خاطرات آقای دکتر مظفر بقائی کرمانی
نویسنده:
حبیب لاجوردی
درباره:
مظفر بقایی
امتیاز دهید
طرح تاریخ شفاهی ایران، مرکز مطالعات خاورمیانه دانشگاه هاروارد
روایت کننده: آقای دکتر مظفر بقائی کرمانی
تاریخ مصاحبه: ۱۰ آوریل ۱۹۸۶
محل مصاحبه: شهر فرانکلین لیک نیوجرزی، آمریکا
مصاحبه کننده: حبیب لاجوردی
س - آقای دکتر ابتدا می خواهم از شما تقاضا کنم که یک شرحی بفرمائید در مورد خانواده پدری و بعد هم خانواده مادری تان.
ج - پدر پدرم مرحوم میرزا عبداله که قاضی داور بود و در آخرین ازدواج، خواهر پدربزرگ بعدی مرا یعنی پدربزرگ مادریم را ازدواج کرده بود؛ که این خانم قبلا شوهر دیگری داشتند. مرحوم آقا سیدابوالحسن که از آن شوهر یک پسر داشتند به اسم مرحوم آقا سید جواد علامه که ایشان رهبر دموکراتهای صدر مشروطیت کرمان بودند. پدر مادرم مرحوم آقاسید عبدالباقی رزاقی کوهبنانی در کوهبنان سمت اجتهاد و طبابت داشتند یعنی هم طبیب بودند هم مجتهد. پدرم در سن یازده سالگی پدر خودشان را از دست دادند که او تفصیلش زیاد است بدرد کار ما نمی خورد. و مادربزرگم ایشان را فرستادند به کرمان برای تحصیل در مدرسه ابراهیم خان. چون همه اینها جزو طایفه شیخیه بودند. و پدرم در آنجا تحصیلات متداول زمان را کرده بودند علاوه بر فقه و اصول و ادبیات تحصیلات خارج هم داشتند، یعنی ریاضیات و هیئت و این چیزها و بعدا در زندگی البته ایشان وارد حرفه آخوندی نشدند. ابتدا کار ایشان کشاورزی و اجاره کاری بود و بعنوان حرفه هم به ساعت سازی اشتغال داشتند...
بیشتر
روایت کننده: آقای دکتر مظفر بقائی کرمانی
تاریخ مصاحبه: ۱۰ آوریل ۱۹۸۶
محل مصاحبه: شهر فرانکلین لیک نیوجرزی، آمریکا
مصاحبه کننده: حبیب لاجوردی
س - آقای دکتر ابتدا می خواهم از شما تقاضا کنم که یک شرحی بفرمائید در مورد خانواده پدری و بعد هم خانواده مادری تان.
ج - پدر پدرم مرحوم میرزا عبداله که قاضی داور بود و در آخرین ازدواج، خواهر پدربزرگ بعدی مرا یعنی پدربزرگ مادریم را ازدواج کرده بود؛ که این خانم قبلا شوهر دیگری داشتند. مرحوم آقا سیدابوالحسن که از آن شوهر یک پسر داشتند به اسم مرحوم آقا سید جواد علامه که ایشان رهبر دموکراتهای صدر مشروطیت کرمان بودند. پدر مادرم مرحوم آقاسید عبدالباقی رزاقی کوهبنانی در کوهبنان سمت اجتهاد و طبابت داشتند یعنی هم طبیب بودند هم مجتهد. پدرم در سن یازده سالگی پدر خودشان را از دست دادند که او تفصیلش زیاد است بدرد کار ما نمی خورد. و مادربزرگم ایشان را فرستادند به کرمان برای تحصیل در مدرسه ابراهیم خان. چون همه اینها جزو طایفه شیخیه بودند. و پدرم در آنجا تحصیلات متداول زمان را کرده بودند علاوه بر فقه و اصول و ادبیات تحصیلات خارج هم داشتند، یعنی ریاضیات و هیئت و این چیزها و بعدا در زندگی البته ایشان وارد حرفه آخوندی نشدند. ابتدا کار ایشان کشاورزی و اجاره کاری بود و بعنوان حرفه هم به ساعت سازی اشتغال داشتند...
آپلود شده توسط:
sagaro
1389/12/01
دیدگاههای کتاب الکترونیکی خاطرات آقای دکتر مظفر بقائی کرمانی