رقیه در خرابه
نویسنده:
حسین صبوری
امتیاز دهید
شب ، جامه سیاه و زمخت را بر سر کشیده و شهر شام را به خوابی سنگین فرو برده است . از لب دیوار خرابه ، درست همانجایی که جغدی بر ان نشسته ، می توان هلال ماه شب پنجم صفر را که به زحمت خودی نشان می دهد دید . جز صدای ناله جغدی که بر فراز خرابه می نالد و واق واق سگ های ولگردی که در همان نزدیکی ها در درون زباله های متعفن به دنبال غذایی می گردند و گاه بر سر قطعه استخوانی به یکدیگر می پرند ، صدای دیگری شنیده نمی شود......
در بخشی از خرابه که اندکی وسیع تر است؛ حدود 40 ،50 کودک و زن با لباسهای پاره و پاهای پر از زخم و آلاه بر بستر خاک و بر گرد آتشی که رو به خاموشی است و از آن دودی به هوا بلند است آرمیده اند و از شدت سرما دستها و زانوانشان را جلوی سینه هایشان جمع کرده اند......
بیشتر
در بخشی از خرابه که اندکی وسیع تر است؛ حدود 40 ،50 کودک و زن با لباسهای پاره و پاهای پر از زخم و آلاه بر بستر خاک و بر گرد آتشی که رو به خاموشی است و از آن دودی به هوا بلند است آرمیده اند و از شدت سرما دستها و زانوانشان را جلوی سینه هایشان جمع کرده اند......
دیدگاههای کتاب الکترونیکی رقیه در خرابه
کتاب تاریخی است از وقایع عاشورا