هنرپیشه محبوب
نویسنده:
زهرا کدخدایان
امتیاز دهید
مجموعه 16 داستان
از داستان هنرپیشه محبوب:
ظهر مادر پرسید: برای شب چی بپزم؟
گفتم: کوکو سبزی
برادر بزرگم اخمهایش را درهم کشید و دادش درآمد: کوکو سبزی دیگه چیه؟ غذا قحطیه؟ من که نمی خورم.
مادرم که از جواد دل خوشی نداشت و از نق زدنهای سر سفره هر روزه او دیگر خسته شده بود، صدایش را بلند کرد: نمی خوری که نخور. هر روز نمی تونم برات گوشت کیلو فلان قدر بار کنم. بعد هم بگی چرا اینجاش چربه؟ چرا اینجاش استخوانه...
بیشتر
از داستان هنرپیشه محبوب:
ظهر مادر پرسید: برای شب چی بپزم؟
گفتم: کوکو سبزی
برادر بزرگم اخمهایش را درهم کشید و دادش درآمد: کوکو سبزی دیگه چیه؟ غذا قحطیه؟ من که نمی خورم.
مادرم که از جواد دل خوشی نداشت و از نق زدنهای سر سفره هر روزه او دیگر خسته شده بود، صدایش را بلند کرد: نمی خوری که نخور. هر روز نمی تونم برات گوشت کیلو فلان قدر بار کنم. بعد هم بگی چرا اینجاش چربه؟ چرا اینجاش استخوانه...
دیدگاههای کتاب الکترونیکی هنرپیشه محبوب