رسته‌ها
زنده ها
امتیاز دهید
5 / 4.1
با 20 رای
امتیاز دهید
5 / 4.1
با 20 رای
✔️ در ابتدای کتاب آمده است: پسری می گفت : شرط می بندم فاشیست ها پیروز نشوند شاید اسلحه نداشته باشیم ولی شهامت که داریم.

بخشی از کتاب:
اونلی چشمانش را باز کرد . مادرش داشت روغن داغکنها را به هم می زد و آهسته زیر لب حرفهایی می زد .اونلی آرام دراز کشیده و از گوشه چشمانش به او نگاه می کرد . مادر با سرو صدا جلو و عقب میرفت . صورتش کشیده و موهایش جو گندمی بود .

همان لباس سیاه همیشگی اش را به تن داشت و اسپادریل پوشیده بود . از سنش پیرتر می نمود . مرد جوان اندیشید :« علتش کار است . » مادر به طرف او برگشت .
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
تعداد صفحات:
258
فرمت:
PDF
آپلود شده توسط:
Pir pesar
Pir pesar
1389/11/27

کتاب‌های مرتبط

دیوار گِلی
دیوار گِلی
5 امتیاز
از 2 رای
نیرنگستان
نیرنگستان
4.5 امتیاز
از 34 رای
گردن کلفت
گردن کلفت
4.5 امتیاز
از 535 رای
زندگی در تابوت های شرقی
زندگی در تابوت های شرقی
4 امتیاز
از 2 رای
مولی فلاندرز
مولی فلاندرز
3.9 امتیاز
از 12 رای
The House of Earth 02: Sons
The House of Earth 02: Sons
5 امتیاز
از 4 رای
برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی زنده ها

تعداد دیدگاه‌ها:
3
:-)
با تشکر
پسری میگفت شرط میبندم فاشیست ها پیروز نشوند، شاید اسلحه نداشته باشیم،اما شهامت که داریم .
کتاب جالبی هستش.
سلام
كتاب جالبي است اما سه بار بخوانيد !
زنده ها
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک