بزبز قندی
نویسنده:
مهرداد مهرین
امتیاز دهید
بزبز قندی یا شَنگول و مَنگول (نام های دیگر: الیل و شلیل، انگک و منگک، بزک زنگوله پا و...) داستانی کودکانه است. اصلیت این داستان آلمانی است و توسط برادران گریم گردآوری شدهاست.
بزی که سه بزغاله دارد برای تهیهٔ غذا از خانه خارج میشود و از بزغالههایش میخواهد که در این مدت در را به روی غریبهها باز نکنند و برای شناختن خود او از او بخواهند دستش را از زیر در نشان دهد.
بز به بازار رفت و در این مدت گرگ به در خانهٔ آنها آمد و به بزغالهها گفت مادرشان است و برایشان غذا آوردهاست. بزغالهها از او خواستند دستش را نشان دهد. با دیدن دست سیاه گرگ بزغالهها در را باز نکردند. گرگ رفت و دستش را با آرد سفید کرد و با نشان دادن آن بزغالهها در را باز کردند و گرگ دو بزغالهٔ بزرگ تر را خورد و بزغالهٔ کوچک تر در گوشه ای از خانه مخفی شد.
وقتی بز به خانه برگشت و ماجرا را از زبان بزغالهٔ بازمانده شنید، بسیار خشمگین شد و بعد به جنگ گرگ رفت و در آخر با بریدن شکم گرگ دو بزغاله اش را نجات داد و به جایشان ده سنگ در شکم گرگ گذاشت.
از:
http://koodaki-nojavani.9forum
بیشتر
بزی که سه بزغاله دارد برای تهیهٔ غذا از خانه خارج میشود و از بزغالههایش میخواهد که در این مدت در را به روی غریبهها باز نکنند و برای شناختن خود او از او بخواهند دستش را از زیر در نشان دهد.
بز به بازار رفت و در این مدت گرگ به در خانهٔ آنها آمد و به بزغالهها گفت مادرشان است و برایشان غذا آوردهاست. بزغالهها از او خواستند دستش را نشان دهد. با دیدن دست سیاه گرگ بزغالهها در را باز نکردند. گرگ رفت و دستش را با آرد سفید کرد و با نشان دادن آن بزغالهها در را باز کردند و گرگ دو بزغالهٔ بزرگ تر را خورد و بزغالهٔ کوچک تر در گوشه ای از خانه مخفی شد.
وقتی بز به خانه برگشت و ماجرا را از زبان بزغالهٔ بازمانده شنید، بسیار خشمگین شد و بعد به جنگ گرگ رفت و در آخر با بریدن شکم گرگ دو بزغاله اش را نجات داد و به جایشان ده سنگ در شکم گرگ گذاشت.
از:
http://koodaki-nojavani.9forum
آپلود شده توسط:
mehdi57
1389/08/29
دیدگاههای کتاب الکترونیکی بزبز قندی
کاربر گرامی لینک دریافت فایل از طریق download manager به صورت pdf قابل دریافت هست.