورد نوشته های مرحوم کسروی یکطرفه به قاضی می روند کافی است تک تک نوشته های او را بخوانند و بعد قضاوت کنند و همچنین در جریان مصاعب این دانشمند ایرانی (ولتر ایران)در دوره حیاتش آشنا شوند و بدانند که ایشان برای آگاه ساختن جامعه خود و درآوردن آن از کرختی ،سستی، نخوت و رخوت با چه موانع و چالشهای غیر علمی مواجه بوده اند برای مثال ایشان در کتاب ده سال در عدلیه پاره ای از این مشکلات را که با آنها دست و پنجه نرم نموده است را آورده است و علاقه مندان می توانند با خواندن آن کتاب با آنها آشنا شوند.
خب پس خدا رو شکر کار مثبت هم داشته .میشه از نظر خودتون کارهای مثبت مرحوم کسروی رو بنویسید
khoday : " کسروی از دید بنده پدر عصر روشنگری در ایران بود.کسروی آگاهانه پرده از مسائلی برداشت که هزار سال مردم ایران خون دل از آن خوردند "
khoday عزیز
کسروی پرده از کدام مسـائل برداشـته است؟ چرا جنابعالی پـرده از روی این مسـائل برنمی دارید؟!، علیٰ قول خودتان کسـروی هیچ شناختی نسبت به ادبیات نداشته و رجال برجسته ای چون حافظ و
سـعدی و مولانـا و خیّـام را زیر تیـغ غیر منصـفانه برده است، لذا تلویحـاً اقرار بر بی سوادی و بی اعتباری ی وی در قضاوت و اظهار نظر در باره ی بزرگان ادب وی می کنید که البته این قسمت از فرمایش
شـما درست است، شـعرای بزرگی که نام بردید همه شـاگردانِ مکتـب اسـلام بوده اند و همه ی اشـعار آنان با الهام و برگرفته از احادیث و آیات قرآن کریم است، چرا به قرآن سوزی ی این مردک دیوانه
اشاره نمی کنید؟، چرا اشاره به نفی اسلام و بدعت گذاری ی غیر موفّق او نمی کنید؟!، کتاب تاریخ مشروطیت وی نیز جمع آوری شده از تاریخ وقایع و رونویسی از روی روزنامه های آن زمان و مصاحبه
با بازماندگانِ کسـانی است که در کـارزار انقلاب مشـروطه به نوعی نقش داشـته اند و صحّت و سـقم همه ی مطالب آن به درسـتی معلوم نیست و علاوه بر آن بسـیاری از وقـایع را نیز به میل خود ثبت
نکرده و به سـبب کینه و بغضی که نسـبت به بعضی افراد داشـته بی اعتـنائی و گذر کرده است، با این حال کتـاب خوبی است و از جمله کتب منبع تاریخ مشروطیت به شمار می رود و به تنهائی کامل
نیست، برخلاف گفته ی شما کسروی فرد مفید و تأثیر گذاری نبوده و هیچ نقشی جز برپا کردن بلوا و به چالش کشیدن عدّه ای که با افکار و نوشته های وی مخالف بوده اند و برپا کردن مراسم منحوسِ
کتاب سوزی نداشـته است، کتاب مشـروطیت وی را شـاید تاکنون هزار نفر هم بطور کامل نخوانده باشند، باور ندارم که جنابعالی هم کتابهای تاریخی وی را خوانده باشید، اساساً؛ تاریخِ مصـرف این نوع
کتابها گذشـته و فقط موردِ اسـتفاده عدّه ی خاصّی که در حال تحقیق هسـتند ممکن است قرار بگیـرد، کسروی از هوش سـرشار و اندیشه ی فراتـر از هیچ عصر و زمانی نداشته و به دلیل ضعف عقل،
رفتاری را از خود بروز داده که هرگاه نامی از وی بـْرده می شود، یاد و خاطـره های خوشی از وی تداعی نمی شـود، از این بابت مایه ی ننـگ تاریخِ دورانِ خود بوده و با کشـته شدنش قطره ی اشکی از
چشمان هیچکس، حتّی کسانی که نگارش تاریخ وی را تحسین کرده اند جاری نشـده است، بنابراین بهتر است بیهوده از شخصِ وی طرفداری نکنیم، زیرا کفّه ی ترازوی سنجش اعمال و رفتار کسروی
به سمت اشتباهاتش بسیار سنگین تر از کفّه ی اندک کارهای مثبتی است که در طول زندگانی ی پر ماجرایش انجام داده است.
یکی را که عادت بود راستی .... خطائی رود، در گذارند از او
وگـر نامـوَر شد به قـولِ دروغ .... دگـر راست باور ندارند از او
کسروی از دید بنده پدر عصر روشنگری در ایران بود.کسروی آگاهانه پرده از مسائلی برداشت که هزار سال مردم ایران خون دل از آن خوردند.سوای این موضوع شاید بزرگترین وقایع نگار قرن اخیر ایران کسروی باشد که بنده ایمان دارم هست.وی تاریخ مشروطه را بدون کوچکترین تعصب و با کمترین نقص به رشته ی تحریر در آورد.تا سال ها کتاب تاریخ مشروطه ی وی ،(شاید قرن ها) یکی از کتب مرجع وقایع مشروطه خواهد بود.اما! اما اشتباهاتی هم داشت که این اشتباهات ارزش وی را به هیچ عنوان کم نمی کند.اول اینکه خود کسروی با وجود کنار گذاشتن مذهب در زندگی عمیقا تحت تاثیر مذهب بود.دوم در مورد فلسفه و سوم در مورد ادبیات.شاید هیچوقت نباید وارد این دو مقوله(فلسفه و ادبیات)می شد.کسروی با نقدی کاملا غیر علمی و متاسفانه از عدم آگاهی و شناخت به ادبیات رجال برجسته ای چون حافظ سعدی مولوی خیام را زیر تیغ غیر منصفانه برد که به جوامع ادبی ثابت شد که کسروی نباید وارد بحث ادبیات می شد ،چرا که وی قدرت تشخیص ساده ترین ابیات شعرای کلاسیک را نداشت. به فرض ایرادی از این بیت مشهور حافظ گرفته است (دولت آن است که بی خون دل آید به کنار....ورنه با سعی و عمل باغ جنان این همه نیست)این بیت را کسروی تحلیلی ناشیانه کرده و فرموده حافظ ترویج تنبلی و بیکاری کرده اما در اصل این بیت نشان از هوش سرشار و اندیشه ی فراتر از عصر خویش حافظ را به ما نشان می دهد چرا که این دولت دولت اسلام و نماز و روزه گرفتن است نه دولتی که کسروی در ذهن داشته و... . در کل کسروی را یک فرد مفید و تاثیر گذار و یکی از رجال بزرگ سوای اشتباهاتش باید دانست
آذری یا زبان باستان آذربایجان
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک